سهم اندک سلامت روح و روان در شکل گیری خانه های آپارتمانی در ایران
تغییرات اجتماعی به ویژه دگرگونی های سیاسی، ایدئولوژیک و اقتصادی قرن بیستم در ایران که ارتباط تاریخی و فکری نزدیکی با انقلاب مشروطه داشت، با تحولات بزرگ صنعتی در دنیای غرب متقارن بود و این فرصتی بود تا معضلات جامعه با راهکارهای نوین اروپا، چاره جویی شود.
تکنولوژی، صنعت و تولید، یکی از وسوسه انگیزترین این شیوه ها بود. پس صنایع مختلف کم کم وارد کشور شده و تأثیرات همه جانبه و عمیقی بر روابط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و حتی معماری ایرانیان تحمیل کرد. کارخانه ها یکی پس از دیگری شروع به کار می کردند و مشاغل جدیدی پدیدار می شدند که به نیروی کار تازه نیاز داشتند. بخشی از این نیروها از طریق جذب شاغلین حرف سنتی و مخصوصاً بخش کشاورزی قابل تأمین بود.
همچنین جاذبه های جدید شهری همچون خدمات رفاهی، امکانات تازه تفریحی و ظاهر آراسته شهرها، تعادل دیرپای جمعیت شهری و روستایی را دگرگون کرد. شیوه های متحول شده تجارت و جابجایی توازن و انباشت سرمایه ها نیز مزید بر دلائل فوق بودند. در نتیجه شهرها از نظر وسعت و جمعیت دچار چنان رشد بی قاعده ای شدند که حتی با تمام طول تاریخ این سرزمین قابل مقایسه نبود و طبیعتاً تهران به عنوان مرکز، بیشترین سهم را داشت.
پدیده حاشیه نشینی برای اولین بار شکل گرفت و گونه ای بی مثال از تداخل فرهنگی به وجود آمد. باردیگر بعد از وقوع انقلاب اسلامی و متعاقب جابجائی قدرت های سیاسی و اقتصادی از یک طرف و بازار داغ وعده های مبتنی بر شور و هیجان دوران گذر، از جمله شایعه تقسیم و واگذاری املاک و مستغلات مصادره ای به مردم و… از دیگر سو، تهران بحران جمعیتی تازه ای را تجربه کرد.
نمی توان انتظار داشت که تمامی این رشد در ابعاد افقی جوابگوی این افزایش انفجارآمیز باشد. محدودیت اراضی قابل ساخت، افزایش بهای زمین های مرغوب، افزایش هزینه های ساخت، بعد غیرقابل پذیرش مسافت و ترددهای لازم روزانه، مشکلات ارائه خدمات انتظامی و امنیتی، محدودیت توسعه شبکه های خدماتی مثل خیابان ، آب و برق و… همه و همه تصمیم ها و سیاست گذاری های خرد و کلان را به سمت رشد عمودی سوق می دادند. بنابراین باز هم الگوی دیگری از غرب، بی اینکه با فرهنگ شهرنشینی گذشته همخوانی و انطباق کافی داشته باشد، به همت فرنگی ماب های پایتخت برگزیده شد. خصوصاً امکانات وسیع ساختمان سازی، تکنیک ها و مصالح جدید ـ ره آورد تمدن فراگیر ـ در ورود این الگوی تازه بی تأثیر نبود.
خانه های چند واحدی، برج نشینی و آپارتمان نشینی که به آرامی و با فرصت کافی در شهرهای بزرگ غرب متولد شده بود، شباهتی به خانه های سنتی ایرانی و شیوه های همنشینی ایرانی نداشت. در شهرهای ایران، جامع ترین نمونه های این نوع مجاورت ها را تنها می توان در خانه های پدرسالاری دید که همراه با خانواده فرزندان ذکور و در بناهای وسیع و مجلل اتفاق می افتاد. خانه های پدرسالار با توجه به میزان توانائی مالک، گاهی مثل مجموعه « عامری ها» در کاشان از حیاط های مجزا و مستقل برخوردار بود.
بعدها به تدریج در شهرهای بزرگتر و متأثر از کوچ های فامیلی، نوع تازه ای از همنشینی نیز ظهور کرد که بین نسل های بعدی و به تبع پخش یک سریال تلوزیونی به « خانه قمرخانوم» شهرت یافت. این خانه ها عمدتاً با مصالح و اصول معماری سنتی و حیاط مرکزی ساخته شده بودند که به اقتضای نیاز، اتاق های آن به خانواده های مختلف واگذار می شد. اهالی این خانه ها اغلب نسبت های قبیله ای و خانوادگی با هم داشتند و یا از طریق همشهری ها و هم ولایتی های خود به صاحب خانه معرفی می شدند. این نوع اسکان اگرچه گاهی سال ها طول می کشید، اما اغلب به خاطر سطح اقتصادی و درآمد سرپرست خانواده و محدودیت فضا، از نظر تنوع لوازم ضروری زندگی، ظاهری موقت داشت. اهالی این نوع خانه ها مجبور بودند از سرویس و منبع آب و خدمات مشترک استفاده کنند. در نتیجه فضای این خانه ها پر بود از قصه ها و خاطرات ناشی از زد و خوردها و فحاشی و البته مشارکت ها و همدلی ها، تبادل مایحتاج روزانه، مراودات و وصلت ها و…
نمونه های اولیه خانه های سازمانی ـ که بعد از تخریب برج و باروی دوره ناصری و تسطیح قسمت های شرقی شهر برای کارمندان دولتی ساخته شدند تا چندصد دستگاه ها و ساختمان های بانک رهنی و… ـ به زودی در حواشی شهر قدیم به مجتمع های آپارتمانی چند طبقه مانند آنچه در قصرفیروزه برای خانواده های نظامی ساخته شد، تغییر چهره داد.
در تهران در حالی که هنوز در مناطقی مثل نارمک و منیریه محله هایی با معیارهای شهرسازی جدید و خیابان کشی های هندسی اما با ترکیبی از خانه های ویلایی در شرف طراحی و احداث بود، ساخت مجموعه هایی مثل شهرک اکباتان و شهرک غرب ـ که با پیش بینی مشکلات عدیده فرهنگی تنها به طور مشروط و به طبقه خاصی از جامعه به لحاظ فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی واگذار می شد ـ این حرکت را بیش از پیش شتاب داد و متعاقب این مجموعه ها، فرزندان کوچک و اغلب ناقص الخلقه ای از این پدرهای وارداتی (مثل سه ساختمان بلند مرتبه در ایستگاه بهنام ـ میدان ژاله) در گوشه و کنار شهر زاده شدند که بیشتر مورد استفاده دومین گروه جویای رفاه و آسایش زندگی شهری به معنای غربی آن، قرار گرفتند. گروهی که علاوه بر محدویت های مالی، می کوشیدند خود را متعلق به طبقه پیشتاز جامعه شهری معرفی نمایند و آپارتمان نشینی را به عنوان نمادی از تجدد، تمایز و برتری طبقاتی برمی گزیدند.
در استقبال از این پدیده توجه حکومت، ترکیب جمعیتی و ویژگی های کوهپایه ای، تهران را مستعدتر از دیگر نقاط ایران کرده بود. اما همانطور که پیش بینی می شد این الگوهای نوظهور و بیگانة غربی به سرعت از طریق پایتخت به شهرهای بزرگتر نیز سرایت کرد.
بدون قضاوت منتج به انتخاب رجحان یکی بر دیگری و بی هیچ اصراری برای نفی لزوم ابداع و به کارگیری چنین شیوه های تازه ای باید گفت؛ مغایرات و تفاوت های ماهیتی و بنیادی متعددی در قیاس فرهنگ غالب و عادات زندگی ایرانی ـ که به معماری سنتی خانه ها شکل داده بود و البته از آن ها تأثیری متقابل گرفته بود ـ و الگوهای سنتی همسایگی با نوع و امکانات زندگی آپارتمانی بدون خاستگاه و بستر مهیای بومی می توان پیدا کرد که همچنان با گذشت چند دهه از ورود آن، موجب تقابل فرهنگی، دلتنگی و نوعی عدم پذیرش درونی، نگرانی و آزار ساکنین می شود.
سابقه به کارگیری معماری برون گرا در ساختمان های معاصر برخلاف شیوة فراگیر درون گرایی، به ویژه در ساختمان های دولتی و با عملکردهای جدید، زمینه مناسبی بود برای ورود تفکر طرح های برون گرا در مجتمع های ساختمانی که تأثیرات مشهودی در پلان و تزئینات نمای ساختمان ها داشت. به جای دیوارهای ساده و بی روزن، پنجره های متعدد و بزرگ رو به خیابان و کوچه گشوده شدند و اغلب نماها با تزئیناتی به مراتب پرتکلف تر آراسته گشتند.
عناصر تازه ای همچون بالکن، پاسیو یا نورگیر و پاگرد و راه پله ها برای ترددهای پرتعداد و با امکان استفاده سهل تر و… جای خود را در پلان های جدید باز کردند. در مواردی هم فضاهای کوچک تجاری و مغازه ها در طبقات همکف، بخشی از فضا را اشغال نموده و کاربری ها و نیازهای جدید، فضاهایی مثل پارکینگ و انباری را به خود اختصاص دادند. در عوض جایگاه معماری و عاطفی گذشته عناصری همچون ایوان ها، سرداب، باغچه ها، حیاط، هشتی، بادگیر، حوض ها، پشت بام و… کنار گذاشته شدند. دیگر محرمیت و سلسله مراتب که اساس خانه های سنتی بود، کاربردی در تعاریف جدید مجتمع های مسکونی، خانه ها و آپارتمان ها نداشت.
در پلان های تحمیلی، بعضی از فضاها نیز با افت و خیزها و ارزشگذاری های متفاوت، جایگاه دیگرگونه ای پیدا کردند. به طوری که مثلاً « خلوت» معنایی کاملاً متمایز پیدا کرد. آشپزخانه های اوپن که ترجیحاً مخصوص آماده سازی غذاهای سبک و فوری هستند، جای آشپزخانه ها و مطبخ هایی محجوب و با وظایف پیچیده تر و پرکارتر در سبک پذیرایی و پخت و پزهای ایرانی را گرفتند.
همینطور اگرچه حمام های خانگی با جداره های نیمه شفاف غربی مجال حضور پیدا نکردند، اما حمام های مجاور اتاق خواب خیلی زود به طرح آپارتمان های امروزی اضافه شده و در مواردی هم سونا و استخرهای کوچک خانگی و نمونه های مشترک آن در مجتمع های مسکونی با استقبال فزاینده ای روبرو شدند. گاهی در این ساختمان های جدید می توان از نمونه های کارخانه ای مثل قطعات پیش ساخته گچبری و سرستون ها سراغ گرفت که به جای نوع اصیل خود نشسته اند.
در حالی که مجموع عملکرد الگوهای اولیه آپارتمان کمی بیش از یک خوابگاه خصوصی است، خانه های ایرانی در مفهوم سنتی آن، با اتکا به وسعت و تفکیک اندرونی و بیرونی و ترکیبی از فضاهای مختلف، ظرفیت انجام فعالیت های متنوعی داشتند. بسیاری از قرارهای ملاقات تجاری مردان خانه در بیرونی انجام می شد در حالی که خانم خانه می توانست از مجلس زنانه و یا نشست های روزانه و مداوم خود با اقوام و همسایه ها لذت ببرد. اغلب مراسم مذهبی و خانوادگی در همین خانه ها انجام می شدند و به طور کلی افراد خانواده می توانستند بیشتر نیازهای فضایی خود را در داخل همین خانه ها تأمین نمایند.
تغییر مفهوم « فضای مشاع» یکی دیگر از وجوه تمایز این شیوه خانه سازی محسوب می شود. پیش از این غالب فضاهای مشاع به فضاهای شهری مثل کوچه های همسایگی و میدانچه های محلی و یا بناهای عمومی مثل آب انبارها و… محدود می شد. اما در مجتمع های مسکونی و آپارتمانی مفهوم تازه ای از فضاهای مشاع وارد شد که مهمترین آن ها عبارتند از ورودی، راه پله ها، پارکینگ، حیاط مشترک و…. به بیانی دیگر لازم بود معانی فضای مشاع از مقیاس شهری به مقیاس کوچکتر مجتمع و بلوک ساختمانی تبدیل شود. به تبع این تغییر، مفهوم تازة « هم ساختمانی» نیز باید به « همشهری» و « توقعات و شیوه های تازه بهره برداری، تجهیزات تازه ای را به ساختمان ها اضافه کرد که پیشتر لزومی به تجربه آن ها نبود.
سیستم های گرمایشی و برودتی، لوله کشی سراسری آب، موتورخانه ها، آسانسور و دربازکن برقی و… و هزینه های مربوط به آن ها اجتناب ناپذیر بودند. بعدها خدمات تازه ای نیز به این فهرست اضافه شد که شبکه های تلفن، خدمات شهری برای دفع زباله، صندوق پست و در نهایت گازشهری، از مهمترین آن ها محسوب می شوند.
گذشته از مواردی مثل تلفن، گاز و…، اتفاق هم زمانی و رواج دست آوردهای دیگری از تولیدات صنعتی علم روز نیز به ایجاد ظواهر غیرمأنوس با خوی و عادات مردم ایران کمک کرد. بعد از نهضت برون گرایی، مصالح بنایی نوظهور خصوصاً در نازک کاری ها بیش از هر عاملی در این تغییر چهره مؤثر بودند. حجم وسیعی از کاشی های ماشینی، شیشه، سیمان، سنگ پلاک، پارکت، رنگ های ساختمانی، شیرآلات و یراق، لوازم خانگی مدرن و… را می توان در این دسته جای داد.
همچنین الگوهای تازه فرهنگی نیز بی تأثیر باقی نماندند. خانه های سنتی با این طرز تلقی هم زمان بودند که؛ « پسر پشتوانة پدر است و دختر عصای روزگار پیری مادر». اما در دورة اخیر تفکر « تولید نسل» کم کم به لزوم « بقای نسل» تبدیل شد و کنترل موالید و تعداد فرزندان شکل تازه ای به خود گرفت. دور از ذهن نیست که تغییر ابعاد خانواده می توانست به تغییر و یا حداقل احساس تغییر چهره محل زندگی خانواده، یعنی خانه هم منتهی شود. (و بالعکس)
تقریباً تمام برج ها و آپارتمان های موجود در ایران یا بر روی زمین های خالی احداث شده اند و یا مانند آخرین نسل آن ها، جای خانه های قدیمی و کلنگی را گرفته اند. آنچه تا به حال در توجیه اقتصادی این ساخت و سازها گفته شده بر مبنای همین شیوه تصرف زمین است. هنوز هیچ آزمون عملی موفقی برای توجیه ادامه این روند ساخت و سازها بعد از پایان بدیهی عمر مفید و ایمن این بناها و پس از تخریب آخرین ساختمان های کهنه و چگونگی وضعیت سهام زمین ملک، توسعه و تکامل قوانین، سرانجام فرسودگی ناگزیر ساختمان های جدید و در نتیجه تحمیل هزینه های نوسازی و دوباره سازی، موجب جلب اعتماد مالکین نشده است. از طرفی مطابق باوری همه گیر و کهن، ایرانیان این اندرز را نسل به نسل منتقل کرده اند که؛ «[برای سرمایه گذاری] مالی بخرید که باد از روی آن رد شود [نه از زیر آن]». به این ترتیب هیچ نوع احساس امنیت مالی، چنانچه در گذشته بود، برای صاحبان جزئی این بناها به وجود نمی آید
-------------------------------------------------------
آقای سعید فلاح فر از سایت آفتاب