چرا شهرسازی در ایران فلج است؟
شهرسازی ایرانیان به دوران ایران باستان بازمیگردد، که با ورود اسلام در ایران تغییراتی در نحوهی شهرسازی صورت پذیرفت و شهرسازی متاثر از باورهای دینی شد.
شهرسازی ایرانی _ اسلامی یعنی شهرسازیی که هم متعلق به باورها و اعتقادهای دینی بوده و هم مربوط به هویت ملی ما ایرانیان باشد. البته عنوان شهرسازی ایرانی اسلامی بیشتر در پروژههای پژوهشی و آموزشی کاربرد دارد ؛ هر از چند گاهی بودجه های بسیاری در ارتباط با شهرسازی ایرانی _ اسلامی در کشور مورد مصرف قرار میگیرد که تاکنون در عمل مصداق چندانی از این مطالعات اجرایی نگردیده است.
به مقوله شهرسازی در برنامههای توسعهی کشور به ویژه برنامهی چهارم نگاه جدی شده بود و مثلا وزارت مسکن را موظف به فعالیتهایی در این رابطه کرده بود؛ اما متاسفانه خیلی به برنامهی چهارم توسعه توجهای نشد و فقط در حد یک ضابطه و دستورالعمل در سطح سیاستگذاری باقی ماند.
از اصلی ترین دلایل این بی توجهی ها این است که مدیرانی که در سطح عالی در وزارت مسکن و شهرسازی متولی امر شهرسازی هستند، فارغالتحصیل این رشته نیستند و قاعدتا شخصی که از موضوع آگاه نباشد، نمیتواند در چارچوب مفاهیم علمی موضوع گام بردارد.
اصولا مقولهء شهرسازی در چند مرجع قابل بحث و پیگیری است: یکی متولیان دولتی ٬ که وزارت مسکن و شهرسازی نقش اصلی و تخصصیتر داشته و وزارت کشور هم از حوزهی مدیریت عالی شهرداریها که مجری امر شهرسازی هستند ٬ در این امر دخیل میباشد.
در حوزهی سازمانهای تخصصی و انجمنهای صنفی هم گرچه طبق قانون ٬ مهندسین شهرسازی جزئی از نظام مهندسی ساختمان هستند ولی متاسفانه حضور ایشان هرگز در این نظام تاثیرگذار نبوده است .
مصدر دیگری که در شهر سازی ها موثر خواهد بود ٬ شورای عالی شهرسازی در کشور و در استانها است . شورای شهرسازی یکی از ویژگیهای ممتازش مشارکت است و شهرسازی زمانی به معنای واقعی هماهنگ با فرهنگ و آداب و سنن قرار میگیرد که با مشارکت مردم این امر صورت بپذیرد؛ از مصادیق این مشارکتها وجود شوراهای شهری است . متاسفانه شوراها هم آنقدر درگیر مسائل اجرایی شهری شدند که نتوانستند در حوزهی شهرسازی تاثیرگذار باشند؛
بنابراین هم در سیاستگذاری و مدیریت و هم در حوزهی اجرایی ٬ شهرسازی در کشور ما دچار ضعفهای جدیست . این ضعف ها دلایل زیادی دارد که چند مورد آن بشرح ذیل است:
۱- یکی از مسائل عدم به کارگیری شهرسازان در سطوح مدیریتی و اجرایست ٬ هماکنون فقط 1500 نفر مهندس شهرساز عضو نظام مهندسی ساختمان هستند ؛ در صورتیکه در واقع فارغالتحصیلان این رشته خیلی بیشتر هستند؛ سرمایهگذاری زیادی در تربیت مهندس شهرساز میشود و در اختیار دستگاه اجرایی قرار میگیرند، اما جذب کار تخصصی خود نمیشوند و در زمینههای دیگری مشغول به کار میشوند و در نهایت کسانی که رشته هاشان مرتبط نیست، مسوولیت های شهرسازی میگیرند.
۲- مسوولان آنچنان تعهدی به امر شهرسازی ندارند و به جای اجرای طرحهای کلان شهرسازی به دنبال اجرای برنامه های زود بازده و شعارهای انتخاباتی خود هستند . همه چیز برای سرعت در خدمات شهری و عمران شهری بکارگرفته میشود .انگارکسی حوصلهء با برنامه کارکردن را در کشور ما ندارد .
۳- بدلیل ناپایداری احکام دولتی ٬ برنامه ریزی کلان ارج و قربی در نزد مسئولین ندارد . برنامهی چهارم اگر به درستی اجرا میشد، کلی از مشکلات شهرسازی حل شده بود .
۴- برنامه های دراز مدت در هر دوره ای برای مسئولین دوره بعدی تعهد آور محسوب نمیشود . مثلا طبق ماده 30 برنامهی چهارم توسعه بافتهای فرسوده باید مدت 10 سال احیاء و بازسازی شود، براین اساس باید در شش سالی که از آن گذشت 60 درصد از بافتهای فرسوده بازسازی میشد که به گزارش خود وزارت مسکن 7 درصد آن انجام شده است؛ و متاسفانه سایر وظایف قانونی شهرسازی در قبال مسکن مهر فراموش شده است.
۵- الگوی شهرسازی در هر شهر باید متناسب با تاریخ، فرهنگ، اقتصاد و آداب و سنن آن شهر تهیه شود . باید به سرانههای آموزشی، خدماتی، بهداشتی و درمانی و مسکن که در هر شهر و حتی خارج از هر شهر هم ساخته میشود توجه کرد، متاسفانه بدلیل کمبود سواد تخصصی در مسئولین و عدم تحمل برای تهیه طرحهای جدید ٬ شهرسازی در کشور ما به بلای خانمان سوز تیپ سازی گرفتار شده است . کپی سازی از هر طرحی ٬ در هر شهری ٬ مدتهاست یک روش جاری عادی شده است . در چنین شرایطی است که میتوان گفت: نظام شهرسازی در کشور ما و در حال حاضر ٬ یک نظام نامناسب، ضعیف و ناکارآمد شده است .
مهندس هدی اردلانی (آرشیتکت)
نکته : در تهیه این مطلب از مصاحبه های مهندسین شهرساز با جراید هم استفاده شده است .