بضاعت ما در مدیریت بحران همین بود؟
مهندس علیرضا سعیدی ، از اساتید مدیریت بحران کشورمان (دبیر جمعیت کاهش خطرات زلزله ایران) در نگاهی اجمالی و به صورت تیتروار ، نکات مهمی از مشکلات مدیریت بحران در کشور و بخصوص شهر تهران را در سناریو واقعی آتش سوزی شهران ، یادآور شده اند که در روزنامه شرق منتشر گردید . متن آن بشرح ذیل برای درک مشکلات مدیریت بحران به خصوص جهت مدیران بیمارستانی کشور ، تقدیم میگردد:
26 سال از زلزله رودبار میگذرد و ما بر نیاموختن از آنچه در این سالها بارها و بارها بر سرمان رفته است، مُصريم. ما اصرار داریم به جای آنکه برای حوادث در بخش آمادگی و آموزش هزینه کنیم، چندين برابرش برای جمعکردن حادثه، آنهم بعد از رویدادنش هزینه کنیم؛ شاید به این دلیل باشد که یاد گرفتهایم از زیر بار مسئولیت فرار کنیم و امیدوار باشیم اتفاقی روی نمیدهد و در این میان نبود امنيت و ثبات شغل و جايگاه و تغييراتي كه مدام در سطوح مديريتي شاهد آن هستيم نيز به خصلت مسئوليتگريزي ما دامن زده است.
وقتی من بهعنوان يك کارشناس، يا يك مدير مياني نمیدانم با تغییراتی که در مديران بالادست که اغلب با تغییر رئیسجمهور روی میدهد، چه آينده شغلیاي در انتظار من است یا اصلا در این پست و جایگاه فعلی ماندگار خواهم بود؛ بنابراين انتظار کارهای بلندمدت و زمانبر از من غیرمعقول به نظر میرسد و برخلاف آن هر کاری که در مدتكوتاه و نامعلومِ مديريتم مرا در دید مدیران بالادستم فعالتر و برجستهتر نشان دهد، در اولویت نخستم قرار خواهد گرفت. تازه این در صورتی است که من بخواهم کار بکنم!
روز جمعه این هفته، حدود ساعت ٤:١٥ صبح بر اثر شکستن لوله گاز در شهران (شمال غرب تهران) آتشسوزیاي روی داد که آتش ناشی از سوختن گاز تا بستن شیرهای انتقال گاز، تا ٦:١٥ صبح طول کشید. این حادثه از آن جهت که چندین شرکت و سازمان عضو کارگروه شریانهای حیاتی را درگیر کرد، بسیار حائز اهمیت بود، چراکه میتوانست آینهای تمامقد از بضاعت ما باشد در مدیریت بحران. نگاهی به آنچه در این ماجرا روی داد، میتواند شاهدی باشد بر آنچه ما از زلزله رودبار تاکنون باید میآموختیم و نخواستیم بیاموزیم. آتشسوزی حدودا از ساعت ٤:١٥ صبح آغاز میشود، قطع گاز تا ساعت ٦:١٥ میکشد،
این در حالی است که شهر دچار زلزله نشده است، خیابانها همه در آن ساعت از روز جمعه، خلوت و بدون ترافیک هستند، هیچ محدودیتی برای جابهجایی ماشینهای سنگین وجود ندارد. به علت شکستن لوله آب، حجم عظیمی از آب وارد تونلهای مترو شده است، البته در این زمينه شانس يار بوده و مسیر حرکت آب بهسوی ایستگاههای فعال و در حال خدمات نیست، در عوض تا ساعت ١٢ ظهر هنوز پمپهایی که بتوانند این حجم آب را از داخل تونلها به سطح بیاورند راهاندازی نشدهاند و آنچه از ظهر راهاندازی میشود دو پمپ آب چهار اینچ است که حداقل سه روز برای تخلیه آب محبوس در تونل وقت نیاز دارد، البته به شرطی که آب قبل از تخليه با پمپ، بر اثر جذب بسترشدن، خودش تخلیه نشود و به مشکلات ما مشکل جدیدی به همین دليل افزوده نشود، این در حالی است که در مانور چند هفته قبل سیلاب شهر تهران، همه اعضاي کارگروه سیلاب و شریانهای حیاتی از توانمندیهای يكدیگر درباره پمپهای سایز بالا مطلع بودند و براي حمایت از همدیگر در چنین مواقعی تمرین کرده بودند.
از همان لحظات نخست مطلع بودیم که حداقل یک و حداکثر دو نفر بر اثر فروریختن سقف تونل در زیر خاک محبوس شدهاند؛ اما تا ساعت پنج از سگها و دستگاههای زندهیاب هلال احمر خبری نشد، در نهایت در گزارشی که روز بعد بهطور رسمی اعلام شد، خبر از انجام زندهیابی و تأیید نبودن هیچ فرد زندهای در زیر خاک جهت پرکردن چاله بدون یافتن جسد مفقودی داده شد که این دستور بهسرعت اجرائی و به قول معروف، کار جمع شد. در زمان حضورم در محل حادثه از ٩ صبح تا پنج بعدازظهر آنچه بیش از همه مشهود بود تلاش خستگیناپذیر همه عوامل اجرائی برای رفع مشکلات بود و در کنار آن بیبرنامگی همین عوامل، براي پشتيباني و همكاري با هم، كه گاهي این ناهماهنگی، موجب تداخل و دستوپاگیر شدن کارهای اجرائی یک گروه عملیاتی برای دیگر گروه میشد و از همه بدتر آنکه تا ساعت شش؛ یعنی ١٤ ساعت پس از حادثه، برای تیمهایی که در حال عملیات بودند، جلسه هماهنگی برگزار نشد و هرچه بود دستوراتی سردستی و لحظهای از سوي كساني بود که دلسوزتر و معتبرتر بودند و برای راهافتادن کارها تلاش ميكردند كه گاهی هم به دلخوری و گاهي درگیری میانجامید؛
اما چرا ما باز هم در یک حادثه کوچک شهر نمره قبولی نگرفتیم؟ این سؤال، یک پاسخ ساده و کوتاه دارد: ما نخواستیم از گذشته خود بیاموزیم. نخواستیم از گذشته خود بیاموزیم که نیازمند تخصصگرايى، آنهم در سطوح عالی مدیریتی خود هستیم، نیازمند تقويت بنيه علمى نیروهای عملیاتی و مدیریتی خود هستیم، اينكه توجه به آموزشهاى استاندارد و مبتنى بر دانش روز برایمان الزامی است، اينكه باید آنچه را به نیروهایمان آموزش میدهیم با تمرين و مانورهاى بيشتر با تكيه بر استانداردهاى خاص، در ذهن مخاطبانمان نهادینه کنیم و از همه مهمتر لازم داریم برای پویایی و ازبينبردن رکود در سازمانهایمان همیشه در حال بهروزرسانى برنامههاى مقابله باشیم. ما در مدیریت بحران کشورمان نیازمند تعامل و همکاری تعریفشده در قالب یک ساختار مدیریت و فرماندهی واحد در صحنه حادثه هستیم، به شرط آنکه قانون مدیریت بحران ما در تبیین جایگاه این مدیریت، قانونی شفاف باشد و بتوان آن را رصد و نقد کرد. شاید اگر بخواهم همه این مقاله را در یک جمله خلاصه کنم باید بگویم ما در مدیریت بحران کشورمان، نیازمند مدیرانی متخصص، متعهد و پاسخگو در برابر قانون هستیم.
-------------------
پایان