50 مطلب آخر
ازنگاهی دیگر : 3 اپیزود برای دلالی اعضای بدن انسان ، داستانی وحشتناک یا حقیقتی تلخ؟

وزیر بهداشت گفت: در مورد دلالی پیوند اعضا من این گزارش را حمل بر صحت گذاشتم و عده‌ای را مأمور پیگیری کردم و تا چند روز آینده گزارش آن اعلام می‌شود........

وی در مورد فعالیت برخی پزشکان برای دلالی پیوند اعضا گفت: وقتی اقتصاد ناسالم است حوزه کار دلالان فعال است و آن چیزی که گزارش شد با واکنش انجمن‌های علمی روبرو شد و ناراحت شدند، من موضوع را حمل بر صحت گذاشتم و عده‌ای را مأمور کردم تا موضوع را بررسی کنند و امیدوارم طی چند روز آینده بتوانیم راجع به این موضوع اظهارنظر کنیم..........

 هاشمی تصریح کرد: مردم گرفتاری‌هایی دارند و موضوع فروش اعضا و جوارح بدن چیز جدیدی نیست، الان 20 سال است که فروش کلیه دارد اتفاق می‌افتد و تا جایی که من می‌دانم قانونی در این زمینه وجود ندارد و راهکار آن اصلاح وضعیت معیشت مردم است تا کسی مجبور نباشد بخشی از بدن خودش را در اختیار دلالان بگذارد.

وی گفت: تا پایان هفته گذشته گزارشی مبنی بر پزشکانی که دلالی کرده باشند به ما نرسیده ولی پیگیر هستیم.............

تحلیل ما

متن کامل

 

 

درآمد نجومی بزرگترین مافیای اعضای بدن انسان در ایران

 

در کمتر از یک هفته هر عضو از بدن‌تان که از کار افتاد، نگران نباشید ما آن را برای شما تهیه می‌کنیم تا با خیالی آسوده فعلا به جناب عزراییل جواب منفی بدهید. شاید این می‌توانست متن آگهی شغل فردی باشد که برای تهیه این گزارش با او به گپ‌وگفت نشستم

پیداکردن فردی که یکی از شغل‌های زیرزمینی ولی سازمان‌یافته تهران را اداره می‌کند، دشوار به‌نظر می‌رسید اما پس از پیگیری‌هایی و به مدد چند واسطه، با او در دفتر کارش قرار گفت‌وگو گذاشتم. در لحظه ورود به دفترش، عکس‌های نصب‌شده از برج‌های «ایفل» و «پیزا»، توجه هر کسی را جلب می‌کند به‌ویژه آنکه بداند شغل واقعی او چیست و احیانا منتظر دیدن تصاویری از پیکر انسان بر درودیوار باشد. اما برای اندیشیدن به اینگونه موضوعات، مجال چندانی نمی‌یابم؛ میزبان با لبخندی وارد می‌شود و پس از چند جمله گپ‌و‌گفت درباره موضوعات نامرتبط با سوژه، با خوشرویی و علاقه؛ سخن‌گفتن از شغل نادر و عجیبش را آغاز می‌کند.

از فروش کلیه تا آغاز دلالی اعضای انسان
کامبیز، 39ساله و دیپلمه علوم‌انسانی است؛ با ظاهری آرام و تیپی اسپرت. در حال حاضر برای خیل بیمارانی که نیاز به اهدای عضو دارند و تاب منتظرماندن در فهرست بلندبالای نهادهای اهدای عضو را ندارند، عضو بدن مورد نیازشان را به سرعت پیدا می‌کند. درواقع، او یک دلال فروش اعضای بدن است. کامبیز، قبلا تولید‌کننده چرم بوده اما سال86 ورشکست شده و کارش تا جایی پیش رفته که مجبور شده یکی از کلیه‌هایش را بفروشد تا زندان نیفتد. با اندوهی که در چهره‌اش موج می‌زند، از آن روزهای تلخ می‌گوید، به فاصله چنددقیقه، حالتش عادی می‌شود و ادامه می‌دهد: «وقتی برای فروش کلیه دنبال مشتری بودم، ایده این کار به ذهنم رسید.

چون گروه خونی من خاص بود مشتری‌های زیادی به من زنگ زدند و هرکدام قیمت بیشتری را می‌دادند. این موضوع، وسوسه‌ام کرد تا یک کار سازمان‌یافته برای پیداکردن عضو برای افراد نیازمند پیوند اعضا، راه بیندازم» او بلافاصله پرس‌وجو و سپس اقداماتش را برای راه‌اندازی شغلی که به تعبیر خودش، «بازاریابی اعضای بدن انسان» است، آغاز می‌کند: «اول از خریدوفروش کلیه شروع کردم.

نزدیک یکی از بیمارستان‌های اطراف «ونک» پر است از آگهی‌های فروش کلیه. یک‌روز کامل برای پیداکردن افراد و صحبت‌کردن با آنها گذاشتم و اطلاعات اولیه را پیدا کردم. مشکل اصلی پیداکردن مشتری بود که اکثر این افراد از شناسایی آنان، عاجز بودند ولی من در بازار، بزرگ شده بودم و راه و چاه کاسبی را بلد بودم.

ابتدا سعی کردم به فهرست افراد منتظر اهدای کلیه دسترسی پیدا کنم و بعد از یک‌ماه این فهرست در اختیارم بود.» او تمایلی ندارد به نحوه پیداکردن این اسامی که به صورت معمول باید محرمانه باشد، اشاره‌ای کند، اما اگر این قاعده کلی را بپذیریم که ظاهرا در کشور ما دستیابی به محرمانه‌ها زیاد هم محال نیست، می‌توان تصور کرد برای تهیه این فهرست، وقت و انرژی زیادی مصرف نکرده است.

2میلیون؛ سود اولین دلالی کلیه
سرانجام، پس از دوماه، اولین معامله خود را انجام می‌دهد در مورد این معامله که حرف می‌زند، برق احساس غرور را می‌توان در چشمانش مشاهده کرد: «یک نفر بود که مدت‌ها دنبال کلیه سالم گشته بود. معمولا اکثر افرادی که آگهی فروش اعضای بدن می‌دهند، معتاد هستند یا مشکلات دیگری دارند. بنابراین، اعتمادی به آگهی‌ها نداشت. از طریقی به او وصل شدم. شانسی، شماره جوانی را داشتم که به خاطر تامین هزینه جراحی مادرش نیاز به پول داشت و حاضر بود سال 87 کلیه‌اش را شش میلیون تومان بفروشد. به خریدار که خیلی هم عجله داشت، قیمت را هشت‌میلیون اعلام کردم و نهایتا معامله سر گرفت و دومیلیون شیرین، رفت جیبم.» دومیلیون‌تومان در آن سال رقم کمی نبود.

پس او بیشتر وسوسه می‌شود و فعالیتش را گسترش می‌دهد، هرچند با مشکلاتی هم مواجه می‌شود: «اوایل خیلی سرم کلاه می‌رفت؛ مثلا مدت‌ها جهت پیداکردن خریدار برای یک کلیه سالم وقت می‌گذاشتم ولی وقتی می‌خواستم برای عمل آماده شود، فروشنده کلیه را فروخته بود یا چون برای انجام آزمایش خریدار و فروشنده باهم داخل آزمایشگاه می‌رفتند، دورم می‌زدند و چیزی دستم رو نمی‌گرفت. بعد از مدتی برای این مشکل، راه‌حلی یافتم. مقداری از مبلغ معامله را به‌عنوان پیش‌پرداخت به فروشنده می‌دادم و با او قرارداد می‌بستم که اگر کلیه را بفروشد باید دوبرابر پیش پرداخت را به من بدهد. از آن‌طرف از خریدار هم مبلغی به‌عنوان پیش‌خرید می‌گرفتم.»

با ابتکارهایی که به خرج می‌دهد، به‌سرعت کارش رونق می‌گیرد و از سال90 وارد خریدوفروش بقیه اعضای پیوندی هم می‌شود: «بعد از دوسال چند نفر را استخدام کردم تا دم در بیمارستان‌ها پرسه بزنند و برایم مشتری پیدا کنند. یک روز یکی از آنها زنگ زد و گفت آقا کامبیز یک نفر قلب می‌خواد حاضره 50میلیون هم بده. اولش گفتم کسی قلب نمی‌فروشه که احمق! ولی بعدش یاد بیماران مرگ مغزی افتادم. یک‌بار، به جای فهرستی که از اسامی افراد منتظر دریافت کلیه خواسته بودم، فهرست بیماران منتظر پیوند کبد به دستم رسیده بود و وقتی از کسی که این فهرست رو برام آورده بود پرسیدم، گفته بود این اعضا رو معمولا بیمارستان‌ها و بیماران از فوتی‌های مرگ‌مغزی تهیه می‌کنند. به همین خاطر بعد از اون چند نفر رو استخدام کردم تا راپورت بیماران مرگ‌مغزی رو از بیمارستان‌ها بهم برسونن و بعد از اون، وارد کار فروش بقیه اعضا هم شدم.»

در حال حاضر، او معامله تمام اعضای پیوندی را انجام می‌دهد. کافی است شما به عضوی نیاز داشته باشید، به «آقا کامبیز» خبر دهید و سر قیمت با او به توافق برسید، مبلغ فاکتور را بپردازید تا مشکل‌تان در اسرع وقت، حل شود. او در مورد مشکلات کارش می‌گوید: «معمولا چون حراست بیمارستان به واسطه‌های من که اطراف بیمارستان‌ها پرسه می‌زنند، مشکوک می‌شوند مجبورم هر ماه یا جاهاشون رو عوض کنم یا افراد جدید استخدام کنم. حتی یک‌بار هم خودم رو گرفتن و فعلا به قید وثیقه آزاد هستم. الان بیشتر ترجیح می‌دهم از روش‌های کم ریسکی مثل یارگیری از داخل کادر بعضی بیمارستان‌ها استفاده کنم.»

چه مبلغی نصیب واسطه‌های کامبیز می‌شود؟ «اوایل پورسانتی حقوق می‌دادم ولی اکثرشون وقتی کاررو بلد می‌شدند بازم منو دور می‌زدند ولی الان ماهی دومیلیون‌تومان حقوق ثابت می‌دم. یک روانشناس هم استخدام کردم ماهی سه میلیون میدم تا با خانواده‌های مرگ مغزی‌ها صحبت کنه.»

سود 200میلیونی در یک‌ماه
از او در مورد درآمد خودش می‌پرسم، با اکراه می‌گوید: «بستگی داره! گاهی ماهی صدمیلیون، گاهی 200میلیون، بستگی داره! ولی الان خیلی‌ها منو می‌شناسن حتی بعضی از دکترها مریض‌هاشون رو به من معرفی می‌کنند به همین خاطر هر روز فهرست فروشنده و خریدارهام زیاد میشن.»

ظاهرا رکود اقتصادی سال‌های اخیر برای کامبیز خوش‌بیاری داشته و عده زیادی از مردم برای فروش اعضای بدن به نزد او می‌آیند. حالا وارد بحث اصلی گزارش می‌شود: «اعضای بدن قیمت نداره و معمولا من بر اساس مشتری قیمت تعیین می‌کنم ضمنا بعضی از گروه‌های خونی مثلB+ گرون‌تر هستند.»

او پس از آن قیمت‌ها را اعلام می‌کند که ارقام تا چند دقیقه دور سرم می‌چرخند، دلال محترم این‌گونه قیمت می‌دهد «کلیه بین 25میلیون تا 70میلیون‌تومان، قلب 70تا 200میلیون‌تومان، ریه 12 تا 50میلیون‌تومان، کبد 30میلیون‌تومان، و لوزالمعده یا همان پانکراس 45میلیون‌تومان.» اگر سرانگشتی حساب کنیم حداقل یک بدن سالم 500میلیونی می‌ارزد ولی جالب‌تر این است که یک دلال قیمت آن را تعیین می‌کند.

او در این زمینه می‌گوید: «بعد چهارسال کار کردن الان دیگه مثل دکتر تمام اجزای بدن رو می‌شناسم و اگر یک فرد را ببینم راحت می‌فهمم بدنش سالمه یا نه. از خریدار هم به خرج خودم یک چکاب کامل می‌گیرم تا مطمئن شم بدنش سالم است. البته من تو قرارداد می‌نویسم که اگر مشکلی پیش بیاد من پول رو پس نمیدم ولی بازم حوصله دردسر ندارم، برای همین سعی می‌کنم معمولا با دوتا دکتر متخصص درباره بیمار خریدار و همین‌طور فروشنده مشورت می‌کنم» قرارداد برای من جالب است، اصلا این کار قانونی است که قراردادش هم قانونی باشد؟

از او در مورد سود خالصی که پیشتر به آن اشاره کرده بود می‌پرسم و می‌گوید: «در حال حاضر 20نفر بازاریاب دارم. بچه‌های شرکت هم شش‌نفر هستند، حق مشاوره دکتر متخصص هم هست که ماهی حداقل 50میلیون‌تومان هزینه‌های پرداختی به افراد می‌شود و البته روانشناس و وکیل هم که هرازگاهی مجبور می‌شم عوضشون کنم و برای اینکه قفل دهنشون بسته بمونه مجبورم چند ده میلیونی بهشون بدم و بعدش هم هزینه‌های جاری که کلا نزدیک 70میلیون‌تومان این دفتر ماهانه خرج داره.» با این ارقام حداقل صدمیلیون‌تومان سود خالص ماهانه به جیب کامبیز می‌رود: «قبلا با هر خریداری کار می‌کردم ولی الان دنبال افراد پولدار هستم. به‌عنوان مثال چند وقت پیش یک پیرمرد پولدار قلبش با باتری کار می‌کرد و دنبال یک قلب سالم بود.

یک مرگ مغزی از اصفهان براش پیدا کردم خودم رفتم اونجا قلب فوت‌شده را 70میلیون خریدم و 150میلیون به پیرمرد فروختم. ولی معمولا روی هر عضو تا 10میلیون سود می‌کشم.»

سرطان ریه و بازار گرم دلالان
از او درباره پرطرفدارترین عضوی که در فهرست فروش دارد می‌پرسم و می‌گوید: «تو چند سال اخیر سرطان ریه زیاد شده و تازگی‌ها تقاضا برای این عضو خیلی بالا رفته به همین دلیل تازگی‌ها حتی تا 60میلیون هم خریدار داشتیم.»

از حرف‌هایش معلوم است که در استان‌های دیگر هم کسانی هستند که با او کار می‌کنند. او اشاره می‌کند: «ورود به بیمارستان‌های تهران خیلی سخت شده و در ضمن به‌دلیل تبلیغات تلویزیون و رسانه‌ها اکثر خانواده‌هایی که فرد مرگ مغزی دارند به رایگان اعضای بدنشان را به افراد نیازمند می‌بخشند و به همین دلیل با بعضی از افراد در بیمارستان‌های استان‌های محروم ارتباط برقرار کردم چون آنها راحت‌تر و ارزان‌تر حاضر به فروش اعضای بدن فرد فوتی می‌شوند. همین امروز یک قلب از ایلام خریدم 30میلیون‌و50میلیون فروختم.»

او از زیرشاخه‌ای از شغلش که یک‌سال است وارد آن شده می‌گوید: «رحم اجاره‌ای هم این سال‌ها خیلی طرفدار داره ما خانم (حامل رحم) را پیدا می‌کنیم و از کلینیک‌های ناباروری مشتری پیدا می‌کنیم از 25میلیون تا 40میلیون هم قیمت داره که معمولا حداقل 20میلیون به خانم (حامل رحم) می‌دهیم» 9ماه حمل بچه توسط یک نیازمند پول و 20میلیون سود خالص برای دلال این معامله. او می‌خواهد شغل خود را موجه نشان دهد بنابراین می‌گوید: «بالاخره جون خیلی از افراد را نجات دادم پس این پول حقمه. خیلی‌ها هم با فروش اعضا به نون و نوایی رسیدند. خود من اگر کلیه‌ام را نمی‌فروختم الان معلوم نبود تو کدوم تخت اوین خوابیده بودم.»

از او در مورد تخفیف می‌پرسم. با حالت طلبکارانه‌ای جواب می‌دهد: «من فقط با آدم‌های پولدار کار می‌کنم حوصله شنیدن آه و ناله هم ندارم ولی شده که به بعضی از افراد تا پنج‌میلیون‌تومان تخفیف دادم ولی کلا چون دکترهایی که با من کار می‌کنند قیمت را می‌دانند اگر قیمت را بشکنم همه‌جا پر میشه و شاید گرون‌تر پول بگیرم ولی تخفیف نمیدم.» برای من سخت است باور کنم که دکتری که متخصص است و خود میلیون‌هاتومان ماهانه درآمد دارد با دلال کار کند. او در این مورد می‌گوید: «دکترهایی که خریدار معرفی می‌کنند از من پول نمی‌گیرند وقتی بیمارشان خودش می‌گوید حاضر است برای اینکه در فهرست انتظار نماند پول بدهد آنها او را به من معرفی می‌کنند.» از او درباره افرادی که به مرگ طبیعی فوت می‌شوند می‌پرسم. ظاهرا درآمدزا هستند.


کامبیز می‌گوید: «تا 48ساعت پس از فوت بعضی از اعضای جسد قابل پیوند است ولی مهم‌ترین عضوی که به درد ما می‌خورد و طرفدار دارد پوست این افراد است!» ظاهرا پیوند پوست هم برای افرادی که به هر دلیل دچار آتش‌سوزی شده‌اند یا خانم‌هایی که احساس افتادگی و چین و چروک می‌کنند جذاب است. او در مورد قیمت این اهدا می‌گوید: «بستگی داره ولی کف قیمت 20میلیونه ولی تا صدمیلیون هم برای پیوند پوست گرفتم.» از دفترش خارج می‌شوم. او نجات‌دهنده جان انسان‌هاست یا دلالی که فقط به فکر پول است. به‌هرحال شغلش نشان می‌دهد اگر پول باشد نه‌فقط می‌توان بعضی آدم‌ها را خرید بلکه می‌توان بخشی از اعضای پیکر زنده یا مرده‌شان را هم خرید.

-----------------------------

 

مسئول واحد پیونداعضا در وزارت بهداشت:

هزینه بیمارستان فرد اهدا کننده را هم نمی دهیم

 

همیشه از اهدای عضو به عنوان کار خداپسندانه ای یاد می شود که ثواب دنیا و آخرت دارد.

آمار نشان می دهد که در کشور ما مرگ مغزی بالاست اما اهدای عضو از این افراد چندان بالا نیست و خانواده ها رضایت نمی دهند. دکتر محمد عقیقی، مسئول واحد پیوند وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی معتقد است که به جز عدم رضایت خانواده ها،نبود امکانات در برخی استانها و مراکز سبب می شود که این کار انجام نشود.با او درباره اهدای عضو و دلالی کلیه گفت وگویی را انجام دادیم که می خوانید:


آقای دکتر بحث را از اینجا شروع می کنیم که چرا در کشور ما آمار اهدای عضو از مرگ مغزی پایین است ؟آیا این موضوع به خاطر نبود فرهنگ آن در میان خانواده ها به خاطر رضایت است یا اینکه نیاز به سیاستهای تشویقی دارد؟

در تقسیم بندی پیوند اعضا زیر مجموعه آن اهداکنندگان از زنده ها و مرگ مغزی می شود، چون موضوع اهدای عضو از مرگ مغزی با پیوند اعضا از زنده ها تفاتهایی دارد.در کشور در مورد پیوند اعضایی مانند کلیه و قرنیه در موقعیت خوبی قرار داریم.اما در مرگ مغزی که اهدای عضو انجام می شود موضوع رضایت خانواده مطرح است.یعنی باید این مرگ اتفاق بیفتد و خانواده رضایت بدهند تا پیوندی انجام شود.بخشی از دلالیل پایین بودن آمار در مرگ مغزی که سوال شما بود تنها به عدم رضایت خانواده ها مربوط نیست و زیرساختها هم مربوط است.یعنی در منطقه جغرافیایی که این اتفاق افتاده باید زیرساختهای لازم برای تایید مرگ مغزی،رضایت خانواده و شرایط برداشتن اعضا برای پیوند وجود داشته باشد چون اگر زیرساخت نباشد دچار آسیب می شویم. متاسفانه تعداد ارگانهایی که می توانند از افرادی که دچار مرگ مغزی شدند استحصال کنند محدود هستند،پس پیوند هم محدود و کم است.در مورد پیوند قلب و ریه ما نمی توانیم از زندگان بگیریم و تنها برای پیوند کلیه این امکان وجود دارد. ما در برخی استانها به خاطر نبود زیر ساختها مشکل اعلام مرگ مغزی و انتقال اعضا به درخواست کنندگان را داریم.


آماری دارید که الان چند درصد خانوادها برای اهدای عضو رضایت می دهند؟
شاید به خاطر عدم آگاهی و فرهنگ سازی هنوز نرخ عدم رضایت در کشور ما در مقایسه با برخی کشورها بالاست.سال گذشته در ازای هر 100 مرگ مغزی که گزارش می شد وقتی مددکاران برای رضایت می رفتند،63 درصد رضایت نمی دادند. در نتیجه یکی از دلایل پایین اهدای نرخ اعضا از مرگ مغزی،موضوع عدم رضایت خانواده است.فرهنگ سازی خیلی مهم است اما مقوله فرهنگی و تحول در آگاهی و نگرش مردم زمان می برد.مردم باید آگاه باشند که تبدیل به یک رویکرد به زمان نیاز دارد.در کمربند رانندگی جریمه وجود دارد و از ترس این کار را انجام می دهند اما در مورد اهدا باید به آگاهی برسند.هرچند در این 10 سال خوب پیش رفتیم و در مقاطعی ما یک رشد قابل مقایسه با قبل داریم.در سال 1381 که فعالیت در مورد اهدا از مرگ مغزی به طور منسجم شروع شد،سال اول بیشتر به دنبال زیرساختها بودیم برای همین نرخ اهدا 75 صدم بود. چون تعریف نرخ اهدا این است که هر اهدا تقسیم بر یک میلیون نفر جمعیت می شود و آن را محاسبه می کنند.یعنی وقتی نرخ اهدا در سال 91،6.9 بود باید در 77 میلیون نفر ضرب کنیم که 530 نفر می شود.ما قبول داریم که رقم مرگ مغزی در کشور ما بیش از این است اما به دلیل موانعی که بر سر راه اهدا وجود دارد از جمله زیر ساختها و رضایت خانواده ها رقم اهدا پایین است.


یک مشکل دیگر تفاوت مرگ مغزی و کما است که بیشتر خانواده ها نمی دانند و وقتی این اتفاق رخ می دهد منتظر بازگشت او به زندگی هستند؟
در این مورد توضیحات زیادی بارها داده شده است.اما جامعه نسبت به این مسائل آگاهی ندارند و موضوع امیدواری برای بازگشت مرگ مغزی در میان برخی خانواده ها وجود دارد.به هر حال خانواده در اتخاذ تصمیم باید قوی باشند تا اجازه بدهند عزیزشان از دستگاه جدا شود و اعضای او اهدا شود.از دید ما کسی که قلبش با دستگاه می زند زنده نیست و واقعیت چیز دیگری است اما برای کسی که تخصص ندارد وقتی قلب بیمار می زند یعنی زنده است.ما به مراجع عظام هم این موضوع را توضیح دادیم و آنها هم راضی شدند.مرگ مغزی یک مرگ قطعی است و اگر قلب می زند یک داستان تخصصی دارد.در نتیجه این باور باید در خانواده ها ایجاد شود.


متاسفانه رسانه هایی هم مانند صدا و سیما با برنامه هایی که می سازند به این موضوع دامن می زنند ؟

ما هم این موضوع را قبول داریم برای همین با شورای سیاستگذاری صدا و سیما صحبت کردیم که وزارت بهداشت را تبلیغ نکنید اما موضوع سریالها را با ما چک کنید.چون فضای اکثر سریالها به مراکز بهداشتی باز می گردد و این مشکلات تنها مربوط به اهدای عضو نیست.برخی از کسانی که نقش پزشک را بازی می کنند تلفظ صحیح کلمات را بلد نیستند،پس ایراد تنها محتوایی نیست .البته الان خیلی بهتر شده است.


به زیر ساختها اشاره کردید.منظور شما از این زیرساختها نیروی انسانی متخصص یا بیمارستان و تجهیزات هستند؟
به هرحال فرایند پیوند اعضا از خدماتی است که نیاز به تکنولوژی دارد و در تمام دنیا اینگونه است که نیاز به امکانات و ساختار مناسب دارد، بنابراین ساختار و واحدهایی هستند که در دانشگاه و بیمارستان برای فرآوری اعضا باید احداث شوند.وقتی زیرساختها و واحدهای اهدای عضو فراهم باشد قطعا نرخ پیوند اعضا هم بالا می رود.بودجه،نیروی انسانی ، فضای فیزیکی،تجهیزات شناسایی مرگ مغزی ،انجام آزمایشهایی که نشان دهنده زیست پذیر بودن اعضا باشد را نیاز داریم.در حال حال حاضر 30بخش پیوند کلیه، هشت بخش پیوند قلب، شش‌بخش پیوند کبد،دو بخش پیوند ریه و شش بخش پیوند مغز استخوان و 55بخش در پیوند قرنیه در حال ارائه خدمات به بیماران نیازمند وجود دارد.


بنابراین فقط در چند مرکز استان امکان پیوند از مرگ مغزی وجود دارد؟

در حال حاضر تعداد مراکز پیوند اعضا 15 بیمارستان هستند که 4 مرکز در تهران و11 مرکز در 11 استان هستند.در دانشگاههای درجه یک این کار انجام می شود البته در برخی دانشگاهای درجه یک مثل اهواز و کرمانشاه هم هنوز این امکانات را نداریم. الان طبق برنامه برنامه پنج ساله توسعه،باید به 20 واحد برسیم ،یعنی حداقل در دانشگاههای درجه یک ردیف بودجه،تجهیزات و نیروی انسانی تامین کنیم و اگر ضعفی در جذب و استخدام است حل کنیم تا این شرایط فراهم شود.


در استانهایی که هنوز این تجهیزات را ندارند برای کسانی که مرگ مغزی می شوند و خواستار اهدا هستند چه تدبیری دارید؟
برای جلوگیری از هدر رفت مرگ مغزی در مراکزی که امکانات نداریم مدل منطقه ای داریم و به دانشگاه مادر وصل هستند،مثلا دانشگاه علوم پزشکی شیراز به فسا،جهرم وکهگیلویه وصل است و همکاری می کنند که این دانشگاه به لحاظ پیوند کبد پیشرو در منطقه است.در سال گذشته 394 مورد پیوند اعضا در این مرکز انجام شد، یعنی هر روز بیشتر از یک پیوند انجام شده و در دنیا چهارمین مرکز است.


برای توسعه مراکز اهدای عضو مشکل منابع هم دارید ؟
بحث منابع در کشور در دو سال گذشته به خاطر شرایط قتصادی وجود داشت اما در مورد منابع انسانی و پزشک متخصص مشکل جدی نداریم اگر چه در دو رشته نیروی انسانی محدودیت داریم اما در سایر موارد چنین نیست.ساختار ، تشکیلات و فضای فیزیکی در برخی استانها از موانع هستند.گاهی مرگ مغزی در ساعتی اتفاق می افتد که اتاق عمل بیمارستان پر است و این یک تداخل کاری است.در برخی کشورها،برای پیوند ساختار مجهزی دارند و حتی هواپیمای اختصاصی برای جابه جایی پزشک و بیمار دارند اما ما هنوز با این مرحله فاصه داریم.گاهی یک پرواز جا ندارد و ما مجبوریم خودمان را با شرایط هماهنگ کنیم .


آمار جهانی در زمینه پیوند از مرگ مغزی چگونه است؟
نرخ اهدای کشورها بر اساس جمعیت سنجیده می شود.در اسپانیا نرخ اهدا بالاست و به ازای هر یک میلیون نفر جمعیت 33 اهدای عضو وجود دارد.در آمریکا به 25 می رسد.کشور ما در جهان رتبه 42 و در منطقه خاورمیانه و آسیا،رتبه سوم را دارد.


وضعیت کشورهای اسلامی چگونه است ؟
مالزی و عربستان کشورهای توسعه یافته ای درمیان کشورهای اسلامی هستند اما در کشورهای سنی مذهب چون علما و مراجع این کار را مجاز نمی دانند برای همین اهدا چه از زنده و چه مرگ مغزی انجام نمی شود برای همین عربستان با وجودیکه در بخش سلامت پیشرفته است اما درهدای عضو رتبه خوبی ندارد. کشور ترکیه هم در این زمینه کار می کند اما رتبه آن حدود 3 است چون در این کشوریک سوم علمای ترکیه این موضوع را تعارض با دین می دانند.


ما سیاستهای تشوقی برای اهدای عضو مرگ مغزی نداریم و کسانی که قصد اهدای اعضای نزدیکانشان را دارند باید هزینه بیمارستان را هم پرداخت کنند.چرا وزارت بهداشت در این زمینه اقدامی نمی کند ؟

اهدای اعضا در کشور ما یک فرایند صد درصدغیر انتفاعی است. وزارت بهداشت هزینه های بیمارستان مبدا که مرگ مغزی تشخیص داده شده را نمی دهد چون به نظر ما بر تصمیم خانواده تاثیر می گذارد .شاید برخی خانواده ها رضایت را به خاطر پرداخت هزینه ها بدهند اما ما به مسائل اخلاقی پایبند هستیم و می خواهیم که این کار پاک بماند.آنجایی که مانند پیوند کلیه از دستمان در رفته دیگر هیچ کاری ساخته نیست اما برای مرگ مغزی نباید اجاره این کار را بدهیم. در مورد پیوند مرگ مغزی چون از صفر تا صد با خود وزارت بهداشت است سختگیرانه عمل می کنیم.


در بسیاری کشور ها اهدای عضو وپیوند در بخش خصوصی اتفاق می افتد. چرا در کشور ما بخش خصوصی وارد این چرخه نمی شود؟

در نظام سلامت قبول داریم که بخش خصوصی یک جایگاه ویژه دارد و ما در نظام درمان به بخش خصوصی توجه داریم.اما یک جاهایی محدودیت داریم مثل شناسایی مرگ مغزی که طبق آیین نامه دولت باید در بیمارستان های مجهز دانشگاهی تشخیص آن اتفاق بیفتد.اما به لحاظ عمل پیوند اعضا ما محدودیتی نداریم.در حال حاضر بخش خصوصی که بخواهد پیوند اعضا به جز کلیه را انجام دهد نداریم البته در بیمارستانهای خصوصی با وجود تجهیزات بالا،خودشان پیوند را انجام نمی دهند.در حال حاضر در پیوند کلیه،قلب و ریه فعال نیستند وتنها پیوند کلیه انجام می دهند که آن هم در دو سه بیمارستان محدود است.بیمارستان های خصوصی به دنبال عملهای جراحی سنگین نیستند چون هزینه ها هم بالاست. در حال حاضر بیمار در قبال دریافت اعضا هیچ هزینه های پرداخت نمی کند و این از افتخارات نظام پزشکی است.اما این در بیمارستان خصوصی اصلا صرفه اقتصادی ندارد.


به موضوع اهدای کلیه اشاره کردید.متاسفانه الان دلالی در آن زیاد شده است و برخی از کسانی که به کلیه نیاز دارند آن را از بازار سیاه تهیه می کنند؟
در ایران وبسیاری از کشورها مسائل اخلاق پزشکی زیاد مطرح است.ما از سالها قبل پیوند کلیه از انسان را انجام دادیم اما اساتید موافق و مخالف زیادی برای پیوند اعضا از افراد زنده وجود دارد.ما هم قبول داریم که نباید این موضوع جنبه اقتصادی داشته باشد اما باید توازنی بین اهدا و متقاضی وجود داشته باشد.اگر این موضوع را متوقف کنیم جان 200 هزار پیوند که هر سال به این بیماری ورود می کنند را از دست می دهیم.سال 91 پیوند مغزی از مرگ مغزی 911 مورد،1509 نفر هم از اهدا کننده زنده داشتیم.پیوند کلیه آسانترین نوع پیوند است که ما الان 37 درصد پیوند را از مرگ مغزی و 63 درصد را از اهداکنندگان زنده دریافت می کنیم.پس اگر از افراد زنده اهدا نداشته باشیم نمی توانیم به نیازها و تقاضا پاسخ بدهیم تا لیست انتظار را کوتاه کنیم . در آمریکا لیست انتظار طولانی است و موارد مرگ و میر وجود دارد اما در کشور ما به یکسال هم نمی رسد..ما می دانیم که دلالی کلیه وجود دارد اما ما در این زمینه مسئول نیستیم و حتی در بیمارستانها چنین موضوعی اتفاق نمی افتد. وزارت بهداشت حتی هدیه ایثار که رقم نمادین آن حدود یک میلیون تومان است را با تورم بالا نبرد تا برای همه ثابت شود یک هدیه است.


اما این اصطلاح فروش کلیه وجود دارد و کسانی که مشکل اقتصادی دارند به اصطلاح می گویند کلیه می فروشیم؟
متاسفانه در سریالهای طنز هم این موضوع وجود دارد.ما مواد مخدر و قاچاق را ممنوع وخلاف می دانیم اما هنوز نتوانستیم جلوی قاچاق را بگیریم.وزارت بهداشت هم تصمیم دارد که هر سال موارد اهدا از مرگ مغزی را بالا ببرد تا دیگر نیاز به اهدا از عضو زنده نداشته باشیم. به هرحال باید از ظرفیتهای موجود استفاده شود و سهم مرگ مغزی از اهدا را بالا ببریم.اما نیاز به برنامه ریزی و زیرساخت داریم. در کشور ما سال 76 قانون هدیه ایثار تصویب شد و ما به دنبال فرهنگ سازی و انجام کار مثبت بودیم اما همین چماقی بر سر وزارت بهداشت شد و الان قاچاق و تجارت آن انجام می شود. درحالیکه دولت خودش منابع می آورد و یک میلیون تومان امروز ارزش مالی ندارد.


در دنیا هم تجارت اعضا وجود دارد؟
موضوع تجارت و قاچاق اعضا را همه کشورها منع کرده اند، اما به خاطر کمبود اهدای عضو کشورها یکسری قوانین را وضع می کنند. مثلا در کشورهای اروپایی و آمریکایی اهدا کلیه از فرد زنده را قبول ندارند و اهدا کننده حتما باید خویشاوند عاطفی ، پدر و مادر ، همسر و دوست صمیمی باشد. کشورهای چین و هند روشهای غیر اخلاقی را انجام می دهند و از اعدامی می گیرند که الان جلوی آن را گرفتند.در برخی کشورهای اروپایی این دیدگاه وجود دارد کسی که مرگ مغزی می شود برای اهدا مفروض است و دیگر نیازی به رضایت خانواده نیست برای همین نرخ آن در اسپانیا بالا است و اگر کسی نمی خواهد اعضایش را اهدا کند باید امضا دهد که انجام نشود.اما درکشور ما با وجود اینکه با وصیت و کارت اهدای عضو این امکان وجود دارد باز هم رضایت خانواده برای اهدا الزامی است.

--------------------------

 

سازمان نظام پزشکی اعلام کرد:

امکان دلالی و خرید و فروش عضو در کشور وجود ندارد

 

در پی درج گزارشی درباره دلالی پیوند اعضا در یکی از روزنامه‌ها اعلام کرد: پیوند اعضا یکی از افتخارات بی‌نظیر جامعه پزشکی کشور است که در طی دهه‌های گذشته با استفاده از توان علمی پزشکان متبحر و فرهیخته این سرزمین و استفاده از فناوری نوین و پیشرفته روز با رشد قابل ملاحظه همراه بوده است.

به طوری که تاکنون بیش از 30 هزار پیوند کلیه در 20 سال گذشته در کشور انجام شده است. آمار پیوند کبد که یکی از سخت‌ترین پیوند‌هاست بیش از 2 هزار پیوند است. بیش از ۴۷ هزار پیوند قرنیه، 4600 پیوند مغز استخوان و 110 مورد پانکراس و حدود 100 مورد پیوند ریه در کشور انجام گرفته است.

این نمونه‌ای از زحمات فوق‌العاده تیم‌های پزشکی پیوند در کشور است که در هر زمان از شبانه‌روز با رضایت کامل فرد دهنده و یا خانواده بیمار مرگ مغزی و آزمایشهای دقیق بر روی گیرنده صورت می‌پذیرد.

لذا به طور قطع می‌توان گفت امکان دلالی و خرید و فروش عضو در کشور وجود ندارد، و با توجه به آنکه تمامی پیوندها در بیمارستان‌های دولتی انجام می‌شود تمام هزینه‌های پیوند رایگان است.

پیوند عضو با توجه به شرایط فیزیولوژیک و بیولوژیک بیمار و عضو پیوندی، آزمایشهای متعدد، سرعت عمل و نگهداری ویژه عضو پیوندی، تطابق گروه خونی و در شرایط بسیار خاص انجام می‌شود که هرگز توان این امر برای دلال یا خرید و فروش کننده عضو متصور نیست.

شوربختانه در این گزارش به گونه‌ای غیرقابل باور به همکاری پزشکان خدوم این سرزمین با دلال یاد شده اشاره و خوشبختانه به صراحت اعلام شده است که بابت این امر پولی دریافت نمی‌کنند.

لازم است تأکید شود که با توجه به مطالب پیش گفته شده امکان همکاری هیچ یک از اعضا جامعه پزشکی با توجه به شرایط خاص پیوند با دلال امکانپذیر نیست و چنین سخنانی گزافه‌گویی و تخریب ارزش اهدای عضو و زحمات بی‌نظیر تیم پزشکی و خانواده‌های ایثار‌گری است که با بزرگواری جان چندین نفر را حیات می‌‌بخشند.

لذا از مردم عزیز کشورمان تقاضا داریم ضمن بی‌اعتنایی به چنین اظهارات سخیفانه همواره در راه راستین و خداپسندانه اهدای عضو همت گمارند که اجر و مزد آن نزد خدای باریتعالی است و مصداق آیه شریفه «و من احیاها فکانما احیاالناس جمعیا» قرار گیرند.

از اصحاب رسانه نیز مصرانه خواستاریم جهت جلوگیری از تشویش اذهان عمومی با کسب اطلاعات مستند و از مجاری صحیح راه را بر چنین تصورات شوم و تخطئه کننده سد کنند و بیش از پیش در تشویق فرهنگ صحیح و انسانی اهدای عضو کوشا باشند.

--------------------------

پایان
 

منبع : شرق + خبرآنلاین + نظام پزشکی تاریخ : ۱۳۹۲/۱۰/۱ تعداد بازدیدکنندگان : 3984

مطالب مرتبط

برچسب ها

ارسال نظر

عنوان
متن
 
آمار بازدیدها

بازدید امروز : 1827
بازدید دیروز : 8179
بازدید این ماه : 12076
بازدید امسال : 807559
بازدید کل : 37174632

نظرسنجی

سوالی برای نظر سنجی وجود ندارد
نظرات سایرین  |  آرشیو نظرسنجی

کلیه حقوق این سایت متعلق به گروه مهندس اردلانی می باشد.
طراحی سایت و بهینه سازی سایت هخامنش