دکتر سعید صادقیه اهری در نوشتاری به موضوع فیش های نجومی برخی پزشکان اشاره کرده و عنوان داشته است: پزشکان این سرزمین مفاخر علمی کشورند و ملت ایران از دیرباز رهین خدمات پزشکان بوده و خواهند بود.
وی نوشته است: در هفته های اخیر موضوع کارانه های نجومی پزشکان موجب آزردگی خاطر این قشر و همچنین عامل تکدر خاطر ملت فهیم ایران شده است. همان ملتی که بسیاری از آنان در تامین حداقل های خورد و خوراک خود وا مانده اند. در این میان توضیحات مسئولین وزارت بهداشت و برخی از اعضای کمسیون بهداشت و درمان مجلس بخشی از مسائل را روشن کرده است ولی چیزی که ناراحت کننده است کتمان بخش های دیگری از جریان کارانه های نجومی است.
مسئولین وزارت بهداشت در تبیین علت پرداخت چند صد میلیونی به یک مورد اشاره کردند که این مبلغ مربوط به یک پزشک جراح پیوند کلیه در یک شهرستان محروم است که برای جراحی ۱۰۵۰ بیمار در مدت ۶ ماه پرداخت شده است.
با یک حساب ساده باید این پزشک محترم هیئت علمی در کنار آموزش و پژوهش تمام ایام هفته و ماه ، تعطیل و غیر تعطیل روزانه ۶ عمل جراحی انجام داده باشد. سئوال دیگر این است که نظام سلامت در سطح پیشگیری از بیماری ها مشغول چه کاری است که در یک شهرستان کوچک فقط در ۶ ماه ۱۰۵۰ نفر به خدمات جراحی و پیوند کلیه نیازمند شده اند. به عبارت دیگر آمار بالای پیوند کلیه در یک جامعه نه تنها یک شاخص بهداشتی بالایی نیست، بلکه نشان از عدم توجه به بحث پیشگیری از بیماری های مانند فشارخون و دیابت در جامعه و رسیدن بیماران به مراحل بسیار پیشرفته مانند نارسایی کلیه و نیازمندی به پیوند کلیه است .
مسئله مهم دیگر اینکه مسئولین وزارت بهداشت و اعضای محترم کمسیون بهداشت و درمان مجلس ، البته عمدا از آن طفره می روند نحوه ایجاد درآمد در قالب کارانه درمانی برای برخی پزشکان در بیمارستان های آموزشی است. در کشورهای دیگر از جمله سوئد که تمامی هزینه های پزشکی و دندانپزشکی رایگان بوده و از طریق منابع عمومی مانند مالیات و بیمه های همگانی تامین می شود، برای ارائه خدمات درمانی و استفاده از خدمات تشخیصی راهنماهای بالینی تدوین و بکار گرفته می شود و از طریق این راهنماهای بالینی هزینه های درمانی و تشخیصی کنترل می گردد، تا از گسترش تقاضایی القایی توسط برخی از پزشکان پرهیز شود.
به زبان ساده تقاضای القایی، خدمات تشخیصی و درمانی غیر ضروری و گاها مضر است که توسط پزشک به بیمار و بیمه تحمیل می شود و تنها اثر آن سود سرشار برای پزشک و بیمارستان و البته عوارض و هزینه برای بیماران و خانواده های آنها و ورشکستگی همیشگی برای صندوق های بیمه است. به عنوان مثال امروز در کشور ما یک خانم باردار ممکن است به خاطر یک فرایند فیزیولوژیک معمولی مانند بارداری ده ها بار از سونوگرافی غیر ضروری استفاده کرده و مبالغ هنگفتی را به بیمه و دولت تحمیل و البته میلیون ها تومان کارانه درمانی را به جیب برخی کارانه بگیران بیمارستان های دانشگاهی سرازیر نماید. سیاستی که کشور ما را در استفاده بی جا از بسیاری از خدمات در دنیا شاخص و البته مضحکه کرده است. مثلا ما در کشور ایران به اندازه اروپا آنتی بیوتیک مصرف می کنیم، چرا ؟ بخاطر اینکه راهنماهای بالینی جدی گرفته نشده است. انواع آنتی بیوتیک های بسیار گران قیمت و نسل جدید را مثل نخود و کشمش برای عفونت های ساده تجویز می کنیم. شاید و باز شاید سود سهام داران بیمارستان ها که بسیاری از آنها به کانون های تصمیم گیری نزدیک هستند در این بلبشوی تشخیصی - درمانی و نبود راهنماهای بالینی است.
مدیران وزارت بهداشت وقتی از طرح تحول سلامت صحبت می کنند تنها معیار مهمی که به آن تاکید می کنند رضایتمندی بیماران است ولی همه ما می دانیم به علت پیچیدگی حوزه بهداشت و درمان رضایت بیماران نمی تواند معیار کاملی برای ارزشیابی باشد و در ارزیابی طرح تحول سلامت باید به این سئوال پاسخ دهیم که چه میزان هزینه کردیم و در مقابل چه میزان سلامت بدست آوردیم ؟
آنچه امروز مشخص است این است که تعلل وزارت بهداشت در تدوین به موقع راهنماهای بالینی و تعجیل آنها در اجرای طرح تحول سلامت قبل از تدوین راهنماهای بالینی فرصتی مغتنم برای برخی از پزشکان فراهم کرده است تا ریش و قیچی را خود بدست بگیرند و با بالا بردن غیر علمی استفاده از خدمات تشخیصی درمانی، سود سرشاری را برای خود در قالب کارانه های درمانی بدست آورند و البته به دلیل درآمد زایی برای بیمارستان مورد تشویق مدیران بیمارستان ها هم قرار گیرند. حال این طرح چه بر سر پژوهش های بیمارستانی، آموزش پزشکان عمومی در بیمارستان های آموزشی، انگیزه و جایگاه دانشجویان پزشکی آورده و چه نکاتی در کارانه های مدیریتی وجود دارد، موضوعی است که فرصت دیگری برای پرداختن به آن لازم است.
--------------------
پایان