50 مطلب آخر
مطالب میهمان : تأثیر معماری بر تقویت یا تضعیف فرهنگ حیا

واقعیتْ این است که معمارى، بسیارى از رفتارهاى ما را جهت‏دهى مى‏کند. تا پیش از آن که بنایى ساخته شود، بنا، اسیر انسان است و پس از ساخت، انسان، اسیر بناست؛ زیرا تا پیش از ساخت، مى‏توان به بنا گفت که چگونه باشد؛ امّا پس از ساخت، این بناست که به ما مى‏گوید چگونه باید باشیم. پیش از ساخت، ما به آن شکل مى‏دهیم و پس از ساخت ، بنا ، رفتار ما را شکل مى‏دهد. به همین جهت، اگر در مرحله طرّاحى، براساس فرهنگ خودى و بومى نقشه‏اى را طرّاحى کنیم، میان فرهنگ ما و فرهنگى که ساختمان بر ما تحمیل مى‏کند، تناقضى پیش نخواهد آمد؛ امّا اگر بنا بر اساس فرهنگ بیگانه و غیر خودى ساخته شود، میان فرهنگ فرد و فرهنگ ساختمان، تناقض پیش خواهد آمد. این تناقض، شاید در آغاز، مشکل‏ساز باشد و رنگ و بوى ستیز دهد؛ امّا به مرور زمان، از فرهنگ فرد، حسّاسیت‏زدایى شده، فرهنگ ساختمان چیره مى‏گردد. این تغییرات، آن قدر آرام و خزنده‏اند که شاید هیچ توجّهى را برنینگیزند؛ امّا پس از گذشت زمان، با مقایسه این دو دوره مى‏توان تغییرات را درک کرد. این تغییر، نخست در حوزه رفتار صورت مى‏گیرد و سپس، تغییر رفتار، موجب تغییر فرهنگ مى‏شود    . . . . . . . . . . .   شاید معمارى غربى را از یک منظر بتوان به دو دوره تقسیم کرد : دوره برهنگى و دوره پیش از برهنگى . به نظر مى‏رسد زمانى که فرهنگ غرب با برهنگى آشنا شد و حجاب‏ها و پوشش‏ها کم کم و یکى پس از دیگرى برچیده شدند ، به موازات آن ، معمارى غربى نیز دست‏خوش تحوّل گردید . در این دوره ، شاهد نوعى کشف حجاب و رواج برهنگى در معمارى غربى هستیم . مثلاً در این دوره ، حیاط‏ها برچیده شدند و خانه‏ها به شکلى ساخته مى‏شدند که نسبت به گذشته از پوشیدگى کمترى برخوردار بودند    . . . . . . . . . . . .    گذشته از منازل شخصى ، در مکان‏هاى عمومى نیز همین فرهنگ ، تأثیرگذار است . اگر طرّاحى مکان‏هاى عمومى تابع فرهنگ دینى باشد ، به گونه‏اى خواهد بود که از اختلاط زن و مرد ، جلوگیرى کند . از آن جا که فرهنگ حیا ، مستلزم جدایى زن و مرد از یکدیگر و عدم اختلاط آنان است ، معمارى دینى باید این اصل را تسهیل کند و بناها را متناسب با آن ، طرّاحى کند . به همین جهت ، وقتى رسول خدا ، مسجد النبى را مى‏ساخت ، درى مخصوص زنان قرار داد و ورود و خروج مردان را از آن ، ممنوع ساخت .این ، نمونه‏اى از تبعیت معمارى از فرهنگ است     . . . . . . . . . . .        امّا معمارى برهنه و غیر دینى ، بر اصل اختلاط ، پایه‏گذارى مى‏شود . این شکل معمارى ، متناسب با فرهنگ‏هاى دینى نیست و کپى‏بردارى از آن ، فرهنگ دینى را تهدید مى‏کند      . . . . . . . . . . . . .      معمارى ایرانى ، معمارى‏اى باحیاست که قدمت حیاى آن به قبل از اسلام برمى‏گردد . یکى از ویژگى‏هاى معمارى ایرانى ، درون گرایى و کشش معماران ایرانى به سوى حیاط‏هاى محصور و باغچه‏ها و هَشتى‏ها و کلاه فرنگى‏هایى است که شبستان را گرداگرد خود دارند و محیط‏هایى دلکش و خودمانى به وجود آورده‏اند . این درون‏گرایى از دیرباز ، جزو منطق ایرانى بوده و همیشه ، خانه‏ها و کاخ‏ها را چنان ساخته است که گویى مادرى مهربان ، فرزند دلبند خود را گرم در آغوش مى‏فشارد و ساکنان آن ، احساس ناراحتى نمى‏کرده‏اند  . . . . . . .   

جهت رویت متن کامل این مطلب غنی  ٬ میتوانید بر روی کلمهء   ادامه متن  در کادر ذیل کلیک فرمائید : 

تحلیل ما

متن کامل

 

تأثیر معماری بر تقویت یا تضعیف فرهنگ حیا

 

 

شاید از این که در بحث حیا ، صحبت از معمارى به میان آید، در شگفت شوید و این سؤال را از خود بپرسید که: چه رابطه‏اى ممکن است میان حیا و معمارى وجود داشته باشد؟ ما در این شگفتى و پرسش، حق را به شما مى‏دهیم. با طرح بحث خواهید دید که میان این دو، رابطه وجود دارد.

 

فرهنگ و معمارى


بحث را از نسبت میان فرهنگ و معمارى آغاز مى‏کنیم. بناهاى تاریخى هر کشور، در حکم بخشى از شناسنامه فرهنگى آن است. رابطه متقابل فرهنگ و معمارى به عنوان اصل مهم شکل‏گیرى هر سبک اصلى پذیرفته شده است. در طول تاریخ، حکومت‏ها بر اساس تفکّر و نیاز خود، از معمارى به عنوان ابزارى براى جهت‏دهى به فرهنگ استفاده مى‏کردند. به عنوان مثال، هیتلر براى آن که بتواند روحیه آزادیخواهى مردم را از بین ببرد، با الهام از معمارى رُمِ باستان، بناهاى شهرى را به گونه‏اى احداث کرد که به مرور زمان، مردم با عبور از کوچه‏ها و خیابان‏ها، زبونى و خوارى در برابر حکومت به آنها تزریق شود. میبن وندره نیز گفته است:

 

من خانه‏اى مى‏سازم که در آن، دو فرد که بسیار به هم علاقه دارند، بعد از مدّتى از یکدیگر متنفر شوند.

 

واقعیتْ این است که معمارى، بسیارى از رفتارهاى ما را جهت‏دهى مى‏کند. تا پیش از آن که بنایى ساخته شود، بنا، اسیر انسان است و پس از ساخت، انسان، اسیر بناست؛ زیرا تا پیش از ساخت، مى‏توان به بنا گفت که چگونه باشد؛ امّا پس از ساخت، این بناست که به ما مى‏گوید چگونه باید باشیم. پیش از ساخت، ما به آن شکل مى‏دهیم و پس از ساخت ، بنا ، رفتار ما را شکل مى‏دهد. به همین جهت، اگر در مرحله طرّاحى، براساس فرهنگ خودى و بومى نقشه‏اى را طرّاحى کنیم، میان فرهنگ ما و فرهنگى که ساختمان بر ما تحمیل مى‏کند، تناقضى پیش نخواهد آمد؛ امّا اگر بنا بر اساس فرهنگ بیگانه و غیر خودى ساخته شود، میان فرهنگ فرد و فرهنگ ساختمان، تناقض پیش خواهد آمد. این تناقض، شاید در آغاز، مشکل‏ساز باشد و رنگ و بوى ستیز دهد؛ امّا به مرور زمان، از فرهنگ فرد، حسّاسیت‏زدایى شده، فرهنگ ساختمان چیره مى‏گردد. این تغییرات، آن قدر آرام و خزنده‏اند که شاید هیچ توجّهى را برنینگیزند؛ امّا پس از گذشت زمان، با مقایسه این دو دوره مى‏توان تغییرات را درک کرد. این تغییر، نخست در حوزه رفتار صورت مى‏گیرد و سپس، تغییر رفتار، موجب تغییر فرهنگ مى‏شود.

 

حیا، یکى از بارزترین شاخصه‏هاى فرهنگ اسلامى است و معمارى اسلامى، معمارى‏اى است که با این شاخصه هماهنگى داشته باشد. اساسا در فرهنگ قرآن، از خانه به عنوان «سِتر (پوشش)» یاد شده است. در داستان ذو القرنین آمده است که وقتى او به مشرق‏زمین رسید، با مردمى روبه رو شد که هیچ پوششى در برابر آفتاب نداشتند. 2 آنان از صنعت ساخت و ساز 3 و دانش خانه‏سازى 4 بهره‏اى نبرده بودند و به همین جهت، هیچ سازه‏اى در آن سرزمین یافت نمى‏شد .5 پوشندگى از تابش آفتاب و بارش باران و وزش باد ، یکى از کارکردهاى خانه است؛ امّا کارکرد مهم‏تر آن، پنهان سازى قلمرو شخصى و خصوصى افراد از چشم دیگران است.

 

سرزمینى را تصوّر کنید که هیچ بنایى در آن وجود نداشته باشد. در آن جا هیچ قلمرو خصوصى و یا به تعبیر دیگر، هیچ مکان امنى براى قلمرو خصوصى افراد، وجود ندارد؛ امّا وقتى خانه‏اى ساخته مى‏شود، در حقیقت، پوششى ساخته شده که یک خانواده را در برمى گیرد و قلمرو خصوصى آنان را ایمن مى‏سازد.

 

اگر بخواهیم دقیق‏تر سخن‏تر سخن بگوییم، خانه، پوششى است که قلمرو خصوصى خانواده را از قلمرو عمومى جامعه جدا مى‏کند. انسان‏ها ممکن است چند نوع رفتار و یا زندگى داشته باشند: زندگى فردى، زندگى خانوادگى، و زندگى عمومى. این تفاوت، منشأ تفاوت‏هاى رفتارى مى‏شود: رفتارهاى فردى، رفتارهاى خانوادگى و رفتارهاى عمومى.

 

اگر هیچ بنایى وجود نداشته باشد، هیچ مرزى و هیچ محلّ امنى براى هیچ یک از رفتارهاى غیر عمومى وجود نخواهد داشت. فقط یک فضا خواهد بود و آن هم فضاى عمومى جامعه است. خانه، قلمرو خانوادگى را به وجود مى‏آورد و رفتار خانوادگى را از دید دیگران ، پنهان مى‏سازد و به همین جهت، در فرهنگ قرآن کریم، از آن به عنوان «پوشش» یاد شده است. همان گونه که حجاب، پوشش فرد است، خانه، پوشش خانواده است و لذا باید به گونه‏اى طرّاحى شود که حریم خانواده را از دید نامحرمان، محافظت کند.

 

میان حیا و پوشش، رابطه‏اى تنگاتنگ وجود دارد. گویا حیا، پرده‏اى است بر شخصیت ، رفتار و بدن یک فرد. خانه نیز از آن جا که یک پوشش است، رابطه‏اى تنگاتنگ با حیا پیدا مى‏کند. قلمرو خانواده در خانه‏اى که براساس فرهنگ حیا ساخته شده باشد، کاملاً محفوظ و پوشیده است. حضرت عیسى علیه‏السلامدپوشیدگى خانه‏ها را نشانه حیا و شرم دانسته و فرموده است:

 

إذا قَعَدَ أحَدُکُم فی مَنزِلِهِ فَلیُرخِ عَلَیهِ سِترَهُ.

هرگاه یکى از شما در خانه خود نشسته است ، پرده آن را بیفکند .

سپس در تبیین پشتوانه فرهنگى این رفتار مى‏فرماید :

فَإِنَّ اللّه‏َ ـ تَبارَکَ وتَعالى ـ قَسَّمَ الحَیاءَ کَما قَسَّمَ الرِّزقَ . 8

زیرا خداوند ـ تبارک وتعالى ـ حیا را تقسیم کرده ، همان گونه که روزى را تقسیم کرده است .

 

در این حدیث شریف که امام صادق علیه‏السلام از حضرت عیسى علیه‏السلامنقل کرده ، به خوبى روشن است که حیا ، منشأ پوشیدگى کامل خانه است و پوشیدگى خانه‏ها و ساختمان‏ها به نوع معمارى آنها برمى گردد . بنا بر این ، یکى از مؤلّفه‏هاى مهم در معمارى این است که ساختمان‏ها نسبت به بیرون ، از پوشیدگى کامل برخوردار باشند و این به حیاى افراد برمى‏گردد .

 

شاید معمارى غربى را از یک منظر بتوان به دو دوره تقسیم کرد : دوره برهنگى و دوره پیش از برهنگى . به نظر مى‏رسد زمانى که فرهنگ غرب با برهنگى آشنا شد و حجاب‏ها و پوشش‏ها کم کم و یکى پس از دیگرى برچیده شدند ، به موازات آن ، معمارى غربى نیز دست‏خوش تحوّل گردید . در این دوره ، شاهد نوعى کشف حجاب و رواج برهنگى در معمارى غربى هستیم . مثلاً در این دوره ، حیاط‏ها برچیده شدند و خانه‏ها به شکلى ساخته مى‏شدند که نسبت به گذشته از پوشیدگى کمترى برخوردار بودند .

 

مسئله دیگر در بحث پوشیدگى بیرونى خانه‏ها ، بام خانه‏هاست . برخى خانواده‏ها در فصل گرما و هنگام شب از بام منازل براى غذا خوردن و خوابیدن استفاده مى‏کنند . در این جا بام خانه ، کارکرد دیگرى پیدا مى‏کند . به همین جهت ، لازم است که براى این کارکرد ، آماده شود .

 

تصوّر کنید که همه همسایه‏ها و یا حتّى برخى از آنها بخواهند از بام خانه براى خوابیدن استفاده کنند . در بام‏هایى که هم‏سطح‏اند و به یکدیگر راه دارند ، این مسئله ، چه وضعیتى را پدید مى‏آورد ؟ طبیعى است که این وضعیت مى‏تواند پیامد ناروایى داشته باشد . مشاهده شده که گاهى خوابیدن در پشت بام ، موجب ارتباط نارواى دختر و پسر همسایه شده است . همچنین خوابیدن زن و مرد ، به گونه‏اى که نامحرمْ آنان را ببیند ، نارواست ، هرچند از بالاپوش استفاده کنند . دیده شدن حجم بدن ، با فرهنگ حیا ، ناسازگار است . 9 از این رو ، در معمارى پوشیده ، بام خانه نیز دیوار دارد . رسول خدا فرموده است که هر کس بر بام بدون دیوار بخوابد و پیامد ناگوارى رخ دهد ، نباید هیچ کس جز خویشتن را سرزنش کند . 10 آن حضرت ، مردم را از خوابیدن روى چنین بام‏هایى نهى کرده 11و فرموده است که خداوند ، چنین کارى را خوش ندارد و هر که چنین کند ، از پیمان من خارج است . 12 امام صادق علیه‏السلامنیز فرموده است که در این حکم ، فرقى میان زن و مرد نیست . 13 ایشان ، داشتن سه دیوار را کافى ندانسته و فرموده که بهتر است چهار سمت بام ، پوشیده باشد و ارتفاع آن را از یک وجب تا دو زراع (تقریبا یک متر) ذکر کرده است . 14 این ویژگى در معمارى اسلامى وجود داشته و برخى محقّقان در تحلیل این پدیده ، تصریح کرده‏اند که این به جهت مصون ماندن زنان از دید نامحرم بوده است .

 

نکته دیگر ، پوشیدگى درونى خانه‏هاست و منظور ، محفوظ بودن خانواده‏ها در برابر میهمانان نامحرم است . طبیعى است که برخى میهمانان با اعضاى خانواده ، نامحرم هستند و لذا معمارى باید براى این امر ، چاره‏اى بیندیشد تا خانواده کمتر در دیدِ نامحرم قرار گیرد . معمارى پوشیده ، همه فضاى منزل را در برابر دیدگان نامحرم ، قرار نمى‏دهد ؛ بلکه فضاهاى خصوصى خانواده (همچون آشپزخانه ، سرویس‏ها و اتاق‏هاى استراحت) را که معمولاً خانم‏ها بیشتر از آن استفاده مى‏کنند ، به گونه‏اى طرّاحى مى‏کند که در معرضِ دید نباشد . در حقیقت ، این فضاهاى خصوصى‏تر را با حجابى از معمارى مى‏پوشانند ؛ امّا در معمارى برهنه ، چنین ملاحظاتى دیده نمى‏شود .

 

مسئله دیگر در بحث پوشیدگى درونى خانه ، پوشیدگى محلّ خواب است . محلّ خواب فرزند ، باید جداى از والدین و دیگر فرزندان باشد . این کار ، مستلزم داشتن اتاق‏هاى متعدّد است و لازمه آن ، بزرگ بودن خانه‏هاست و شاید به همین دلیل ، «خانه بزرگ» از چیزهایى است که مورد توجّه اسلام قرار دارد . یکى بودن فضاى خواب ، آثار به شدّت نامطلوبى در پى دارد . تعّدد مکان‏هاى خواب ، مفید است و بهتر از آن ، دور بودن محلّ خواب والدین از اتاق‏هاى فرزندان است . همچنین بهتر است که اتاق‏هاى خواب ، از فضاى عمومى خانه که در معرض دید میهمانان قرار دارد ، جدا باشد . که البته همه اینها ، مستلزم داشتن فضاى کافى براى ساختمان‏سازى است .

 

امام صادق علیه‏السلام ، سه سه چیز را مایه راحتى و آسایش مؤمن دانسته که اوّلین آن ، داشتن خانه بزرگ است . 15 تعبیرى که ایشان از این گونه خانه‏ها نموده ، جالب توجّه است :

... دارٌ واسِعَةٌ تواری عَورَتَهُ وسوءَ حالِهِ مِنَ النّاسِ . 16

... خانه وسیعى که عورت او و ناگوارى حال او را از مردم بپوشاند .

خاصیت خانه بزرگ ، پوشیدگى آن است و بزرگ بودن خانه ، هنگامى مثبت است که پوشندگى داشته باشد .

 

گذشته از منازل شخصى ، در مکان‏هاى عمومى نیز همین فرهنگ ، تأثیرگذار است . اگر طرّاحى مکان‏هاى عمومى تابع فرهنگ دینى باشد ، به گونه‏اى خواهد بود که از اختلاط زن و مرد ، جلوگیرى کند . از آن جا که فرهنگ حیا ، مستلزم جدایى زن و مرد از یکدیگر و عدم اختلاط آنان است ، معمارى دینى باید این اصل را تسهیل کند و بناها را متناسب با آن ، طرّاحى کند . به همین جهت ، وقتى رسول خدا ، مسجد النبى را مى‏ساخت ، درى مخصوص زنان قرار داد و ورود و خروج مردان را از آن ، ممنوع ساخت . 17 این ، نمونه‏اى از تبعیت معمارى از فرهنگ است .

 

امّا معمارى برهنه و غیر دینى ، بر اصل اختلاط ، پایه‏گذارى مى‏شود . این شکل معمارى ، متناسب با فرهنگ‏هاى دینى نیست و کپى‏بردارى از آن ، فرهنگ دینى را تهدید مى‏کند .

 

معمارى ایرانى 


معمارى غنى ایرانى ، بر اساس فرهنگ باشکوه ملّى ـ مذهبى ما ، در هر زمان توانسته در تعامل‏هاى فرهنگى ، هویّت خود را حفظ کرده ، عناصر سودمند دیگر فرهنگ‏ها را در خود ، هضم کند ؛ امّا با شروع دوره التقاطى (ششمین دوره معمارى ایران) که مى‏توان آن را دوره انحطاط معمارى ایران نامید ، به دلیل خودباختگى فرهنگى سران حکومت ، مجموعه‏اى از عناصر فرهنگى (که بر اساس تفکّر و فرهنگ غربى شکل گرفته بود) بدون هیچ پشتوانه تاریخى و فرهنگى وارد معمارى ایران شد . حذف شدن عناصر اصلى معمارى ایرانى ، یعنى عناصرى که حریم‏ها را به چه زیبایى و ظرافتى حفظ مى‏کرد ، و جایگزین شدن عناصر وارداتى که تنها با کلّ مجموعه خود ، مفهوم دارند و التقاط آنها با معمارى ایرانى ـ که جز ضعف معمارى ایران و از بین بردن فرهنگ مذهبى چیزى به دنبال ندارد ـ همانند حرکت مورچه در دل شب ، به آرامى ، در حال از بین بردن ارکان و هویت معمارى ایرانى است . در مختصرِ زیر ، سعى مى‏کنیم تا حدّى معمارى ایرانى را در حیطه خانه ، بررسى کنیم تا ببینیم چه زیبایى و ظرافت‏هایى جاى خود را به چه عناصر بى‏ریشه‏اى داده‏اند .

 

معمارى ایرانى ، داراى ویژگى‏هایى است که اگر بخواهیم آنها را در یک جمله خلاصه کنیم ، مى‏توانیم بگوییم معمارى ایرانى ، معمارى‏اى باحیاست که قدمت حیاى آن به قبل از اسلام برمى‏گردد . یکى از ویژگى‏هاى معمارى ایرانى ، درون گرایى و کشش معماران ایرانى به سوى حیاط‏هاى محصور و باغچه‏ها و هَشتى‏ها و کلاه فرنگى‏هایى است که شبستان را گرداگرد خود دارند و محیط‏هایى دلکش و خودمانى به وجود آورده‏اند . این درون‏گرایى از دیرباز ، جزو منطق ایرانى بوده و همیشه ، خانه‏ها و کاخ‏ها را چنان ساخته است که گویى مادرى مهربان ، فرزند دلبند خود را گرم در آغوش مى‏فشارد و ساکنان آن ، احساس ناراحتى نمى‏کرده‏اند . اندرون خانه ، محلّ زندگى خانواده است و مى‏باید تنوّع زیادى داشته باشد تا خستگى احساس نشود . وقتى مى‏گوییم بهتر است زنان ، کمتر از خانه خارج شوند ، فضاى درونى خانه‏ها باید به گونه‏اى باشد که زنان را درون خود ، نگه دارد و این با معمارى سنّتى ایران ، هماهنگى دارد . امّا در معمارى امروز ، تمام فضاهاى دلکش خانه‏ها ، جمع شده و به بیرون منتقل شده است . معمارى امروز به گونه‏اى است که کسى تمایلى براى ماندن در درون خانه ندارد . خانه‏هایى که امروزه ساخته مى‏شوند ، فقط به یک خوابگاه تبدیل شده‏اند .

 

همچنین در اغلب آپارتمان‏ها ، میهمان از وسط اتاق مى‏گذرد و خانم خانه براى رفتن به آشپزخانه باید از وسط میهمان‏ها بگذرد . در طرّاحى‏هایى که در حال حاضر انجام مى‏دهیم ، بهتر است اصول گذشته را در نظر بگیریم .

 

هشتى ، یکى از رکن‏هاى معمارى ایرانى است که بعد از سر در ، قرار دارد . منظور از هشتى چیزى است که از فضاهاى داخلى خانه بیرون آمده و تنها جایى است که با بیرون خانه ، ارتباط دارد . این فضا و راهروهاى پیچ در پیچ منتهى به حیاط‏هاى اندرونى و بیرونى ، مانع دید افراد غریبه به داخل حریم مقدّس خانواده مى‏شده است . ایجاد مکث و تقسیم فضا و اختصاص فضایى جهت انتظار ، از علمکردهاى جالب این عنصر است .

 

از هشتى خانه ، دو راهرو ، یکى به فضاى اندرونى و یکى به بیرونى ، راه داشته است . در فضاى بیرونى ، سفره‏خانه ، اتاق میهمان و حیاط قرار داشته است و در اندرونى ، دور تا دور حیاط ، اتاق‏هاى سردرى و حمّام و آشپزخانه قرار مى‏گرفت .

 

کوبه ، یکى دیگر از عناصر حفظ حریم است . در معمارى ایرانى براى هر در ، دو کوبه ، یکى براى مردان و دیگرى براى زنان قرار داده مى‏شد که بر اساس نوع صدایى که ایجاد مى‏کردند ، صاحب خانه مى‏فهمید که زن ، پشتِ در است یا مرد . در خانه‏هاى کوچک و منازل افراد فقیر نیز که معمولاً از یک کوبه استفاده مى‏شده ، با تعداد ضربه مشخّص مى‏ساخته‏اند که پشت در ، زن است یا مرد . 

----------------------------

پایان

منبع : نامشخص در ساشا تاریخ : ۱۳۹۰/۸/۱۰ تعداد بازدیدکنندگان : 10139

مطالب مرتبط

برچسب ها

ارسال نظر

عنوان
متن
 
آمار بازدیدها

بازدید امروز : 1428
بازدید دیروز : 8179
بازدید این ماه : 11677
بازدید امسال : 807160
بازدید کل : 37174233

نظرسنجی

سوالی برای نظر سنجی وجود ندارد
نظرات سایرین  |  آرشیو نظرسنجی

کلیه حقوق این سایت متعلق به گروه مهندس اردلانی می باشد.
طراحی سایت و بهینه سازی سایت هخامنش