در بیمارستانهای ما رزیدنت هایی هستند که بعد از قبولی در یک آزمون سخت، مشغول گذراندن دوران دستیاری خود هستند. این دانشجویان تمام خدمات یک پزشک متخصص را ارائه میکنند، شیف شب میایستند اما در نهایت ماهی 500 هزار تومان حقوق میگیرند. این حقوق در آمریکا 4 هزار دلار است. یعنی حقوقی که میتواند تشکیل خانواده بدهد و وسایل رفاهی را برای خانواده خود فراهم کند...................
مردم ما آن 200 پزشک تاپ را میبینند که درآمدهای چند صد میلیونی دارند. ما باید پزشک را با مناعت طبع تربیت کنیم با فقر نمیتوان پزشک تربیت کرد. مدیر بیمارستان روزبه یکبار به من گفت که در بیمارستان «اَنترن»ی داریم که غذای ظهر را داخل کیسه فریزر میریزد و با خود میبرد. زمانی که با این انترن صحبت کردم گفت من متأهل هستم و حقوقم کفاف زندگیم را نمیدهد، برای همین ناهار خود را برای شام همسرم میبرم..........................
من دانشجویی دارم که قصد دارد این هفته از کشور خارج شود، این فرد در تمام طول دوران تحصیل از نفرات برتر دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران بود و یک بار هم در جشنواره رازی برگزیده شده است اما متأسفانه قصد دارد که از کشور خارج شود. در وصف او باید بگویم که این پزشک جوان که امیرحسین مدبرنیا نام دارد، در آزمون ورودی سیستم پزشکی آمریکا که تمام غیر آمریکاییها باید در آن شرکت کنند توانسته است بالاترین نمره تاریخ آزمون را کسب کند. توجه کنید که بالاترین نمره تاریخ آزمون نه اینکه در این دوره اول شده باشد. من مطمئن هستم که این فرد طی 10 سال آینده جایزه نوبل را برنده میشود و من بارها گفتهام که روز رفتن امیرحسین، خواهم گریست....................
توجه داشته باشید که خیلی از نخبگان ما مشکل مالی در ایران ندارند اما به دلیل عدم توجه مسئولان به آنها، کشور را ترک میکنند. وقتی میبینند که در ایران دیده نمیشوند و بود و نبودشان فرقی ندارد، به جایی مهاجرت میکنند که به آنها توجه میکنند. این برمیگردد به همان مشکلی که در ابتدای گفتوگو به آن اشاره کردم. تحقیر کردن نخبگان با حقوقهای 500 هزار تومانی. وقتی ما به رزیدنت خود که از نخبگان محسوب میشود ماهی 500 هزار تومان حقوق میدهیم و به کارگر ساده یک میلیون تومان، این فرد دچار سرخوردگی میشود....................