درد دل یک کاردان پزشکی قانونی
مسئولان هنگام تشریح جسد فقط لحظهای کنار ما باشند
بارها از ماموران آتشنشانی، امدادگران، مرزبانان و امثالهم به عنوان ایثارگرانی گمنام و بیادعا نام بردهایم، ولی تاکنون حتی یک بار از کارشناسان تشریح جسد پزشکی قانونی با این عناوین یاد نکردهایم.
به طور پیوسته با فرا رسیدن مناسبتهای مختلف سال مانند هفته امداد و نجات، هفته آتشنشانی، روز معلم و مشابه آن از خادمان این مرز و بوم تقدیر کرده و همت بلند آنها را پاس داشتهایم.
ولی باید از خودمان بپرسیم، آیا یک صدم ثانیه نیز به ذهنمان خطور کرده است کسانی به عنوان کارشناس تشریح جسد زیر پوست شهر در حال تکاپو هستند، برای تجلیل از آنها آیا قدم از قدم برداشتهایم، رسانهها چند بار پای صحبتها و درددلهای آنها نشستهاند.
کار با پیکر بیجان همنوعان درد مضاعفی را بر آدمی تحمیل میکند حال اگر قبلا کارشناس مامایی و اکنون کارشناس سالن تشریح جسد باشید، قبلا گریه نوزاد روانتان را صیقل میکشید امروز صدای شیون یتیم دلسوخته بر روحتان سوهان بکشد،دیروز گواهی ولادت صادر میکردید ولی حالا گواهی وفات بنویسید، چه حالی خواهید داشت.
* به خاطر مشکلات مالی از اتاق زایمان به سالن تشریح جسد آمدم
م - محمدی از اینکه کارشناس بوده ولی به عنوان کاردان استخدام شده است شکوه میکند، میگوید: به خاطر مشکلات مالی وارد این اداره شدم و اکنون باوجودی که نسبت به صعوبت کار حقوقم ناچیز است ولی تکافوی زندگی ام را میکند.
وی معاینه از موی سر تا انگشت پای جسد را وظیفه یک کاردان پزشکی قانونی عنوان میکند و میافزاید: این شغل در چهار واژه « آدام کَسیرَم، بیچیرَم و تیکیرَم» خلاصه میشود، یعنی کسی که یک ساعت قبل شاد و خرامان بود روی میز تشریح به ما میدهند و ما در صورت نیاز از اعضای بدن مانند کبد، کلیه و ... تکهای بریده و به آزمایشگاه میفرستیم.
این کاردان پزشکی قانونی دلیل تحمل این شغل را کسب درآمد حلال عنوان میکند و میگوید: مواقعی که یخچال سردخانه خراب میشود به دلیل بوی چندشآور متوفی فامیل فرد در 20 متری سالن میایستند، ولی ما آنقدر نزدیک میشویم که گرمی بدن جسد تازه را حس میکنیم.
محمدی به نخستین روز کاری خود اشاره میکند به اینکه با دلی شکسته گریه میکرد و برای گذراندن دوره عملی به تهران رفته بود و در بدو ورود با سالن مملوء از تخت مواجه میشود که روی آنها انواع جسد اعم از قتل، تصادفی، خودکشی و مرگ بر اثر استعمال مواد مخدر خوابانده بودند.
وی میگوید: نخستین جسدی که دیدم به زمان دانشجوییام مربوط میشود، برای اینکه از بوی متعفن در امان بمانم با وجودی که به بوی سیگار حساس بودم در کنار استاد خود سیگار او را میبوئیدم در حالی که از نحوه رقم خوردن تقدیر الهی غافل بودم.
طبق اظهارات محمدی مدت لازم برای تشریح جسد، دو ساعت است که گاهی طولانیتر میشود، همچنین از این میگوید که وقتی این کار را در مورد یک جوان خوشچهره، مادران مرده سر سزارین، نوزادان یک روزه و شخصیتهای محبوب عوام انجام میدهند، فشار بیشتری را متحمل میشوند.
* وقتی اجساد با شما حرف میزند
خواب برای وی مترادف با کابوس است، چرا که از وقتی به این شغل وارد شده با خواب آرام و رویاهای زیبا خداحافظی کرده و بدون استثناء در خوابهایش نشانهای از جسد، روح، سالن تشریح، اره برقی و خون وجود دارد.
محمدی متذکر میشود: تصور کنید در حال تشریح همان جسدی که سینهاش با چاقو شکافته شده و اعضای داخلی بدن به وضوح دیده میشود و از پیکر آن خون، چربی و مایعات جاری است با تو سخن بگوید که « تِز اُولدا، زارا گلدیم!» و از خواب بپری، واقعا وحشتناک نیست؟!
وی اضافه میکند: برای ندیدن چنین خوابهایی سوره ناس میخوانم ولی تاثیر نداشته است، حتی گاهی در خواب کالبدگشایی خودم، فرزندم و سایر عزیزان را میبینم، یا اینکه در یکی از اتاقهای منزل جسد قرار دادهام و نمیخواهم اعضای خانواده آنجا بروند.
این کاردان پزشکی قانونی میگوید: یکی از همکاران باید پوکه گلوله از بدن جسد پیدا میکرد ولی با وجود شکافتن بدن و جستجوی همه اندامها موفق نمیشد، که فرد متوفی به خواب همکارمان آمده و میگوید «نیهَ مَن اینجدی سَن؟ بورنوماباخ! اُوردا تاپارسان...»، روز بعد این کارشناس بینی فرد را بررسی کرده و پوکه گلوله را همان جا مییابد.
همکار دیگر محمدی با زنده شدن مرده مواجه میشود، بعد از بخیه بدن متوفی قصد ترک سالن را داشته ولی مرده وی را گرفته و مانع بیروی رفتن او میشود، در اثر فریادهای این خانم، نگهبان داخل سالن آمده و متوجه میشود لباس وی به انگشت جسد گره خورده و نمیتواند راه برود وگرنه روح بر جسم حلول نکرده است.
* بوی تعفن و چهره اجساد سوخته و مثله شده ماهها با ما میماند
گاهی با اجساد سالم و گاهی قطعه قطعه شده، سوخته و متلاشی روبهرو میشوند، در سالن با دربهای بسته به تنهایی مدت زیادی از عمر خود را به این شکل سپری میکنند، رقت بار بودن این شغل برای مرد و زن مساوی نیست، زیرا بانوان روحیه حساس و شکنندهتری دارند.
وی صحبتهای خود را این طور دنبال میکند گاهی برای معاینه اجسادی میپردازند که کشته یا سوزانده شدند یا اینکه هر دو بلا را بر سر فرد آوردهاند به طوری که هیچ یک اندامهای بدن سالم نبوده و به قول معروف سر و ته آن پیدا نیست!
محمدی میافزاید: کالبدگشایی در فصل گرم دشوارتر است، زیرا بعد از دو روز بدن مثل بادکنک متورم و فاسد میشود و از همه جای مرده انگل ظاهر میشود، وقتی جسد را تکان میدهی از آن کرم روی زمین میریزد.
وی از این میگوید که وقتی سر صحنه قتل، خودکشی و تصادف به باغات شهر میرود چه حسی دارد، وقتی زیپ کاور را با دست لرزان باز میکند مدام به ائمه (ع) متوسل میشود، تا این بار هم مقاومت کرده و نه چهره متلاشی شده بلکه حداقل صورت سالمی ببیند.
میگوید چند وقت پیش به بالین یک کودک کشته شده در سانحه تصادف میرود و اولین صحنهای که از وی میبیند این بود که سر تا نصف بدن دو نیمه شده و اثری از مغز وجود نداشت، گویا هنگام حمل به آمبولانس مغز این نونهال در کف خیابان جا مانده بود.
محمدی مانند سایر مادرها به پسر خود عشق میورزد پس میتوان به عمق وابستگی این مادر به فرزندش پی برد، ولی وقتی یک پسر هم سن فرزندش را برای تشریح میآورند ناخودآگاه با فرزند خود جانشین کرده و از اینکه مبادا چنین اتفاقی برای او بیافتد دلش میلرزد.
وی به آمادهباش بودن این مجموعه در شرایط بحرانی اشاره میکند و ضمن یادآوری سانحه سقوط هواپیما در ارومیه، اضافه میکند: در 48 ساعت 78 نفر متوفی در این حادثه بدون استراحت و بدون مراجعه به منزل توسط کارشناسان معاینه شد.
محمدی ادامه میدهد: هنگام تشریح اشک از چشمانم جاری میشود که برای این مسئله تعریف درستی ندارم و نمیدانم که در آن حالت گریه میکنم یا اینکه بر اثر این همه فشار خرد میشوم و ذره ذره وجودم هست که آب میشود.
میگویم شنیدهام هنگام تشریح گلهای خوشبو را استشمام کرده و سالن به دستگاههایی که وارداتی از سایر کشورها هستند مجهز شده و برای ایجاد فضای مطبوع به کار میروند ولی محمدی این طور واکنش نشان میدهد.
* از کنارهگیری مردم تا همدردی غسال و گورکن
مردم حتی خانواده و دوستان از آنها فاصله میگیرند گو اینکه نجس، جسد یا تمثیلی از جنازه هستند، از دست دادن و روبوسی وحشت داشته و آنها را قصیالقلب خطاب میکنند، افراد مجرد به خاطر شغل خود فرصت ازدواج را از دست میدهند.
وی از افشا شدن نام خود ابا دارد و توضیح میدهد: والدین من از نوع شغلم بیاطلاع هستند، پسرم نیز از نحوه کار من خبر ندارد، ولی با وجودی که واکنش او برایم قابل پیشبینی نیست که آیا از دوستان خود شغل مرا پنهان میکند یا نه، میخواهم با کارم آشنا شود.
این مسئول سالن تشریح ادامه میدهد: هر بار از سالن تشریح بیرون آمده و به اداره میروم یک اسپری خوشبوکننده روی لباسهایم خالی میکنم، زیرا بوی محیط و جسد بر لباسهایم اثر گذاشته و از فاصله گرفتن همکارانم بیمناک هستم.
محمدی معتقد است حتی یک غسال عمق رنج وی را تجربه نمیکند، زیرا آنها فقط جسد را شسته و او را در کفن قرار میدهند، کمااینکه کارشناسان تشریح علاوه بر شکافتن جسد کار غسال را نیز انجام داده و خونهایی که بر اثر بریدن ایجاد شده میشویند.
این کاردان پزشکی قانونی میگوید: کندن قبر به عنوان دلهرهآورترین شغل مطرح است، ولی ما در این صحنهها نیز حاضر میشویم، گاهی به دستور دادگاه نیمه شب به نبش قبر رفته و بعد از بیرون آوردن جسد از قبر و معاینه، آن را برای معاینه تکمیلی به سالن منتقل میکنیم.
* مسئولان چند لحظه هنگام تشریح جسد کنار ما باشند
وی تصریح میکند: این اداره را با سالن تشریح میشناسند، ولی کمترین امکانات را به این محل تخصیص دادهاند، دستگاه خوشبوکننده و استریلکننده هوا، سیستم ضدعفونیکننده، دستگاه فلزیاب، دستگاه ساکشن، دستگاه رادیولوژی پرتابل، دوش آب گرم و رختکن بدیهیترین نیاز سالن میباشد.
محمدی میافزاید: باید نیروی انسانی جهت نظافت، تمیز کردن لوازم تشریح، شستشوی اجساد عفونی و جابه کردن آنها وجود داشته باشد، ولی اجساد سنگین وزن را خودمان جابهجا و در موارد لزوم به پشت و پهلو میخوابانیم.
این کاردان پزشکی قانونی شکوه میکند که به دلیل نبود امکانات و نیروی انسانی بسیاری از کارها را خودشان انجام داده و از ترشحات، خون و چربی مرده بر روی لباسهایشان میپاشد، گاهی هر هفته مجبور به دور انداختن لباس و کفشهای خود میشوند.
وی ادامه میدهد: از مرخصی اجباری حتی تعطیلات رسمی بیبهره هستند، حقوق و مزایایشان ناچیز میباشد، از نظر جانی در امنیت نیستند زیرا گاهی در اداره دو طایفه با یکدیگر گلاویز می شوند و نیروی امنیتی برای برخورد وجود ندارد.
محمدی میگوید: خانوادهها کارشناسان سالن را مانند یک قصاب میبینند، حتی یک بار خانواده متوفی درب سالن را شکسته و به داخل هجوم میآورد، وی همراه با پنج نفر از همکاران دیگر خود در سرویس بهداشتی پنهان میشود.
در نهایت با مداخله نگهبان غائله ختم شده و از درب پشت بیمارستان فرار میکنند، در حالی که وقوع هر حادثهای امکان داشت زیرا در سالن اره، چاقو و ابزارهایی خطرناکتر از لوازم جراحی وجود دارد،
تنها انتظار محمدی از مسئولان این است که چند لحظه هنگام تشریح جسد کنار آنها باشند تا سختی کار و اهمیت آن را متوجه شوند بعد به این سازمان بودجه تخصیص دهند، فصل الخطاب وی مقامات خارج از سازمان است، زیرا مسئولان رده بالای این مجموعه به صعوبت کار واقف هستند.
وی تصویب قانون فوقالعاده خاص کارکنان پزشکی قانونی را محصول کار رسانهای و تلاش مدیران پزشکی قانونی کشور میداند و بر این باور است که نمایندگان مجلس به واسطه خبرنگاران از وجود این شغل آگاه شدند و اکنون برای اجرای قانون فوق باید رسانهها فشار وارد کنند.
هیچ کس اعم از مردم و مسئولان نمیدانند این کارشناسان در زندگی چه هوای مسمومی را تنفس میکند، خانواده متوفی نمیداند در کنار مرده آنها چه لحظههایی را میگذارند، آن زن یا مرد هم که به رحمت ایزدی پیوسته است، پس فقط حضور خدا به او آرامش میدهد!
کلام آخر .....
در اینکه جامعه به کارشناسان تشریح جسد مانند مهندس، پزشک و ... نیاز دارد تردیدی نیست زیرا در کشورهای صنعتی نیز امور فوق را نه رباطها بلکه انسانها انجام میدهند، ولی از طریق ارائه خدمات باید مانع فرسایش روح این متخصصان شد.
لحظه لحظه عمر این کارشناسان با مرگ و نیستی عجین شده است، ولی میتوان به وسیله فراهم کردن امکانات معیشتی مناسب نوری از هستی، حیات و امید را بر دل آنها تاباند، تا اینکه آنها هم مثل ما زندگی را زندگی کنند.
در آذربایجان غربی پنج نفر به این حرفه اشتغال دارند، ولی به اندازه همه شهر رنج میبرند، اگر امکانات لازم در ابعاد امنیتی، اجتماعی و رفاهی تامین نگردد، بعدها مشکلات زیادی گریبانگیر مردم میشود، زیرا اغلب این کارشناسان در سراسر کشور، دنبال پناهگاهی مانند طرح پزشک خانواده هستند.
مجلس شورای اسلامی با تصویب قانون فوقالعاده خاص حقوق کارکنان پزشکی قانونی بستر لازم را برای حمایت مادی و معنوی از این مجموعه فراهم کرده، اکنون وارد عمل شدن مقامات اجرایی برای عملی شدن مصوبه فوق و افزایش درآمد کارکنان مورد انتظار است.
---------------------
پایان