دلیلی متفاوت برای بدخطی پزشکان
یکی از فرصتهای زبانهای عمومی نسخههای پزشکی هستند که سالیان سال است برای جلوگیری از فهم معنای واژه ها، واژههایی که بیشتر دلالت بر اسم داروها است، به طور بدخطی نوشته میشوند. به لطف اینترنت امروز بخشی از این نسخهها سائیده میشود و مردم این زبانها را به تدریج میفهمند. اما چرا این نسخهها بدخط است؟ روانشناسان بدخط بودن را ناشی از ابهام در سیستم مغزی و اختلالات روانی یک فرد میدانند و طبیعتا چنین اختلالی اگر در افراد به عنوان پزشک نباشد، احتمالا در نهاد فرهنگی سیستم درمانی به وجود آمده است.
مردم در جریان زندگی روزمره با زبانهای تخصصی رشتههای متعددی مواجه میشوند که بدون تعامل با آن هر لحظه بیم بی اعتمادی مردم به این زبانها میرود. لذا تخصصهای مختلف مردم را از طریق کاتالوگ و تبلیغات به صورت زبانی عمومی و ساده با تخصص خود آشنا میکنند تا با معرفی خدمات خود، اعتماد مردم را کسب کنند. دانستن زبان عمومی هر علمی، فرصت اعتماد در قالب مصرف کننده را به مردم میدهد. این کار دانش روزمره به زبانهای تخصصی را افزایش میدهد تا کاربری همین تخصص ها، از طریق دانش فردی در زندگی روزمره هم انجام گیرد. در عوض متخصصان سعی میکنند در ازای دریافت هزینه زندگی و. ..، هر روز دانش خود را افزایش دهند زیرا در جهان کنونی، خدمات علمی یک وسیله کسب و کار است.
یکی از فرصتهای زبانهای عمومی نسخههای پزشکی هستند که سالیان سال است برای جلوگیری از فهم معنای واژه ها، واژههایی که بیشتر دلالت بر اسم داروها است، به طور بدخطی نوشته میشوند. به لطف اینترنت امروز بخشی از این نسخهها سائیده میشود و مردم این زبانها را به تدریج میفهمند. اما چرا این نسخهها بدخط است؟ روانشناسان بدخط بودن را ناشی از ابهام در سیستم مغزی و اختلالات روانی یک فرد میدانند و طبیعتا چنین اختلالی اگر در افراد به عنوان پزشک نباشد، احتمالا در نهاد فرهنگی سیستم درمانی به وجود آمده است.
علوم پزشکی در ایران طی سالیان گذشته کمترین تولید و ترویج دانش را در بخش آموزش زندگی روزمره مردم و بیشترین کسب درآمد را از ارائه خدمات تخصصی داشته است تا جایی که انبوه پزشکان در بخشهای مختلف درمانی، دارویی و آزمایشگاهی فعالیت میکنند. قوانینی که در زبان و سازمانهای درمانی شکل میگیرد، بیشتر به شکل اعمال قدرت بر بدن مردم از طریق مخفی شدن در پشت خطوط بد صورت گرفته، خدمات به مردم عادی همواره در بستههای زبانی مبهم و رمزی ارائه میگردد. چرا که خدمات بالینی پزشکان علیرغم نام با مسمایی که دارد، بیشتر به شکل تجویز دارو صورت میگیرد تا آموزش مهارتهای زندگی روزمره و حفظ سلامتی.
عاملان این رشته، به جای این که به توصیههای بالینی پایدار بپردازند، افراد را همواره عامی و عادی نگه داشته و به صورت مصرف کنندگان بازار تجارت دارویی در میآورند. به جای افزایش آگاهی بهداشتی و مراقبت از بدن، مردم ایران به گرم کننده بازار مواد غذایی آلوده و مصرف کننده داروهای رفع سموم غذایی تبدیل شده اند؛ آنها تحت این دور و تسلسل به اجرای تعاملات مرسوم با پزشکان و خوردن داروهای تجویزی شان اعتیاد پیدا کرده اند. تعاملاتی که در طول سالها، با کمترین سخن و کمترین مبادله اطلاعات صورت گرفته، نمیتوان به آن خدمات بالینی اطلاق نمود. خدماتی که به نام بالین، طبابت و آرامش جان، سالهای سال با اشعار و اسطورههای عاطفی به صورت آغوشی گرم توصیف شده اند، در حالی که این سیستم در عمل به جای این که به ارائه خدمات عاطفی و اطلاعاتی بپردازد، همچون یک بازاریاب برای داروها عمل میکند.
نسخه یک پزشک به صورت دستوری جادویی، انسانها را به صورت آدمکی اسیر قواعد بی چون و چرای تجارت دارویی در میآورد تا در این وانفسای مواد غذایی، روز به روز بدنهای مردم ضعیف تر و ویران تر شوند. زبان رمزی یا زرگری همچون عارفان، دستههای محلی و گروههای قدیمی، مانع نفوذ افراد به این وادی محرمانه و درک قوانین پوچ و روزمره آنان شده است. طوری که در بیشتر موارد تأمین کننده هزینهها و ولخرجیها و زندگی پرطمطراقی است که این دسته در ازای خدمات خود به سرمایه داری دارو، با منزلت ظاهرسازانهای از آن بهره میبرند. دارو چه به صورت زیرزمینی چه به صورت رسمی و از طریق نهادهایی رسمی، به مردم فروخته شده و عاملین از مزایایی کلان بهره مند میشوند؛ از این نظر فروش زیرزمینی دارو با وضعی که از طریق خلق قوانین رسمی به این داروها اعتبار میبخشند، فرقی نمیکند. اعتیاد دارویی از طریق تجویز پزشکان راحت تر صورت میگیرد ولی در عوض باید با اختصاص پورسانتهای خوب، آنها را به قالب فرشتههای رمزآلود و رمزپرداز و به صورت ژستهای شیک تبدیل کند.
خلق نمادهایی این چنین، بیش از این که به شخصیت پزشکان محترم مرتبط باشد، به سنتی مربوط است که برای جلوگیری از فهم دیگر مردم از واژههای انگلیسی دارویی صورت گرفته است. به تدریج برای پنهان ماندن چنین اعمالی از دید مردمی که قرار است رفته رفته آن را فرا گیرند این مغلق نویسی و خط خوردگی زبان عمومی پزشکان و داروسازان برای تعامل ارتباطی را به رمزهایی تبدیل ساخته است. چه ضرورتی است که مردمی که به این تخصصها اعتماد دارند، از فهم معانی تعامل پزشک و داروساز عاجز باشند؟ جز این است که این دو سیستم همکار به انحصار زبان رمزی خود میپردازند تا تنها راه تسلط آنها بر بدن انسانها و در نهایت کسب درآمد آسان شان از دست نرود؟
به این صورت مردم رفته رفته به صورت افرادی نادان و تحمیق شده برای تجارت دارویی در میآیند و سیستم بهداشت و درمان با این زبان رمزی سالها است مانع فهم عمومی از دستورات دارویی تکراری است که هر از گاهی به صورت نامهای جدید در میآید. در ضمن داروها به تدریج وسیلهای میشوند برای مرهم گذاشتن موقتی به ضعف و سستی زندگی مردم و به تأخیر انداختن این واقعیت که استاندارد تغذیه در میان اقشار پایینتر جامعه به شدت پایین است. در حالی که سایر اندیشههای علمی، توانستهاند بخشی از دانش خود را در میان مردم رواج داده و آگاهی عمومی مردم را در خصوص اندیشههای خود بالا ببرند، مردم در کاربری خود درباره بدن شان، از هیچ گونه حمایت معنوی از سوی سیستم پزشکی بهره مند نشده اند. لذا اختلال در سیستم پزشکی در نگرش مرسوم به درمان ایجاد شده که پشت قواعد رمزی نسخهها و آزمایشهایی مخفی شده است. متأسفانه پزشکان ارزشمند این سرزمین مانند سربازی به اجرای دستورات بی چون و چرای تجارت دارو و غذا در میآیند و احترام زبان رسمی کشور را در اعداد و ریاضی هم حفظ نمیکنند. در حالی که سایر رشتههای علمی، برای شفافیت خود یا واژههای علمی تأسیس نموده اند، یا نگارش و تلفظ آنها را به احترام هموطنان به زبان فارسی انجام میدهند.
------------------------
پایان