سلامت روان به معناي فقدان بيماري نيست
سلامت روان چيست؟ انسان سالم چه كسي است؟ وضعيت سلامت روان در جامعه ما چگونه ارزيابي مي شود؟ نقاط قوت و ضعف جامعه در سلامت روان در كجا نهفته است؟
گفته مي شود كه نسبت هيجانات مثبت و منفي بايد سه به يك باشد . به عبارت ديگر به ازاي هر سه هيجان مثبت مي توان يك هيجان منفي داشت و يا اينكه بايد طي دو هفته گذشته از زندگي خود رضايت داشته باشيم؟ ايراني ها در اين ارتباط چگونه ارزيابي مي شوند ؟ آيا مسوولان در خصوص ارزيابي سلامت روان چاره اي انديشيده اند؟ به عبارت ديگر آيا سلامت روان را مساله جامعه مي دانند و براي آن برنامه دارند؟
دراين راستا و به مناسبت روزجهاني بهداشت روان دهم اكتبر ميزگردي در ايرنا تحت عنوان «بهداشت روان در ايران » برپا شد تا كارشناسان در خصوص اين موضوع به بحث و بررسي بپردازند . در اين ميزگرد دكتر «فريد براتي سده » روان شناس و مدير كل پيشگيري و درمان اعتياد سازمان بهزيستي و دكتر «تقي ابوطالبي احمدي» ، مشاور تربيتي و مشاور اداره كل سلامت شهرداري تهران حضورداشتند.
همچنين از دكتر«مجيد توكلي» سرپرست اداره آموزش سلامت روان وزارت بهداشت ، درمان وآموزش پزشكي نيز دعوت شد كه ايشان متاسفانه در اين ميزگرد حضور نيافت.
دكتر «فريد براتي » روان شناس ، در ابتداي اين ميزگرد به تعريف سلامت روان مي پردازد و مي گويد: اخيرا تعريفي از سلامت روان ارايه شده است كه بر اساس آن هنگامي كه يك فرد در ۳۰ روز گذشته خلق شادي داشته باشد يا در دو هفته گذشته از زندگي خود رضايت داشته باشد از سلامت روان برخوردار است.
دكتر براتي با بيان اينكه فردي كه سلامت روان دارد ويژگي هاي شخصي ويژه اي هم دارد ، مي گويد: اين فرد، كسي است كه نقاط قوت و ضعف خود را مي شناسد ، آنقدر استقلال دارد كه مي تواند تصميمات مهم زندگي را بگيرد و به شرايط زندگي اش كنترل داشته باشد. اضطراب ندارد و همچنين احساس مي كند كه جامعه داراي انسجام اجتماعي و قابل پيش بيني است، بنابراين جامعه برايش معنا دارد.
وي با اشاره به برخي بي نظمي ها در جامعه مي افزايد: فقدان نظم فرد را دچار سردرگمي مي كند به گونه اي كه نمي تواند برنامه ريزي درستي داشته باشد ،به عنوان مثال تعطيلي هاي نابهنگام از جمله اين مسايل است.
وي در ادامه چنين توضيح مي دهد: گاهي اوقات كه البته در سال هاي گذشته اين مساله ملموس شده است ناگهان طي دو روز آينده از سوي دولت به مناسبت خاصي «تعطيل» اعلام مي شود.
اين تعطيلي هاي نابهنگام نه تنها منطقي نيست بلكه افراد را دچار سردرگمي مي كند و آنها احساس عدم اعتماد كرده و تصور مي كنند كه ممكن است بعدا هم اين اتفاق تكرار شود.
وي اضافه مي كند : گاهي اوقات وعده وعيد هايي از سويي برخي مسوولان مي شنويم و انتظار عملياتي شدن آنها را داريم اما اين وعده ها هيچيك عملي نمي شوند و حاصل تنها استرس اجتماعي را بالا مي برد.
اگر مي خواهيم افراد جامعه از بهداشت روان برخوردار باشند بايد به گونه اي عمل كنيم كه مردم نيز بتوانند پيش بيني هاي لازم را براي ادامه زندگي داشته باشند.
** سلامت روان به معناي فقدان بيماري نيست
براتي در ادامه به تعريف سازمان بهداشت جهاني براي سلامت روان هم اشاره مي كند كه از نظر اين سازمان، سلامت روان به اين معنا نيست كه فرد، فاقد بيماري است بلكه سلامت روان هنگامي رخ مي دهد كه فرد در يك حالت آسايش، رفاه زيستي ، رواني و اجتماعي باشد.
وي درعين حال به واژه اي در تعريف سلامت روان تحت عنوان Well-Being اشاره مي كند و اينكه در ترجمه فارسي اين واژه دقت كافي نشده است. به گفته دكتر براتي ، واژه Well-Being به معناي «به زيستي » ترجمه شده است كه صحيح نيست . اين واژه در واقع به معناي رفاه كامل هم نيست اما حالتي از آرامش و آسايش در فرد و جامعه به شمار مي آيد .
دكتر براتي مي افزايد: بهترين اصطلاحي كه مي توان براي Well-Being در نظر گرفت « به باشي » يا « بودن خوب» است.
** چه كسي سلامت روان دارد؟
دكتر براتي در خصوص اين سوال مي گويد: بر اساس اين تعريف كسي سلامت روان دارد كه حالت خوب جسمي، زيستي و روان شناختي و همچنين حال خوب و آسايش خوب اجتماعي داشته باشد.
بنابراين سلامت روان ، حالت بهزيستي رواني ، اجتماعي ، توانايي سازگاري و مقابله با فشارها و استرس هاي معمول زندگي و توانايي تعاملات اجتماي به نحوي است كه فرد كار و توليد و بازدهي داشته باشد .
** آيا تعرف سازمان بهداشت جهاني از سلامت روان كامل است؟
**دكتر براتي به ايرادات وارد شده برتعريف سازمان بهداشت جهاني در خصوص سلامت روان اشاره مي كند كه برخي موارد را مشخص نمي كند از جمله توجه نكردن به بعد معنوي و فرهنگي وهمچنين نامعلوم بودن واژه هايي همچون استرس از جمله آنهاست.
وي در خصوص استرس اظهار مي دارد:در اين تعريف معلوم نيست منظور از استرس چه استرسي است؟ اين در حالي است كه استرس وموضوعاتش براي هر فردي متفاوت است. به عنوان مثال ممكن است موضوعي براي شما استرس ايجاد مي كند اما براي فرد ديگر در همان شرايط اين مساله حادث نشود.
وي به ايراد وارده بر سازمان سازمان بهداشت جهاني در تعريف سلامت روان يعني بي توجهي به ابعاد معنوي نيز اشاره مي كند در حالي كه مطالعات نشان داده است ، افراد ديندار به لحاظ سلامت رواني سالم تر هستند.
دكتر «تقي ابوطالبي احمدي » به عنوان مشاور تربيتي نيز سلامت روان را سازگاري درست فرد با خود و محيط عنوان مي كند.
وي با بيان اينكه ممكن است برخي سازگاري را با سازشكاري اشتباه بگيرند مي گويد: اين دو اصطلاح با هم فرق دارند . فردي كه سلامت روان دارد سازگاري دارد يعني اينكه داراي انعطاف پذيري و رغبت اجتماعي بالا و مسووليت پذير است .اين فرد از آستانه تحريك پذيري در حد بالا برخوردار است و جرات خطر كردن هم دارد.
ابوترابي ، درخصوص سازشكاري مي گويد:اين در حالي است كه انسان در موقعيت سازشكاري، دچار تنش است اما در شرايط سازگاري ، انطباق با واقعيت را مي پذيرد.
وي به نقل ازكينزبرگ – روان شناس غربي – مي گويد : انساني كه از نظر رواني سالم است در سه محور زندگي ، كار و تفريح مهارت كامل در برقراري ارتباط صحيح دارد . اين فرد يك عاشق متعهد است و در عين حال از تفريح و كار خود نيز لذت مي برد.
اين عضو هيات علمي دانشگاه فرهنگيان اظهار مي دارد : انسان هايي كه سلامت روان دارند كساني هستند كه توانايي انجام مسووليت هاي شخصي آنها مطلوب است . منبع انرژي هستند و ديگران هميشه به دنبال آنهاهستند در واقع يك «من كودكي» قوي و تفكر منطقي خردمندان دارند بنابراين برداشت آنها از حقايق زندگي يك برداشت واقع بينانه است . اين افراد هميشه چيزي براي شاد زندگي كردن دارند و شعار آنها « من خوب ، توخوب » است .
ابوترابي ، با بيان اينكه متاسفانه با برخي افراد در جامعه مواجه هستيم كه داراي احساسات منفي هستند مي گويد: هنگامي كه حسي منفي باشد ، فكر نيز منفي و به دنبال آن رفتار منفي از انسان بروز مي كند اين در حالي است كه افراد داراي سلامت روان كساني هستند كه احساس خوبي دارند و اين احساس بر تفكر و رفتار آنها تاثير مثبت مي گذارد.
وي به نقل از « يونگ » روان شناس معروف غربي اظهار مي دارد : انسان موفق براي مسايل زندگي خود راه حل پيدا مي كند. خداوند نيز فرموده است كه توان انسان ، حد و حصر ندارد . انسان بايد به اين فكركند كه حالا كه جامعه به فكر من نيست بايد خودم به فكر خودم باشم ، بايد به اين باور برسم كه همه چيز خوب است. من بايد توانايي دوام در مقابل مشكلات و موانع داشته باشم و زندگي كنم.
** وضعيت سلامت روان جامعه ما چگونه است ؟
دكتر ابوطالبي كه يك مشاور خانواده نيز به شمار مي آيد به مواردي كه براي مشاوره به وي مراجعه مي كنند، اشاره مي كند و درعين حال نيز اذعان مي دارد كه متوجه تهديدهايي براي سلامت جامعه شده است.
وي مي گويد : بايد بپذيريم كه تهديدهايي در جامعه وجود دارد و آن را واقعي بدانيم.
اگر باور كنيم كه مسايل و مشكلات براي بهداشت رواني وجود دارد به نتايج مثبتي خواهيم رسيد.
دكتر براتي هم وضعيت سلامت روان در جامعه را « خوب » ارزيابي نمي كند و يكي از علل آن را وجود برخي كج سليقگي ها مي داند كه دارد بدتر هم مي شود .
وي به شادي اشاره مي كند كه در جامعه اجازه بروز آن به سختي داده مي شود و اينكه برخي از مردم دلمرده اند.
اين روانشناس به عنوان مثال به برنامه هاي تلويزيوني اشاره مي كند به عنوان رسانه اي كه بايد سرزندگي را به مردم منتقل مي كند و درحال حاضر اين كاركرد را ندارد ، به عنوان مثال پخش برنامه ناجا در ابتداي صبح به جاي يك برنامه مفرح از جمله اين معضلات است.
وي تصريح مي كند : دست اندركاران تلويزيون در ابتداي صبح ، به جاي پخش برنامه هاي شاد ، اخبار جرم و جنايت واختلاس و مواد مخدر نيروي انتظامي را به روي آنتن مي برند در حالي كه صبح بايد براي مردم آهنگ هاي شاد پخش شود تا آنها انرژي لازم را براي شروع يك روز كاري داشته باشند.
** شادي هاي زود گذر و پايدار
براتي در ادامه با اشاره به مقوله «شادي» آن را به دو بخش زودگذر و پايدار تقسيم مي كند كه البته جامعه به هر دوي آنها نياز دارد و نمي توان هيچ كدام از شادي هاي را ناديده گرفت.
وي در خصوص شادي هاي لحظه اي و زودگذر مي گويد: اين شادي ها حسي و لمسي هستند مثل بوي خوش، لطيفه اي كه گفته مي شود. اينها همه لذت محسوب مي شوند اما از نوع موقتي،در دين هم به اين شادي ها توجه شده است كه مركب راهوار و يا بوي خوش از نمونه شادي هاي زودگذري هستند كه بزرگان دين به آن اشاره كرده اند .
براتي اضافه مي كند:سوال اينجاست كه آيا مي توان اين شادي ها را هر چند اندك ناديده گرفت؟ واقعيت اين است كه نمي توان لذت را در انسان ناديده گرفت چون به آن نياز دارد و اگر به انسان اين لذت را ندهيم، خودش به سراغ آن مي رود.
وي در ادامه مي گويد:در زمان حاضر شرايط به گونه اي است كه به عنوان مثال به جوان اجازه نمي دهيم كه يك حيوان كوچك را به خيابان بياورد.
تا بحال اين سوال را كرده ايد كه چرا مصرف قرص هاي شادي آور در جامعه زياد است، چون اجازه نمي دهيم كه جامعه از لذت هاي خوب بهره ببرد و به همين علت پيامد آن روي آوردن برخي جوان ها به قرص هاي شادي آور است.
براتي با بيان اينكه لذت در بطن ما وجود دارد اما لذت هاي خوب را اجازه بروز نمي دهيم اظهار مي دارد: اين كار باعث مي شود كه فرد در جامعه احساس انقباض كند و تصور كند كه شاد نيست.
وي سپس با تاسف اظهار مي دارد:« من مي دانم چه خواهد شد؟ شما رسانه ها نيز سكوت كرده ايد»، « ما به لحاظ فيزيولوژيكي به لذت نياز داريم كه اگر به آن نرسيم از جاي ديگري سر در مي آورد»
وي مي گويد : در روان شناسي شادي از زندگي با معنا يا Meaning life يا زندگي هدفمند سخن به ميان مي آيد.
نتايج يك بررسي دكتر براتي در چهار استان كشور نشان مي دهد كه بي ريشگي و بي معنايي زندگي، نيمي از دلايل استرس را تشكيل مي دهد كه اين مساله نخستين عامل خودكشي نيز محسوب مي شود.
وي از سوي ديگر به كتابي تحت عنوان « شادماني دروني » مي پردازد كه به سه زندگي لذت بخش ، زندگي مشتاقانه و زندگي بامعنا اشاره دارد و اينكه زندگي با معنا از دو زندگي ديگر ازهمه مهمتر است.
دكتر براتي البته نمي تواند اعتراض خود از حذف فصل « زندگي با معنا » در ترجمه هاي ارايه شده از كتاب « شادماني دروني » را بازگو نكند.
**وضعيت بهداشت روان خوب نيست اما نقاط قوتهايي داريم
دكتر براتي مي گويد :هر چند وضعيت بهداشت روان حال حاضر جامعه «خوب» نيست اما نقاط قوتي هم داريم كه ممكن است برخي جوامع ازجمله جوامع صنعتي نداشته باشند .
اين روان شناس قبل از توضيح اين موضوع به فرضيه ابطال در روان شناسي اشاره مي كند كه بر اساس آن ، هر قدر استرس هاي اجتماعي و فردي زياد باشد وي مي تواند با توانمندي هاي خود تاثير مخرب آن ها را خنثي كند.
وي بر اساس اين فرضيه به فشار هايي كه در جامعه درمبحث بهداشت روان وجود دارد اشاره مي كند و مي پرسد:هر چند در جامعه فشار، زياد است اما چه چيزي باعث مي شود كه هنوز سرپا بماند؟
وي اظهار مي دارد : براساس فرضيه ابطال ما نمي توانيم استرس ها را از بين ببريم اما توانمندي هاي افراد را مي توانيم بالا ببريم. آنوقت هر چقدر استرس ها بالا برود افراد به علت توانمندي بالا مقاومت مي كنند.
وي ياد آورد مي شود:اگر جامعه توانسته است مقاومت كند به دليل همين توانمندي ها است.
وي اين توانمندي را مديون كانون خانواده در كشورمان مي داند به گونه اي كه يك محقق سوئدي مي گويد : « تنها عامل دوام جامعه ايراني در برابر معضلاتي همچون اعتياد، خانواده است.»
به اعتقاد دكتر براتي يك خانواده مستحكم مي تواند انسان را از بسيار از مشكلات موجود در جامعه مصون بدارد.
وي به عنوان مثال به تعداد تخت هاي روانپزشكي در كشور اشاره مي كند كه شايد شمار آنها حداكثر به ۲۲ هزار مورد برسد و يا اينكه ظرفيت بستري كلينيك هاي داراي مجوز اعتياد كه نزديك ۲۸ هزار نفر است؛ و ادامه مي دهد : سوال اينجا است كه بقيه آدم هاي مشكل دار كجا هستند؟ بايد پاسخ داد كه بقيه بيماران رواني و معتاد در خانواده ها بسر مي برند و اين فرضيه ابطال است كه نشان مي دهد كه توانمندي يك جامعه باعث عدم شكنندگي آن شده است.
دكتر ابوطالبي نيز با بيان اينكه انسان موجود نيازمند با انواع نيازهاست اظهار مي دارد : خدايي كه انسان را آفريده است نيازهاي انسان و راه هاي برآورد آنها را هم مي داند.
اين انسان است كه براي پاسخگويي به نيازهاي خود ممكن است به انحراف كشيده شود بنابراين اگر انواع نياز هاي انسان با جهتي مناسب فراهم شود ، آنوقت است كه به شكوفايي مي رسد.
وي اظهار مي دارد: انسان ها بايد درمقابل مشكلات يا بجنگند و يا از آن بگريزند بنابراين هنر آن است كه بتوانيم روش هاي مواجهه معقول را در برابر مشكلات ياد بگيريم كه اتكا به خداوند از جمله آنهاست.
وي اظهار مي دارد : به اعتقاد روانشناسي همچون يونگ ،از ميان بيماران رواني يك نفر نيست كه درد بي ريشه اي و بي اتكايي نداشته باشد و انسان تنها با اتكاي به خداوند آرامش مي يابد.
** آيا اين وضعيت مقاومت جامعه در مقابل مشكلات ، ادامه مي يابد؟
دكتر براتي در عين حال اظهار مي دارد كه اگر وضعيتي كه الان در جامعه وجود دارد ادامه يابد و برنامه اي نيز براي آن نداشته باشيم،جامعه نمي تواند تا آخر دوام بياورد .
آمارها و مطالعات نشان مي دهد كهجامعه از نظر بهداشت رواني در حال شكسته شدن است. بخشي از اين مساله ناشي از مشكلات اقتصادي است اما برخي ديگر ريشه در علل ديگر دارد.
وي اظهار مي دارد :متاسفانه در زمان حاضر بر روي چيزهايي سرمايه گذاري مي كنيم و ارزش قايل هستيم كه به رغم داشتن سر و صداي فراوان اما تاثير كمي بر روي شادي ها دارند كه مسايلي همچون پول،خانه، زيبايي ظاهري و تحصيلات از جمله آنهاست كه تاثير آنها بر شادي شايد به ۱۵ درصد هم نرسد و بعد از آن است كه سير عادي شدن در افراد را طي مي كنند.
**
۱۹ اكتبر روز جهاني بهداشت روان است .آنچه كارشناسان اين ميزگرد عنوان كردند اين بود كه براي وضعيت بهداشت يا سلامت روان درجامعه بايد چاره اي انديشيد و اين را در نظر داشت كه اگرچه جامعه ايران هنوز از سوپاپ هاي اطميناني همچون خانواده برخوردار است اما به لحاظ محدود نشدن زندگي فرد به خانواده و لزوم حضور او در محيطهاي اجتماعي بايد چاره اي براي حل معضلات موجود انديشيد.
كارشناسان اين ميزگرد هشدار داده اند كه اگر فكري نشود وبرنامه اي نباشد ، جامعه ايران در هم مي شكند و سلامت روان افراد به خطر مي افتد.
هر چند دستگاه هايي همچون شهرداري اقداماتي در خصوص بهداشت روان انجام داده است اما به نظر مي رسد كه مساله سلامت روان همچون ديگر موضوعات اجتماعي داراي ابعادي چند گانه است كه حل آن تنها از عهده يك دستگاه بر نمي آيد.
براساس نتايج يك پژوهش جهاني كه اخيرا توسط شبكه اي وابسته به سازمان ملل ، منتشر شده است رتبه كشورمان در ميان ۱۵۶كشور جهان از حيث سطح شادي به ۱۱۵ رسيده است.
---------------------
پایان