حمل بیمار با پیک موتوری!
هر زمان که مقابل داروخانههای معروف تهران مانند ۱۳ آبان عبور میکنی جمعیت بیشماری مشاهده میشوند که برای دریافت دارو به داروخانه مراجعه کردهاند و در برخی مواقع آنقدر این صف طولانی است که مردم مجبور هستند در پیادهرو ساعاتی طولانی جهت دریافت دارو به انتظار بایستند
وجه مشترک این انتظارها و صفهای طولانی یک چیز بیشتر نیست تهیه دارو و حال اگر دارو در داروخانه موجود باشد بیمار پولی پرداخت میکند و دارو را با تمام سختی دریافت خواهد کرد ولی اگر خداینکرده دارو در داروخانه موجود نباشد بیمار یا همراهش باید داروخانههای دیگری را جهت پیدا کردن دارو پرسوجو و به آن داروخانهها سرکشی کند.
حال در مقابل این داروخانههای معروف تهران، موتورسوارهایی را میبینی که با صدای بلند فریاد میزنند (داروخانه هلال احمر، ۲۹ فروردین) که این فریادهای بلند نشان از آن است که آنها افراد متقاضی دارو را با موتور به این داروخانهها جهت تهیه دارو انتقال میدهند.
به سراغ یکی از همین پیکهای موتورسوار در مقابل داروخانه ۱۳ آبان میروی، روی موتور نشسته است و وقتی متوجه شد که خبرنگار هستی از روی موتور پایین میآید و خود را محمد معرفی میکند؛ من در حدود ۱۲ سال است که همین جا مردم و بیماران را برای تهیه دارو به داروخانههای دیگر میبرم شاید قدیمیترین پیک موتوری در اینجا من باشم. بیشتر بیمارانی که اینجا مراجعه میکنند بیماران سرطانی هستند و البته اکثرا هم شهرستانی؛ چون داروخانه ۱۳ آبان تقریبا تمام داروها را دارد، همه باید به این داروخانه مراجعه کنند ولی اگر دارویی در اینجا نباشد بیماران باید در نهایت به داروخانههای هلال احمر یا ۲۹ فرودین یا اینکه داروخانه بیماران خاص بروند.
از سختیها و مشکلات بیماران از او میپرسی که وی هم دستی بر سرش میکشد و میگوید ایآقا! اینجا هرکس میآید درد دارد (دکمه پیراهنش را باز میکند و سینهاش را نشان میدهد که جای بخیههای عمل جراحی وجود داد) به خدا خود من هم چون هر روز با این بیماران سر و کار دارم ناراحتی قلبی گرفتم. در ضمن آلودگی هوا هم باید به آن اضافه کنیم آخر اینجا (حوالی هفتتیر) هوا خیلی آلوده است. مرد پیکموتوری همین که صحبت میکند حواسش هم به اطراف است تا کسی اگر میخواهد به داروخانهای مراجعه کند او را با موتورش منتقل کند که همان زمان از وی میپرسی این داروخانهها که مردم را میبرید چقدر میگیرید که محمد میگوید داروخانهها هلالاحمر ۳ تا ۴ هزارتومان میگیریم، داروخانه ۲۹ فرودین هم ۶ تا ۷ هزار تومان. به هر حال یک پیک موتوری که در طول ۱۲ سال بیماران را به داروخانههای مختلف جابهجا کرده باید خاطرات خاصی هم داشته باشد که وقتی از او میپرسی چه خاطرهای در این سالها از این کار داری؟ آهی میکشد و میگوید: ایبابا این کار که خاطره ندارد. همش آه و ناله است، هر کس سوار موتورم میشود فقط مینالد تقصیری هم ندارد بیماران گرفتارند و باید برای هزینههای دارو پول زیادی بپردازند.
ما پیکموتوریهای داروخانه ۱۳ آبان چندین سال است که اینجا کار میکنیم، ۳ موتوری هستیم که از صبح تا غروب اینجا کار میکنیم یعنی تا پایان ساعت کار داروخانه ما هم فعال هستیم. اینجا (داروخانه ۱۳ آبان) در ایام پایان سال خیلی شلوغ میشود به هر حال مردم گرفتار هستند و میخواهند داروهای خود را تهیه کنند تا ایام تعطیلات بیدارو نمانند.
مقصد بعدی داروخانه هلال احمر است که مردم و بیماران آن را به خوبی میشناسند، داروخانهای در خیابان طالقانی، چهارراه سپهبد قرنی که محل مراجعه بسیاری از بیماران بهخصوص بیماران شهرستانی نیز هست معروف است که این داروخانه داروهای تخصصی و تک نسخهای را ارائه میدهد. مقابل این داروخانه نیز البته با کمی تفاوت پیک موتوریها با نظم بهتری صف کشیدهاند. وارد داروخانه میشوی، هر کس برگه یا دفترچهای در دست در داخل صف ایستاده است برخی هم نشستهاند و منتظرند تا اپراتور آنها را برای دریافت دارو صدا زند. قدمزنان از داروخانه بیرون میآیی که همان لحظه چند نفر به سویت میآیند و میگویند: ۱۳ آبان، ۲۹ فروردین. از آنها قیمت پیک را میپرسی و آنها هم قیمتهایشان را اعلام میکنند. کمی بیشتر با آنها گرم میگیری و آنها میفهمند که بیمار یا همراه بیمار نیستی بلکه سوالاتی داری.
یکی از آنها میگوید قدیمی اینجا علیآقا است سوال داری برو از او بپرس و فقط در پی پرسشهای مکررت به این مطلب خلاصه میکند که اینجا (داروخانه هلالاحمر) بیشتر بیماران تالاسمی، کلیوی و شیمیدرمانیها میآیند.
به سوی علیآقا میروی پیرمردی با موهای سفید، از او درباره فعالیت پیک موتوریهای روبروی داروخانه هلال احمر میپرسی، او هم کمی براندازت میکند و میگوید: بچهها؛ اینجا بیماران و همراهان آنها را برای تهیه دارو به ۲۹ فروردین، ۱۳ آبان و داروخانه بیماران خاص جا به جا میکنند. همان موقع زنی با ماسک بر روی صورت به ما نزدیک میشود و آدرس یکی از داروخانهها را میپرسد که علیآقا او را به راننده تاکسی معرفی میکند که با تاکسی به آن داروخانه برود.
تازه متوجه میشوی که در کنار پیک موتوریها راننده تاکسیهای زرد رنگ نیز به جا به جایی بیماران اقدام میکنند بیشتر دقت میکنیی میبینی که درب عقب یکی از تاکسیها باز میشود و یکی از پیک موتوریها به سمتش میرود محفل چای دوستان پابرجاست؛ پیک موتوریهای درد در کنار راننده تاکسیها. موتور، تاکسی فوری؛ موتور، تاکسی فوری؛ شنوندگان روبروی داروخانه هلال احمر با این کلمات که به گوش میرسد به خوبی آشنا هستند.
از علیآقا با کمی تردید درخواست میکنی که یکی از خاطرات فعالیت خودش را در مقابل داروخانه هلال احمر عنوان کند که او نیز میگوید: قبل از انقلاب اینجا هلال احمر که نبود به آن میگفتند شیر و خورشید؛ این چند سال اخیر است که داروخانههای دیگری نیز در شهر تهران مثل داروخانه ۱۳ آبان برای تامین داروهای مردم اقدام میکند.
یادم هست یک روزی یک فردی از داروخانه آمد بیرون و در کنار ما افتاد زمین؛ رفتیم کمکش، بهش گفتیم آقا چه شده است کمک میخواهی که گفت: پول داروهای زنم ۲۰ تومان شده ندارم پرداخت کنم ما به بنده خدا گفتیم اشکال ندارد کمی صبر کن از بچهها کمک میگیریم بهت پول میرسونیم که یکدفعه بنده خدا گفت: آخه زنم بیماری سرطان داره هزینش زیاد میشه؛ ما هم گفتیم اشکال ندارد مگر ۲۰ هزار تومان چقدر است که نتوانیم کمکت کنیم که یکدفعه مرد بیچاره گفت: منظورم ۲۰ میلیون تومان است. وقتی این رقم را شنیدیم خیلی ناراحت شدم دیگر کاری از دست ما برنمیآمد.
علیآقا که همچنان به اطرافش نگاه میکند به ادامه خاطراتش بر میگردد و میگوید طفلک مرد بیچاره نزدیک بود سکته کند وقتی بلند شد و رفت به وی گفتیم کجا میروی که او هم گفت: میروم بالای سر زنم شاید چند روز دیگر بیشتر زنده نباشد من که نمیتوانم دارویش را تهیه کنم. همچنان بیماران از داروخانه بیرون میآیند تا برای تهیه دارو به داروخانه دیگر بروند.
مقصد بعدی داروخانه بیماران خاص است که در خیابان نجاتالهی واقع شده؛ آنجا معروف است به داروخانه بیماران کلیوی، داروخانهای که میگویند زیرمجموعه بنیاد امور بیماران خاص و مدیریت دختر بزرگ هاشمی رفسنجانی است.
برخلاف دو داروخانه دیگر؛ مقابل داروخانه بیماران خاص پیک موتوری مشاهده نمیکنی؛ از چند راننده آن طرف خیابان درباره جا به جایی بیماران میپرسی که آنها نیز میگویند بیماران اینجا با تاکسی به داروخانههای دیگر میروند.
به هر حال تاکسی یا پیک موتوری؛ خدا نکند بیمار دارویش پیدا نشود ولی روال کار این داروخانه اینگونه است که هر بیماری که نهایتأ داروی خود را نتواند در داروخانه ۱۳ آبان یا هلال احمر پیدا کند به اینجا منتقل میشود و کمتر بیماری از این داروخانه به داروخانههای دیگر میرود.مقصد نهایی داروخانه ۲۹ فروردین در حوالی میدان حر تهران است، میگویند که این داروخانه متعلق به ارتش بوده و بیشتر نیروهای نظامی به این داروخانه مراجعه میکنند.
در پی پرس و جو در مورد جابجایی بیماران در زمان کمبود دارو در این داروخانه متوجه میشوی که بیشتر بیمارانی که به این داروخانه مراجعه میکنند، چون بازنشسته و نظامی هستند دارای خودرو هستند و کمتر بیماری به این داروخانه مراجعه میکند که خودرو نداشته باشد. به روایتی داروخانه ۲۹ فروردین هم محفل بیماران کمتر مستعضف به حساب میآید و شاید مواقع خیلی نادری بیماری برای تهیه دارو به این داروخانه نظامی مراجعه کند. در مجموع خط مشترک تمام این داروخانهها جابجایی بیماران برای تهیه کالایی است به نام دارو؛ حال با پیک موتوری یا با تاکسی؛ موتور، تاکسی فوری؛ موتور، تاکسی فوری.
------------------------------------
پایان