از اورژانس اجتماعی استقبال نشده؟
این اورژانس از سال ۷۸ در ایران راه افتاد و به مرور زمان توسعه پیدا کرد. اگر به نسبت قبل نگاه کنیم این ظرفیت بیشتر شده و حتی مصوبه هیات دولت در سال ۹۲ بر این امر صحه می گذارد. درست است که این اورژانس مانند ۱۱۰ جا نیافتاده اما باز هم پرطرفدار است. تا زمانی که من در مرکز بودم هر زمان که مراجعه می کردیم حجم مراجعان زیاد بود اما امکانات و تسهیلات رسیدگی به این افراد وجود نداشت. با این وجود در درجه اول باید به ایجاد امکانات و تسهیلات برای این مرکز فکر کرد و بعد حجم مراجعه به آن را بالا برد.
اورژانس اجتماعی یعنی یک نقطه فرضی بین جرم و کلانتری. اگر در گذشته مجرم بلافاصله به کلانتری منتقل می شد و اگر قرار بود تخفیف مجازات و یا حتی بخششی در مورد او صورت گیرد تازه آنجا این اتفاق رخ می داد. امروز به مدد این اورژانس شرایط عوض شده است. اورژانس اجتماعی برای کودکان به گونه ای متفاوت اثر گذار بوده است، زیرا مشکلات کودک و انواع کودک آزاری هایی که گزارش می شده این سطح از مداخلات را می طلبیده است. به گفته رئیس مرکز فوریتهای اجتماعی بهزیستی، خشونتهای خانگی در صدر تماسها با اورژانس اجتماعی قرار دارند.
حبیب ا... مسعودی فرید میگوید: بیشترین تماسها با اورژانس اجتماعی به دلیل کودک آزاری و همسرآزاری است، هشت درصد از مراجعان به اوژانس اجتماعی به دلیل این دلایل مراجعه میکنند، البته تماس زیاد با اورژانس اجتماعی در یک منطقه نشانگر ازدیاد آسیبهای اجتماعی در آن منطقه نسبت به دیگر بخشها نیست. با رئیس انجمن مددکاری و موسس و مدیر سابق اورژانس اجتماعی ۱۲۳ در مورد مشکلات فعلی این اورژانس و مسائل مربوط به فرهنگسازی مردم گفتوگو کردیم که در ادامه می خوانید. سید حسن موسوی چلک معتقد است: اگر به دلیل خاصی، در کشور ما بیشتر با اورژانس اجتماعی تماس گرفته میشود این به معنای آن نیست که این آسیبها در کشور بیشتر است، بلکه نشان میدهد این آسیبها بیشتر از سوی مردم گزارش میشود.
هدف از تشکیل اورژانس اجتماعی چه بود؟
اورژانس اجتماعی قرار بود حد فاصل بین خانه تا کلانتری را با مداخلات اجتماعی جایگزین کند. به عبارت دیگر قرار بود این اورژانس غیر انتظامی تشکیل شود تا برای هر موضوعی برای مردم پرونده قضائی ایجاد نشده و پای آنها به کلانتری باز نشود. راه اندازی اورژانس این فرصت را ایجاد می کند تا قبل از اینکه افراد درگیر حوزه قضائی شوند با مداخلات اجتماعی زمینه بازگشت و حل مشکلات آنها فراهم شود، ضمن اینکه این کار خودش کمک می کند به کاهش پرونده های قضائی و حتی پیشگیری از وقوع جرم. در اینجا یک مثال ساده می زنم: در حوزه پزشکی بیمارستان، اورژانس شبانه روزی و ارگان هایی از این دست داریم که بیماران را برای تشخیص و مداوا۲۴ ساعته به آنها ارجاع می دهیم، اما همه جا نمی توان بیمارستان شبانهروزی احداث کرد و بنابراین لازم است بعضی جاها درمانگاه بزنیم. در کنار این دو راه حضوری درمان که در گذشته انجام می شد خط تلفن ۱۱۵ اختراع شد که بر این اساس افراد قبل از مراجعه به درمانگاه یا بیمارستان با این شماره تماس گرفته و مشاوره دریافت می کردند. در کنار همه اینها تیم اورژانس اختراع شد که افرادی که متخصص پزشکی و امداد رسانی بودند به صورت سیار به در منازل افرادی که جویای کمک بودند می رفتند و به آنها امداد رسانی می کردند. در حوزه انتظامی هم وضع به همین ترتیب است: کلانتری، ایستگاه کلانتری، ۱۱۰ و گشت انتظامی واحدهایی هستند که در مورد مسائل انتظامی وارد عمل می شوند. در حوزه مسائل اجتماعی هم مراکزی مانند مرکز مداخله در بحران که حکم همان بیمارستان و کلانتری را داشت، پایگاه خدمات اجتماعی که حکم درمانگاه را داشت و خط ۱۲۳ و خدمات سیار اورژانس اجتماعی باعث شد مردم در کمترین زمان ممکن و بدون محدودیت زمانی دسترسی به خدمات اجتماعی پیدا کنند. با وجود این، اگر به دلیل خاصی، بیشتر با اورژانس اجتماعی تماس گرفته میشود به معنای آن نیست که این آسیبها در جامعه ما بیشتر است، بلکه نشان میدهد این آسیبها بیشتر از سوی مردم گزارش میشود.
گروههای هدف اورژانس اجتماعی چه افرادی هستند؟
کسی از خانه فرار می کند، زنی از خانه بیرون رانده می شود، کودکی مورد آزار و اذیت قرار می گیرد، خدمات اورژانس اجتماعی ۲۴ ساعته و رایگان می تواند به یاری مراجعه کننده حضوری، تماس گیرنده تلفنی یا معرفی شده از سوی واحدهای قضائی و انتظامی بیاید و به دو شکل سرپایی یا نگهداری موقت ارائه شود. موارد کودک آزاری، همسر آزاری، طلاق، فرار از منزل، زنان و دختران آسیب دیده اجتماعی، کسانی که اقدام به خودکشی کرده اند، افراد دارای اختلال هویت جنسی یا سایر افراد که در شرایط بحرانی قرار گرفته اند، گروه های هدف مرکز اورژانس اجتماعی اند.
اورژانس اجتماعی چرا بین مردم جا نیفتاد و چندان از آن استقبال نشد؟
این اورژانس از سال ۷۸ در ایران راه افتاد و به مرور زمان توسعه پیدا کرد. اگر به نسبت قبل نگاه کنیم این ظرفیت بیشتر شده و حتی مصوبه هیات دولت در سال ۹۲ بر این امر صحه می گذارد. درست است که این اورژانس مانند ۱۱۰ جا نیافتاده اما باز هم پرطرفدار است. تا زمانی که من در مرکز بودم هر زمان که مراجعه می کردیم حجم مراجعان زیاد بود اما امکانات و تسهیلات رسیدگی به این افراد وجود نداشت. با این وجود در درجه اول باید به ایجاد امکانات و تسهیلات برای این مرکز فکر کرد و بعد حجم مراجعه به آن را بالا برد. اگر آیین نامه دولت را در مورد این اورژانس در کشور پیاده کنیم می توانیم بگوییم فعالیت این اورژانس هرروز بهتر از دیروز شده است. باید بتوانیم به خوبی به محرومان و تمام افرادی که این اورژانس داعیه حمایت و کمک به آنها را دارد از طریق این اورژانس خدمت رسانی کنیم و تنها در این صورت است که می توانیم ادعا کنیم در کارمان موفق بوده ایم. باید همه تلاشمان را به کار ببندیم که در نقاط دوردست و شهرها و محلاتی که طبق آمارها آسیبهای اجتماعی در آنها وضعیت حادتری دارد این اورژانس را تاسیس کرده و با کمک و مداخله آنها از حجم آسیب های اجتماعی در آن محله بکاهیم. در حال حاضر استفاده از فضای مجازی در میان مردم ایران نسبت به گذشته بسیار بیشتر شده و البته به گفته متخصصان و آسیب شناسان سن استفاده از فضاهای مجازی نیز در میان نوجوانان کاهش یافته است. کارشناسان اورژانس اجتماعی با آموزش هایی که می بینند تا حدود زیادی می توانند مانع افزایش آسیبهای اجتماعی شده و در فرایندی طولانی مدت به کاهش آنها کمک کنند.
دخالت انتظامی در کار مددکاران و مجهز شدن آنها به شوکر و اسپری چقدر جدی است؟
هدف اصلی از راه اندازی اورژانس این بود که مردم بتوانند بین مراجع قضائی و اجتماعی مرکزی برای حل مشکلاتشان پیدا کنند. اورژانس پلیس نیست بلکه یک خدمت اجتماعی است با حضور متخصصان اجتماعی. حداقل زمانی که اورژانس راه افتاد و خود من برای مدت زمان طولانی مدیریت آن را بر عهده داشتم این طور فهمیدم که اورژانس پلیس نیست. باید مردم ما یاد بگیرند برای زندگی بهتر از ظرفیت متخصصان اجتماعی استفاده کنند تا اگر به هر دلیلی دچار مشکل شدند خط ۱۲۳ را بر ۱۱۰ ترجیح دهند. نه به دلیل اینکه خط ۱۱۰ ناکارآمد است بلکه به دلیل اینکه خط ۱۱۰ خط انتظامی است و باید بتوانیم از ظرفیت های اجتماعی در حل معضلات اجتماعی و آسیب های اجتماعی که در کشورمان وجود دارد به بهترین شکل بهره بگیریم.
مددکاران و افرادی که در بخشهای مختلف اجتماعی کشور کار می کنند چقدر کارشان حساس است و چقدر لازم است در امور مختلف فقط از همین مددکاران استفاده شود، نه تخصصهای مشابه؟
مددکار اجتماعی متخصص کم داریم و این معضلی است که از دیر باز در کشور ما وجود داشته است. به هر حال حوزه های تخصصی باید بتوانند از وجود هریک از این دو تخصص به صورت جداگانه بهره ببرند و این به معنی این نیست که این دو شغل می تواند جایگزین هم شود. تخصصی شدن امور و تربیت متخصص تنها در سایه به کار گیری افراد متخصص در امور مختلف مقدور است و نباید ازاین عامل مهم غافل شد. یک روانشناس هرقدر هم که در کار خود موفق و اثر گذار باشد نمی تواند جای یک مددکار یا برای مثال جای یک جامعه شناس بنشیند و نظر بدهد و توسعه یافتگی یعنی هر کسی درست سرجای خودش بنشیند.
--------------------
پایان