بررسی مسایل اجتماعی شهر تهران در 30 سال اخیر
میتوان استدلال کرد که پس از پایان جنگ، عملکرد سه دولت بهگونهای بوده که به کاهش سرمایه اجتماعی منجر شده است. در واقع در این سالها استدلال این است که فاصله میان جامعه و دولت روزبهروز کمتر شده و با توجه به دخالت گسترده دولت در جامعه، بیاعتمادی به مناسبات اجتماعی نیز سرایت کرده و باعث تضعیف مولفههای سرمایه اجتماعی و تنزل آن شده است.این روند بهخصوص در سالهای پایانی دولت اصلاحات شدت مییابد و در دوره ریاستجمهوری احمدینژاد نیز با سرخوردگی بخش زیادی از جامعه از امید به انجام اصلاحات و همچنین روشن شدن فاصله میان شعار و عمل دولت و خلف وعده مسوولان شدت مییابد.
مسایل اجتماعی را شاید بتوان نقطه آغاز جامعهشناسی دانست؛ نقطه آغازی که همواره موازی و هم تغییر با این علم پیش رفته است به این معنا که به لحاظ تاریخی پیدایش جامعهشناسی را میتوان با روز مسایل اجتماعی متعددی که حاصل صنعتی شدن و روندهای موازی با آن بوده است، مرتبط دانست.
مساله اصلی این مقاله در حوزه جامعهشناسی، مسایل اجتماعی و در راستای سایر اهداف موردنظر این حوزه قرار میگیرد. مسایل اجتماعی شهر تهران در دوره پس از انقلاب تا به امروز چه بوده است و چه نسبتی بین مسایل و شرایط اجتماعی تهران وجود دارد؟
این پرسش دربرگیرنده دو بحث اصلی در حوزه جامعهشناسی مسایل اجتماعی است. بحث اول این است که یکی از روندهای تاثیرگذار بر پیدایش مسایل اجتماعی، شکلگیری شهرهای مدرن و شهرنشینی است. شهر محل زندگی انسان مدرن است؛ مکانی که علاوه بر فراهم آوردن فرصتهای بسیار برای ساکنین مدرن خود، میتواند منشا تهدیدهای متعددی نیز باشد؛ تهدیدهایی که در بطن جامعه شهری رشد کرده و مسایل اجتماعی خوانده میشوند.
بحث دوم مساله تاثیرپذیری مسایل اجتماعی از شرایط اجتماعی است. با در نظر گرفتن ویژگی نسبی بودن مسایل اجتماعی میتوان اذعان کرد که موقعیتهای زمانی و مکانی متفاوت با شرایط اجتماعی خاص حاکم بر آنها، مسایل اجتماعی خاصی را ایجاد خواهند کرد یا بهتر است بگوییم در هر دوره با توجه به شرایط اجتماعی حاکم بر آن دوره از میان مسایل متعدد موجود، نوع خاصی از مسایل مساله محوری امعه خواهد شد به عبارتی مسایل اجتماعی زاده فضای اجتماعی است که در آن کنشگران فردی و جمعی در تعامل با هم هستند.
به دلیل کلانشهر بودن تهران و اینکه براساس آخرین اطلاعات سرشماری نفوس و مسکن سال 1390، این شهر حدود 12 میلیون جمعیت دارد که حدود 5/8 میلیون نفر از این جمعیت در خود شهر تمرکز دارند، بروز و گسترش مسایل اجتماعی و پیامدهای آن در این شهر دوچندان است.
شهر تهران، کلانشهری مدرن و با جمعیتی از همه اقوام و اقشار اجتماعی، دارای تغییرات سریع و گسترده فکری، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است که به موازات گسترش شهر در برهههای متفاوت تاریخی با مسایل اجتماعی متفاوتی روبهرو شده است. به عبارت دیگر همراه با تحولات شهر، کم و کیف مسایل اجتماعی آن نیز تحول یافته و از شرایط اجتماعی تاثیر پذیرفته است. بر این اساس ما برآنیم تا در این تحقیق به بررسی چیستی (توصیف) مسایل اجتماعی شهر تهران در هر یک از چهار دوره زمانی متفاوت 30 ساله پس از انقلاب تا به امروز بپردازیم و پس از آن، این موضوع را بررسی کنیم که بین «مساله اجتماعی محوری هر دوره» و «شرایط اجتماعی حاکم بر آن دوره» چه نسبتی وجود دارد به عبارت دیگر چه شرایطی باعث شده تا از میان مشکلات و معضلات متفاوتی که شهر تهران در هر یک از این دورهها با آن روبهرو بوده است، یک مشکل خاص بیش از سایر مشکلات مورد توجه و بررسی قرار گیرد و به عنوان «مساله اجتماعی» مطرح شود.
برای دستیابی به چارچوب مفهومی مناسب بر «رویکرد ساختگرایی (سازهگرایانه اجتماعی)» و ویژگیهای «متغیر و نسبی بودن» و «تاریخی بودن» مسایل اجتماعی متمرکز میشویم.
براساس بررسی پژوهشهای انجام شده با موضوع مسایل اجتماعی در سالهای 1357 تا 1367، یعنی تا پایان جنگ میتوان گفت مهمترین مساله اجتماعی شهر تهران در این سالها مسایل جمعیتی مانند حاشیهنشینی، مهاجرت، شلوغی و ازدحام جمعیت، حضور اتباع خارجی و... بوده است.
در دیدگاه ساختگرایی اجتماعی، بر این نکته تاکید میشود که «مساله اجتماعی چیزی نیست که مستقل از ذهن وجود داشته باشد و فکر کنیم که دیگران نیز در هر شرایطی که باشند، آن را خواهند دید یا آن را احساس خواهند کرد بلکه مساله اجتماعی چیزی است که ساخته میشود، ادعایی است که باید تلاش کرد تا دیگران آن را باور کنند و تا وقتی آن را باور نکنند، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. کما اینکه بشر قرنها در فقر زندگی میکرد اما باور نداشت که فقر یک مشکل اساسی است. بنابراین فقر بخشی از واقعیت اجتماعی بود و مساله اجتماعی نبود». به عبارت دیگر «مشکلات اجتماعی برای مساله شدن در رقابت با یکدیگرند. درست است که میتوان هزاران هزار مشکل را در جامعه برشمرد، اما جامعه پول و فرصت کافی برای مواجهه با طیف وسیعی از مشکلات را ندارد. در هر زمان باید دست به انتخاب زد و تعداد معدودی از مشکلات را به عنوان مسایل اجتماعی مطرح کرد.»
در رویکرد ساختگرایانه اجتماعی، برای تعریف مسایل اجتماعی بر ادراکات عمومی که به نظر میرسد توافق عمومی روی آن باشد، تاکید میشود.
براساس دیدگاه ساختگرایی میتوان گفت مساله اجتماعی شرایط مشکلزای شایعی است که میتوان و باید آن را تغییر داد.
هر یک از مسایل اجتماعی تاریخ پیدایش و فراز و فرود خاص خود را دارند، تحت شرایطی پدید میآیند و تحت شرایطی افزایش یا کاهش مییابند یا تشدید و تضعیف میشوند. هیچ مسالهای نیست که امروز پدید آید و فردا از میان برود. معمولا مسایل اجتماعی نخست در بین افراد یا گروههای خاصی پدید میآیند و به تدریج گسترش یافته و افکار عمومی را تحت تاثیر قرار میدهند. پس از مطرح شدن از طرف مسوولان یا متخصصان شناخت علمی و دستیابی به راهبردهای کنترل آنها در سطح محلی و ملی مورد توجه قرار میگیرند و سرانجام در سطوح منطقهای و بینالمللی مطرح و پیگیری میشوند.
نسبی بودن مسایل اجتماعی: مسایل اجتماعی بر حسب زمان و مکان و شرایط و موقعیتها و اقشار و گروههای اجتماعی تغییر میکنند. میتوان گفت مسایل اجتماعی از جنبههای مختلف واجد نوعی نسبیت هستند.
بنابراین در این پژوهش این تعریف از مساله اجتماعی مبنا قرار گرفته است: «منظور از مساله اجتماعی شرایط مشکلزای شایعی است که بتوان آن را تغییر داد و باید آن را تغییر داد. این مشکلات طی فرآیندی تاریخی ایجاد شدهاند و در تبدیل شدن آنها به مساله اجتماعی شرایط اجتماعی نیز موثر بوده است.
323 پژوهش انجام شده در مورد مسایل اجتماعی شهر تهران مورد بررسی و فراتحلیل قرار گرفته است.
پس از آنکه با تکیه بر فراتحلیل مطالعات صورت گرفته درباره مسایل اجتماعی شهر تهران در هر یک از دورههای مورد نظر، مساله اجتماعیمحوری شهر در هر دوره مشخص شد، در مرحله بعد برای بررسی چیستی نسبت مسایل اجتماعی هر دوره با شرایط اجتماعی موجود در آن دوره روش کتابخانهای و اسنادی مورد استفاده قرار گرفته است.
در ادامه یافتههای تحقیق، به تفکیک هر یک از چهار دوره مورد بررسی در مقاله حاضر بیان میشود.
دوره نخست: سالهای آغازین انقلاب تا پایان جنگ (1357 تا 1367)
براساس بررسی پژوهشهای انجام شده با موضوع مسایل اجتماعی در سالهای 1357 تا 1367، یعنی تا پایان جنگ میتوان گفت مهمترین مساله اجتماعی شهر تهران در این سالها مسایل جمعیتی مانند حاشیهنشینی، مهاجرت، شلوغی و ازدحام جمعیت، حضور اتباع خارجی و... بوده است.
بر این اساس 40 درصد از این پژوهشها را مسایل جمعیتی به خود اختصاص داده است.
بررسی نسبت موجود میان مسایل جمعیتی و شرایط اجتماعی شهر تهران در دوره نخست
میتوان مهمترین شرایط موثر بر مساله شدن جمعیت تهران در سالهای پس از انقلاب را به شرح زیر برشمرد:
- علت ریشهای و اصلی رشد جمعیت تهران را باید در فرآیند نوگرایی دهه 40 و رشد اقتصادی این دوره دانست.
- توسعه بهداشت و کاهش مرگ و میر باعث افزایش طبیعی رشد جمعیت تهران و همچنین سایر شهرهای ایران شد.
- اصلاحات ارضی سبب بیکار شدن شمار زیادی از روستاییانی شد که به امید یافتن شغل مناسب به تهران مهاجرت کرده بودند.
- رشد سریع شهرنشینی باعث تحول در اشتغال شهری و نیاز به نیروی کار جوان روستایی در کارخانههای صنعتی و همچنین در بخش ساختمانسازی شد.
- توسعه نامتوازن باعث شکاف در سطح امکانات موجود در پایتخت و سایر نواحی کشور و در نتیجه افزایش مهاجرت به تهران شد؛
- تمرکز الگوی توسعه در تهران و غافل شدن از روستاها سبب ناکارآمدی برنامههای تنظیم خانواده در این مناطق شد که در واقع جمعیت بالقوه شهرنشین آینده بودند؛
سیاست توزیع زمین مسکونی میان مستضعفان که در سالهای نخست انقلاب در پیش گرفته شده بود نیز باعث جذب مهاجران در تهران شد؛
- تصرف زمینها و خانههای نیمهساخته یا بیمالک در فضای انقلاب موجب اسکان بسیاری از مهاجران یا گروههای آلونکنشین شد؛
- ادامه روند مهاجرت به تهران در سالهای جنگ به دلیل سودده نبودن بخش کشاورزی، شرکت روستاییان در جبهههای جنگ، اشغال بخشهای قابل توجهی از زمینهای حاصلخیز کشاورزی در مناطق مرزی و همچنین مهاجرت از سه استان جنگزده ایلام،
خوزستان و کرمانشاه.
تهران به دلایلی که در بالا برشمرده شد، در دوره نخست با بیشترین افزایش جمعیت روبهرو بوده است به طوری که این مشکل به صورت یکی از معضلات اصلی این شهر درآمده است.
دوره دوم: سالهای ریاست جمهوری هاشمیرفسنجانی یا دوران سازندگی
براساس نتایج حاصل از بررسی 25 پژوهش موجود در بازه زمانی 1368 تا 1374 میتوان گفت مهمترین مساله اجتماعی شهر تهران مسایل زنان بوده است. از میان 15 مساله مورد بررسی در این دوره، «مسایل زنان» با اختصاص 20 درصد از کل پژوهشها به خود، مهمترین مساله مورد توجه در سالهای سازندگی است. این مساله شامل مباحثی همچون اشتغال زنان، تبعیض علیه زنان، امنیت زنان، مسایل تحصیلی زنان، زنان سرپرست خانوار و سایر مسایل مرتبط با آنان است.
بررسی نسبت موجود میان مسایل زنان و شرایط اجتماعی شهر تهران
میتوان مهمترین تغییرهای ایجاد شده در جامعه ایران و تهران را که از سالهای پیش از انقلاب آغاز شده و بر موقعیت اجتماعی زنان تهران تاثیرگذار بوده است در مواردی که در پی میآید خلاصه کرد. دقت در سیر این تغییرات میتواند تا حدی پاسخگوی این سوال باشد که چرا در دهه دوم انقلاب یا همان سالهای سازندگی، مشکلات زنان تهران به نوعی به مشکلی غامض تبدیل میشود.
- در سالهای پیش از انقلاب 57، با هدف افزایش سریع رشد تولید ناخالص ملی و دستیابی به رشد اقتصادی، سیاست به کارگیری زنان در بازار کار و اشتغال در پیش گرفته شد؛
- از سوی دیگر در راستای هدف توسعه کشور، با گسترش آموزش زنان در جامعه روبهروایم که موجب ایجاد دوگانگیهای اجتماعی در جامعه زنان شد؛
- در سالهای پس از انقلاب به دلیل تغییر دیدگاه حاکم بر جامعه و تحت تاثیر اسلامی کردن جامعه و فرهنگ، زنان از فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی به حاشیه رانده شدند و در نتیجه در این سالها شاهد کاهش حضور زنان در بازار کار، نهادهای سیاسی و سایر عرصههای اجتماعی هستیم؛
- تغییر دیدگاه درباره نقش زنان و تاکید بر نقش مادری و همسری و حضور زنان در خانه و سپردن امور خارج از خانه به مردان نیز از عوامل تاثیرگذار بوده است؛
- تاثیر تفکر فوق بر سیاستهای استخدامی و آموزشی (اعمال محدودیت بر مشاغل و رشتههای تحصیلی زنان)، همچنین اعمال محدودیت بر نحوه پوشش زنان که به کاهش حضور اجتماعی زنان دامن میزد؛
- تنزل موقعیت زنان در عرصه سیاسی و کاهش مشارکت آنها در نهادهای مهم سیاسی کشور و تقلیل مشارکت سیاسی زنان به مشارکت سنتی در سالهای نخست انقلاب و سالهای جنگ؛
- تغییرهای مهم در قوانین خانواده پس از انقلاب از جمله کاهش سن ازدواج دختران؛
- گسترش آموزش دختران در سطوح ابتدایی و متوسطه و آموزش عالی که زمینه ارتقای سطح آگاهیهای دختران را فراهم آورد؛
- گسترش وسایل ارتباط غیررسمی مانند اینترنت، ویدیو و ماهواره و از سوی دیگر گسترش مطبوعات زنان که همگی موجب رشد آگاهی و شناخت زنان و در دسترس قرار گرفتن فرهنگی غیر از فرهنگ رسمی شد؛
- به موازات تغییرها، در این سالها با افزایش تناقضهای ارزشی و ناهماهنگی شناختی میان زنان و جامعه از سویی و میان زنان تحصیلکرده و عامه زنان از سوی دیگر روبهرو میشویم.
در جامعه ایران و شهر تهران نیز وقوع انقلاب 57 و پس از آن هشت سال جنگ باعث شد تا سرمایه اجتماعی در این سالها وضعیت مطلوبی داشته باشد اما پس از پایان جنگ شرایط بهگونهای پیش رفت که سرمایه اجتماعی در وضعیت فرسایشی قرار گرفت.
دوره سوم: سالهای دولت اصلاحات (1376 تا 1384)
سومین دوره مورد بررسی در این مقاله از آغاز دولت خاتمی تا پایان آن (1376 تا 1384) را دربرمیگیرد. در این دوره 102 پژوهش در مورد مسایل اجتماعی شهر تهران انجام شده که مجموعا به 23 نوع مساله مختلف پرداختهاند. براساس این پژوهشها میتوان گفت مهمترین مساله اجتماعی شهر تهران در این سالها مساله مشارکت است که در قالب مباحثی همچون نبود یا کاهش مشارکت اجتماعی و سیاسی مورد بررسی قرار گرفته است.
بررسی نسبت موجود میان مساله مشارکت و شرایط اجتماعی شهر تهران در دوره سوم
مهمترین شرایط زمینهساز مساله شدن بحث مشارکت در این دوره را میتوان به این قرار دانست:
- ظهور و پیدایش گفتمان مشارکت در مقابل گفتمان سیاسی سنتی که تا پیش از آن در ایران حاکم بود، در این دوره شرایط ساختاری و فکری امکان بروز این نوع گفتمان سیاسی را فراهم کرد؛
- تاکید خاتمی بر دموکراسی در شعارهای تبلیغاتی و پس از رییسجمهور شدن. با در نظر گرفتن اینکه مشارکت از عناصر اصلی دموکراسی است، در این دوره توجه بیشتری به این مقوله شد؛
- تاکید بر توسعه سیاسی در مقابل توسعه اقتصادی که در دوره قبل پیگیری شده بود با در نظر گرفتن اینکه توسعه سیاسی مستلزم حدی از توسعه
اقتصادی است؛
- همزمان با جناحبندی درون نظام سیاسی، گروههای سیاسی مختلف شروع به فعالیت کردند. در دوران اصلاحات شرایط ظهور و رشد احزاب فراهم شد، طوری که در آستانه انتخابات مجلس ششم شاهد ظهور احزابی هستیم که تا پیش از آن وجود خارجی نداشتند.
دوره چهارم: آغاز ریاستجمهوری احمدینژاد تا به امروز (1384 تا 1390)
از میان 323 پژوهش مورد بررسی 181 مورد در شش سال اخیر- یعنی از آغاز ریاستجمهوری محمود احمدینژاد در سال 1384 تا سال 1390- انجام شده است. پس از بررسی موضوعهای مورد بررسی، هر یک از این مسایل و چگونگی طرح مساله در آنها، مشخص شد این پژوهشها به مسایل مختلف پرداخت است.
در 30 سال حکومت جمهوری اسلامی، شرایط اجتماعی بهگونهای بوده که اعتماد و حمایت اجتماعی در وضعیت مطلوبی قرار داشته است. در واقع انقلاب و جنگ، هر دو از پدیدههای اجتماعی است که وقوع آن میتواند به افزایش اعتماد و حمایت میان افراد جامعه منجر شود. در جامعه ایران و شهر تهران نیز وقوع انقلاب 57 و پس از آن هشت سال جنگ باعث شد تا سرمایه اجتماعی در این سالها وضعیت مطلوبی داشته باشد اما پس از پایان جنگ شرایط بهگونهای پیش رفت که سرمایه اجتماعی در وضعیت فرسایشی قرار گرفت.
با در نظر گرفتن تحلیل دینیترکمانی که علت اصلی افول سرمایه اجتماعی را در ضعف عملکرد درونی دولت میداند، میتوان استدلال کرد که پس از پایان جنگ، عملکرد سه دولت بهگونهای بوده که به کاهش سرمایه اجتماعی منجر شده است. در واقع در این سالها استدلال این است که فاصله میان جامعه و دولت روزبهروز کمتر شده و با توجه به دخالت گسترده دولت در جامعه، بیاعتمادی به مناسبات اجتماعی نیز سرایت کرده و باعث تضعیف مولفههای سرمایه اجتماعی و تنزل آن شده است.این روند بهخصوص در سالهای پایانی دولت اصلاحات شدت مییابد و در دوره ریاستجمهوری احمدینژاد نیز با سرخوردگی بخش زیادی از جامعه از امید به انجام اصلاحات و همچنین روشن شدن فاصله میان شعار و عمل دولت و خلف وعده مسوولان شدت مییابد.
بنابراین در توضیح این مطلب که چرا در دوره چهارم کاهش سرمایه اجتماعی به مسالهای اجتماعی بدل میشود، پیش از هر چیز باید به این نکته اشاره کرد که تحقیقهای انجام شده نشان میدهد که سرمایه اجتماعی در این سالها به شدت پایین آمده است و همین کاهش محسوس کافی است تا این موضوع به شکل معضلی اساسی درآمده و توجه پژوهشگران را به خود جلب کند.
با توجه به اینکه امروز تهران محل زندگی همه اقوام و همه اقشار اجتماعی است و در مقایسه با سایر شهرهای ایران بیشترین تمایزپذیری و انسجام و بیشترین میزان تعارض بین سنت و نوگرایی و بیشترین روند تحول فکری، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و حتی زیستمحیطی در این شهر صورت میگیرد، پیشنهاد میشود تا تحقیقات کیفی با هدف تبیین مسایل اجتماعی این شهر صورت گیرد که مطمئنا نتایج آن برای بهبود وضعیت شهر تهران همچنین سایر شهرها مفید خواهد بود.
*بخشی از مقاله منتشر شده در کتاب مسائل و مشکلات اجتماعی از سری مقالههای همایش ملی آسیبهای اجتماعی در ایران
----------------------------
پایان