50 مطلب آخر
فیزیوتراپی : توانبخشی دیگر سطح‌سوم درمان نیست

توانبخشی دیگر سطح‌سوم درمان نیست بلکه به‌عنوان یکی از روش‌های پیشگیری در خط مقدم و سطح یک درمان بیماری‌ها قرار گرفته است، الگوهای موفق سلامت به پیشگیری بیش از درمان اهمیت می‌دهند و برای آن سرمایه‌گذاری بلندمدتی انجام داده‌اند که نتیجه این سرمایه‌گذاری ١٠ تا ٢٠‌سال آینده هزینه‌های درمانی را به‌شدت کاهش می‌دهد .................

تنها راهکار برون‌رفت از مشکلات و کمبودهای حوزه توانبخشی  تغییر نگاه درمان‌محور حاکم‌بر نظام سلامت کشور است. سازمان‌های بیمه‌گر خدمات توانبخشی معلولان را پوشش نمی‌دهند، ولی همین معلولان به‌واسطه دریافت‌نکردن خدمات توانبخشی دچار مشکلات جسمی می‌شوند که نیاز به جراحی دارد، آن موقع بیمه‌ها تمام هزینه‌های جراحی این بیمار را پرداخت می‌کنند! تا نگاه درمان‌محور و پزشک‌محور حاکم‌بر نظام سلامت کشور به نگاه پیشگیرانه تغییر نکند، مشکلات توانبخشی ادامه دارد و هزینه‌های درمانی هم روزبه‌روز بیشتر می‌شود. هزینه‌هایی که بار مالی زیادی به دولت تحمیل‌می‌کند ................

در‌سال ٩٠ یازده‌نفر برای گذراندن دوره دکترای‌حرفه‌ای فیزیوتراپی جذب دانشگاه علوم پزشکی تهران شدند، ٥‌سال درس اینها طول کشیده، هنوز هم این افراد فارغ‌التحصیل نشده‌اند، درحالی‌که همتایان آنها در پاکستان طی ٢‌سال دروس تکمیلی را می‌گذرانند و فارغ‌التحصیل می‌شوند. به ١١نفر یک‌سری دروس تکراری تحمیل کرده‌اند، دروسی که این افراد قبلا هم آنها را خوانده‌اند. جالب است که این ١١نفر ٦ واحد پایان‌نامه گذرانده‌اند ولی مجددا ٦ واحد دیگر پایان‌نامه به این افراد تحمیل شد. یعنی ١٢ واحد پایان‌نامه. دلیل اصلی این مشکلات هم به منافع اقلیت‌های کوچک اما قدرتمند در گروه‌های مختلف پزشکی برمی‌گردد ....................

تحلیل ما

متن کامل

 

 توانبخشی دیگر سطح‌سوم درمان نیست

 

«پوشش بیمه‌ها برای خدمات توانبخشی خیلی محدود است و عملا مردم تحت فشار هستند. درحالی‌که بیمه‌های درمانی هزینه جدیدترین خدمات تشخیصی و درمانی را پرداخت می‌کنند ولی همین بیمه‌ها وقتی به توانبخشی می‌رسند، تنها چند مورد محدود از خدمات پایه را پوشش می‌دهند. سازمان‌های بیمه‌گر حمایتی از خدمات توانبخشی معلولان ندارند، ولی همین معلولان اگر به واسطه دریافت نکردن خدمات توانبخشی دچار مشکلات جسمی شوند و نیاز به جراحی پیدا کنند، آن موقع بیمه‌ها همه هزینه‌های جراحی این بیماران را پرداخت می‌کنند! این یعنی نگاه درمان‌محور در نظام سلامت و تا وقتی این نگاه تغییر نکند، مشکلات توانبخشی و نظام سلامت کشور ادامه دارد.»

اینها بخشی از صحبت‌های محمدعلی محسنی‌بندپی، رئیس انجمن فیزیوتراپی از مشکلات و کمبودهای حوزه توانبخشی است. مشکلاتی که به گفته عضو هیأت علمی دانشگاه علوم‌بهزیستی و توانبخشی باید به آن محدودیت‌های تحصیلی و شغلی فیزیوتراپ‌ها را هم اضافه کرد که باعث شده سالانه تعداد زیادی از این افراد برای ادامه تحصیل به کشورهای دیگر مهاجرت کنند.

در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید:

باتوجه به مشکلات و کمبودهایی چون بالابودن هزینه‌ها، محدودیت در ارایه خدمات، فقدان حمایت و پوشش بیمه‌های درمانی و... در حوزه توانبخشی به‌نظر می‌رسد این حوزه نتوانسته همپای سایر بخش‌ها و گروه‌های پزشکی ارتقا پیدا کند و نیازها به این حوزه را پاسخ دهد.
حوزه توانبخشی به سه‌بخش آموزش، پژوهش و درمان تقسیم می‌شود. در سال‌های پس از انقلاب توانبخشی در بعد آموزش رشد قابل‌توجهی داشته و در بخش پژوهش هم به‌خصوص در ٢دهه اخیر دستاوردها و پیشرفت‌های خوبی حاصل شده است. در بخش درمان اما شرایط متفاوت است. هرچند در این بخش که درواقع ویترین و نتیجه عینی همه داشته‌ها و سرمایه‌گذاری‌ها در حوزه توانبخشی است، نسبت به گذشته وضع بهتری داریم ولی در مقایسه با سایر کشورهای منطقه سرعت پیشرفت ما خیلی پایین است. اگر شاخص ما، داشته‌های توانبخشی کشور در ٣٠‌سال گذشته باشد، بله دستاوردها و پیشرفت‌های زیادی داشتیم ولی در مقایسه با کشورهای اروپایی و حتی کشورهای منطقه سرعت پیشرفت در خدمات توانبخشی اصلا رضایت‌بخش نیست. به همین دلیل هم ما نیاز جدی به بازنگری در ارایه خدمات درمانی توانبخشی داریم، حتی مباحث آموزشی در این حوزه هم باید بازتعریف شود.


این بازتعریف در سایر نظام‌های سلامت انجام شده است؟
بسیاری از رشته‌های توانبخشی در چند‌ سال اخیر دستخوش تغییرات زیادی شده است. برای مثال از ‌سال ٢٠٠٤ به بعد در مباحث آموزش فیزیوتراپی در دنیا تغییرات اساسی انجام شد، در سایر رشته‌های توانبخشی هم کم‌وبیش این شرایط به وجود آمده است. دلیل اعمال تغییرات گسترده در مباحث آموزشی توانبخشی و توجه بیشتر به این حوزه، به تغییر الگوی بیماری‌ها مربوط است. در کشورهای توسعه‌یافته و درحال‌توسعه بیماری‌های غیرواگیر بیشترین سهم را در مرگ‌ومیر دارد، سن امید به زندگی افزایش پیدا کرده و همین امر جمعیت سالمند را افزایش داده است، آمار تصادفات و حوادثی که منجر به معلولیت یا عوارضی جسمی که برای درمان نیاز به توانبخشی دارد هم مزید برعلت شده تا توانبخشی بیش از پیش در نظام‌های سلامت مورد توجه قرارگیرد. همه عوامل یادشده در کشور ما هم وجود دارد، به‌هرحال در ایران سن امید به زندگی افزایش پیدا کرده، شیوع بالای بیماری‌هایی چون سکته‌مغزی و قلبی، عضلانی و اسکلتی، فشارخون و دیابت هم که بیشترین عامل مرگ‌ومیر مردم ما است. در حوادث رانندگی هم که متاسفانه رتبه بالایی داریم. سالانه حدود ١٠٠‌هزار مورد سکته‌مغزی در کشور ثبت می‌شود که بیش از ٧٠‌درصد آنها برای کاهش یا بهبود قطعی عوارض نیاز به توانبخشی دارند. اینها همه به معنای نیاز به ارتقای خدمات توانبخشی در کشور است. جدا از بیماری‌ها و حوادث، سبک زندگی امروز هم نیاز به توسعه توانبخشی را افزایش داده است. رواج کم‌تحرکی و سکون بین مردم حتی بین کودکان و نوجوانان، اضافه وزن، چاقی و مواردی از این دست باعث شده توانبخشی هم به‌عنوان بخشی از چرخه درمان و هم در نقش سطح یک درمان یا همان پیشگیری بیش از پیش در نظام سلامت اهمیت پیدا کند.


همه عواملی که شما به آن اشاره کردید، در کشور ما وجود دارد که با توجه به کمبودها در حوزه توانبخشی می‌تواند مشکلات زیادی را در آینده متوجه سلامت عمومی جامعه کند؟
بله. متاسفانه این عوامل بیانگر آن است که ما در دو دهه آینده با مشکلات زیادی در این زمینه مواجه می‌شویم. هرچند درحال‌حاضر هم شرایط ارایه خدمات توانبخشی مطلوب نیست ولی تا ٢٠‌سال آینده و درصورت ادامه کم‌توجهی به توانبخشی و ملزومات آن مشکلات به‌مراتب بیشتری را در این زمنیه تجربه می‌کنیم. نظام‌های مترقی سلامت در دنیا هم دقیقا به همین دلایل از ٢ دهه گذشته نگاهش را به توانبخشی تغییردادند. رئیس کنفدراسیون فیزیوتراپی در سفر اخیرش به ایران در ملاقات با مقامات وزارت بهداشت، به نکات مهمی درخصوص نقش توانبخشی در پیشگیری از بیماری‌ها اشاره کرد. درحال حاضر بسیاری از کشورهای اروپایی با استفاده از ظرفیت‌های مناسب توانبخشی در پیشگیری، بخش قابل‌توجهی از هزینه‌های درمانی را کاهش داده‌اند. ما هم اگر خواهان کاهش هزینه‌های درمانی هستیم باید به سمت پیشگیری حرکت کنیم. توجه به پیشگیری یکی از ارکان مقاوم‌سازی اقتصاد سلامت است. به جای هزینه‌های سنگین درمان و تکنولوژی‌های گرانقیمت تشخیص بیماری‌ها باید به پیشگیری پرداخت. این تغییر رویکرد به معنای بی‌توجهی به درمان نیست، بلکه به معنای تحول در نظام سلامت است. اگر قرار است نظام سلامت کشور متحول شود، باید نگاه درمانگر به نگاه پیشگیرانه و توسعه بهداشتی تبدیل شود، این معنای واقعی تحول در نظام سلامت است.


طرح تحول نظام سلامت چقدر در کاهش مشکلات و کمبودهای توانبخشی موفق بوده است؟
مسئولان وزارت بهداشت برای اجرای طرح تحول نظام سلامت زحمات زیادی کشیدند. اما توانبخشی به‌عنوان رکن اساسی در چرخه درمان و پیشگیری از بیماری‌ها که دنیا به آن توجه دارد، در پازل طرح تحول وزارت بهداشت قرار نگرفت.


چرا در طرح تحول نظام سلامت به توانبخشی توجه نشد؟
در کشورما طرح‌ها فردمحور است، نه برنامه‌محور. اگر برنامه‌محور عمل شود، دیگر بود و نبود یک نفر در اجرا، پیشبرد طرح‌ها و برنامه‌ها خللی ایجاد نمی‌کند. اما چون برنامه‌محور نیستیم، همه چیز به نگاه مسندنشینان بستگی دارد. مسئولان تصمیم‌ساز در وزارت بهداشت نگاه توانبخشی ندارند، حتی وزیر بهداشت به‌صراحت اعلام کرد که درخصوص توانبخشی غفلت شده است. ما امیدواریم در طرح تحول آموزش پزشکی دیگر شاهد بی‌مهری به این حوزه نباشیم. نیازهای آموزشی حوزه توانبخشی تغییر کرده است، من شخصا نیازهای سال‌های آتی کشور به خدمات نوین توانبخشی و لزوم تغییر در نظام آموزشی این حوزه را با معاونت آموزشی وزارت بهداشت مطرح کردم.


درمورد لزوم تغییر در آموزش رشته‌های توانبخشی بیشتر توضیح دهید.
کشور ما برای ٢٠‌سال آینده به دکترا و کارشناس‌ارشد رشته‌های توانبخشی نیاز دارد. در کشورهای اروپایی و آمریکا دکترای حرفه‌ای توانبخشی تعریف شده است. آمریکا به کارشناسان فیزیوتراپ در این کشور تا ‌سال ٢٠٢٠ فرصت داده است، تا به درجه دکترای حرفه‌ای فیزیوتراپی ارتقا پیدا کنند، چراکه در غیراین‌صورت از چرخه درمان کنار گذاشته می‌شوند. پیش‌بینی می‌شود نظام سلامت آمریکا تا‌ سال آینده به این هدف دست پیدا می‌کند. در کشورهای منطقه هم این تغییرات اجرا شده است. در لبنان و پاکستان اقدامات بسیارخوبی انجام شده، در ترکیه و کشورهای حاشیه خلیج‌فارس هم کم‌و‌بیش آموزش رشته‌های مختلف توانبخشی به‌خصوص فیزیوتراپی تغییر کرده است. ما هم باید خیلی زود این تغییرات را اعمال کنیم تا بدنه توانبخشی کشور بیش از این آسیب نبیند. ما درحال حاضر محدودیت‌های زیادی برای ارتقای آموزشی توانبخشی و فیزیوتراپی در کشور داریم.


چندی پیش خبری درخصوص مهاجرت فیزیوتراپ‌ها به دلیل مشکلات و محدودیت‌هایی که برای ادامه تحصیل در کشور دارند، منتشر شد، شما به‌عنوان رئیس انجمن فیزیوتراپی این موضوع را تأیید می‌کنید.
بله؛ ١٠‌سال است که دکترای حرفه‌ای فیزیوتراپی در دنیا اجرا شده اما هنوز این موضوع در ایران تصویب نشده است. هیچ کشوری دانشجوی رشته فیزیوتراپی را به مقطع کارشناسی محدود نمی‌کند، بیشتر کشورها در مقطع دکترا دانشجوها را در رشته فیزیوتراپی دارند ولی در ایران اقدامات لازم صورت نگرفته و این مسأله باعث خروج نخبگان فیزیوتراپی از کشور شده است. سالانه ٤٠ تا ٥٠ نفر در حوزه فیزیوتراپی با حمایت انجمن فیزیوتراپی و هزینه شخصی خودشان به پاکستان سفر می‌کنند تا دکترای حرفه‌ای در این رشته را اخذ کنند، بنابراین تصویب دکترای حرفه‌ای فیزیوتراپی در کشور ضرورت دارد. این‌که دانشجویان ما برای ادامه تحصیل به خارج از کشور سفر کنند، صورت خوشی ندارد، بسیاری از این افراد دچار مشکلات عاطفی و خانوادگی می‌شوند. انجمن فیزیوتراپی به مسئولان وزارت بهداشت اعلام کرده که در صورت ادامه اعمال محدودیت‌های تحصیلی و شغلی فیزیوتراپ‌ها روند مهاجرت شدت بیشتری پیدا می‌کند، آمار خروج از کشور برای فیزیوتراپ‌ها خیلی بالاست، تازه ما از خروج‌های قانونی خبر داریم، برخی از فارغ‌التحصیلان که به‌صورت غیرقانونی از کشور خارج می‌شوند. بارها این مشکلات با مسئولان وزارت بهداشت مطرح شده ولی تا این لحظه نتیجه نداشته و صدای ما به جایی نرسیده است.


چه تعداد فیزیوتراپیست درکشور داریم؟
درحال حاضر حدود ٧‌هزار فیزیوتراپیست در کشور داریم که بخش زیادی از این تعداد نیروهای جوان و آینده‌داری هستند که اشتیاق فراوانی برای ادامه تحصیل و ارتقای آگاهی و تخصص‌شان دارند. اما برخی تنگ‌نظری‌ها مانع جدی در مقابل آنهاست. ما ١٤دانشکده توانبخشی در کشور داریم که من به‌عنوان عضو هیأت علمی دانشگاه توانبخشی تهران معتقدم به اندازه کافی نیروی علمی معتبر برای ایجاد مقاطع تحصیلات تکمیلی در این دانشگاه‌ها وجود دارد.


شما به‌عنوان رئیس انجمن فیزیوتراپی و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم‌بهزیستی و توانبخشی برای کاهش آمار مهاجرت این افراد چه اقداماتی انجام داده‌اید؟
ما به‌عنوان معاون امور بین‌الملل دانشکده توانبخشی طی تفاهم‌نامه‌ای با وزارت علوم پاکستان، شرایط حضور دانشجویان ایرانی شاغل به تحصیل در این کشور را به صورت میهمان در کشور فراهم کردیم، یعنی بچه‌های این مملکت برای ادامه‌تحصیل به پاکستان می‌روند و به‌عنوان دانشجو در دانشگاه‌های پاکستان ثبت‌نام می‌کنند ولی به‌صورت میهمان در کشور خودمان درس می‌خوانند. جای سوال این‌جاست اگر دانشگاه‌های ما از نظر وزارت علوم پاکستان شرایط تربیت و آموزش دکترای حرفه‌ای توانبخشی را دارد، چرا وزارت بهداشت اجازه تأسیس این رشته را نمی‌دهد، تا این بچه‌ها از همان ابتدا در دانشگاه‌های خودمان درس بخوانند.


چرا صدای فیزیوتراپیست‌ها به جایی نمی‌رسد؟
در گروه‌های پزشکی دو گروه صاحب‌نظر هستند. یکی انجمن علمی آن گروه و دیگری هیأت برد مستقر در وزارت بهداشت. ما بارها طی نامه‌های مختلف که به امضای دبیر برد و رئیس انجمن فیزیوتراپی رسیده است، درخواست‌هایمان را مطرح کردیم ولی گوش شنوایی نیست. قرار نیست نگاه‌های شخصی و تخصصی ما در مدیریت و سیاست‌گذاری‌ها دخیل باشد، منافع اکثریت و مصالح مردم و کشور باید ملاک تصمیم‌گیری‌ها باشد. متاسفانه حفظ منافع اقلیت بسیار کوچک اما قدرتمند خیلی مهم‌تر از منافع اکثریت بی‌پناه و دور از حلقه‌های قدرت است.


یعنی ما درحال‌حاضر دانشجو یا فارغ‌التحصیل دکترای‌حرفه‌ای فیزیوتراپی در کشور نداریم؟
در‌سال ٩٠ یازده‌نفر برای گذراندن دوره دکترای‌حرفه‌ای فیزیوتراپی جذب دانشگاه علوم پزشکی تهران شدند، ٥‌سال درس اینها طول کشیده، هنوز هم این افراد فارغ‌التحصیل نشده‌اند، درحالی‌که همتایان آنها در پاکستان طی ٢‌سال دروس تکمیلی را می‌گذرانند و فارغ‌التحصیل می‌شوند. به ١١نفر یک‌سری دروس تکراری تحمیل کرده‌اند، دروسی که این افراد قبلا هم آنها را خوانده‌اند. جالب است که این ١١نفر ٦ واحد پایان‌نامه گذرانده‌اند ولی مجددا ٦ واحد دیگر پایان‌نامه به این افراد تحمیل شد. یعنی ١٢ واحد پایان‌نامه. دلیل اصلی این مشکلات هم به منافع اقلیت‌های کوچک اما قدرتمند در گروه‌های مختلف پزشکی برمی‌گردد.

یکی از مشکلات اصلی مردم، هزینه‌های بالای خدمات توانبخشی است، از طرف دیگر بیمه‌ها هم چندان حمایتی از این خدمات ندارند.
براساس آمار که مسئولان وزارت بهداشت و وزارت رفاه اعلام‌می‌کنند، پوشش بیمه‌های خدمات درمانی بیش از ٩٥‌درصد است. به عبارت دیگر، از مجموع مراجعه‌کنندگان به مراکز خدمات توانبخشی، فقط ٥‌درصد دفترچه بیمه ندارند، پس مراکز توانبخشی ناگزیرند که براساس تعرفه‌های دولتی خدمات را به بیماران ارایه کنند که مشکلات از همین‌جا شروع می‌شود. همان تعرفه‌های نصف و نیمه دولتی از سوی بیمه‌ها نزدیک به ١٠ ماه است که پرداخت نشده. یعنی نزدیک به ٩٥‌درصد خدمات ارایه‌شده در مراکز توانبخشی به دلیل تأخیر بیمه‌ها پرداخت نشده‌است. این مراکز برای خرید، تجهیز و تعمیر دستگاه‌هایشان نیاز به نقدینگی دارند، بیشتر مراکز توانبخشی در این مدت به‌دلیل تأخیر بیمه‌ها در پرداخت مطالباتشان به مشکلات مالی زیادی دچار شدند. پوشش بیمه‌ها در خدمات توانبخشی هم خیلی محدود است و عملا مردم تحت‌فشار هستند. درحالی‌که بیمه‌های درمانی، جدیدترین خدمات تشخیصی درمانی را با افتخار پوشش می‌دهند ولی همین بیمه‌ها وقتی به توانبخشی می‌رسند، تنها چند مورد محدود از خدمات پایه را پوشش می‌دهند. بیش از ٢ دهه است که لیزر کم‌توان وارد فیزیوتراپی شده ولی بیمه‌های درمانی در کشور ما هنوز زیربار پوشش این خدمات نرفته‌اند. الان لیزر پرتوان، مگنت و تکنیک‌های نوین دستی و سوزن خشک به فیزیوتراپی وارد شده است ولی هیچ‌کدام از این خدمات تحت‌پوشش بیمه نیست. همه این موارد درنهایت به ضرر بیمارانی است که برای ادامه درمان و بهبودی نیاز به دریافت خدمات توانبخشی دارند.


خدمات توانبخشی در بخش تعرفه‌گذاری هم مشکلات زیادی دارد.
بیش از ٧٠‌درصد خدمات توانبخشی، تعرفه مشخصی ندارد. سازمان‌های بیمه‌گر به دلیل منابع ناپایدار و محدودی که دارند، به‌سمت تعرفه‌گذاری خدمات توانبخشی نمی‌روند، در نتیجه مردم از خدمات نوین و مدرن توانبخشی محروم می‌شوند و این یعنی بازگشت دیرهنگام بیماران به شرایط جسمانی مطلوب، بازنشستگی زودرس، مرخصی‌های استعلاجی زیاد و کاهش بهره‌وری. درصورتی‌که اگر درمان مناسب و مطلوبی به بیماران ارایه شود، مراجعه بیماران به مراکز توانبخشی کمتر می‌شود. اخیرا هم بیمه‌ها در حرکتی غیرعلمی کد ارزیابی خدمات توانبخشی را حذف کرده‌اند. ارزیابی خدمات توانبخشی یعنی وقتی بیماری با نسخه پزشک به ما مراجعه می‌کند، باید بررسی کلی از وضع جسمی، مشکلات و دامنه حرکتی او داشته باشیم تا براساس آن خدمات توانبخشی را ارایه دهیم، درحالی‌که بیمه‌ها با حذف کد ارزیابی دقیقا توانبخشی را مانند داروخانه‌ها دیده‌اند که فقط ملزم به اجرای دستور پزشک هستند. در هیچ‌جای دنیا حتی کشورهای درحال‌توسعه چنین رفتاری با توانبخشی نمی‌شود. در کشورهای توسعه‌یافته توانبخشی در خط‌یک درمان قرار گرفته. یعنی به توانبخشی نگاه پیشگیرانه دارند. با یک‌سری آموزش‌های ساده به سالمندان می‌شود جلوی بخش زیادی از بیماری‌های عضلانی و اسکلتی را گرفت، با آموزش صحیح انجام تکالیف مدرسه یا نحوه نشستن برای تماشای تلویزیون از دوران کودکی، هزینه‌های سنگین بیماری‌های اسکلتی کاهش پیدا می‌کند. درحال‌حاضر تنها ٢‌درصد از اعتبارات سازمان‌های بیمه‌گر به خدمات توانبخشی اختصاص دارد و ٤٠‌درصد آن برای دارو است. این ٢‌درصد یعنی مردم با جدیدترین خدمات تشخیص و درمانی مجبورند خدمات توانبخشی فرسوده و قدیمی ٣٠‌سال گذشته را دریافت کنند، این ناهماهنگی درنهایت به ضرر بیماران تمام می‌شود.


در خبرها آمده بود، بیمه‌ها برای فیزیوتراپ‌ها محدودیت ارایه خدمات هم اعمال کرده‌اند.
بیمه‌ها برای همه فیزیوتراپ‌ها سقف ١٠ بیمار در روز را تعیین کرده‌اند، یعنی اگر بیمار یازدهم با دفترچه بیمه به من مراجعه کند، نباید او را پذیرش کنم، این رفتار با عدالت اجتماعی در تناقض آشکار است. از طرف دیگر، بیمه‌ها با فارغ‌التحصیلان جوان رشته‌های توانبخشی قرارداد نمی‌بندند و می‌گویند باید فیزیوتراپ‌های قدیمی از چرخه ارایه خدمات حذف شوند تا آنها جایگزین قدیمی‌ها شوند. حالا این شرایط برای مردم مشکلات زیادی به‌وجود می‌آورد، مثلا بیماری به مرکزی در میرداماد تهران مراجعه می‌کند که سقف بیمه‌ای آن پر شده، در آن منطقه اگر همه مراکز توانبخشی چنین وضعی داشته باشند، او باید کل تهران به دنبال فیزیوتراپی بگردد که سقف بیمه‌اش پر نشده باشد. این برخورد با بیمار در هیچ فرهنگی پذیرفته نیست.


سایر رشته‌های توانبخشی چه وضعی دارند؟
شرایط آنها بسیار بدتر از فیزیوتراپ‌هاست، گفتاردرمانی، کاردرمانی، آب‌درمانی و سایر رشته‌های توانبخشی به‌دلیل هزینه‌های بالایی که دارند، عملا بخش قابل‌توجهی از مردم کشور در صورت نیاز از دریافت این خدمات محروم هستند. برای والدینی که کودکشان اختلال گفتاری دارد، کار راحتی نیست که هزینه ٥٠ جلسه گفتار درمانی را پرداخت کند، خب این کودک درمان نمی‌شود و با این معلولیت در آینده با مشکلات زیادی مواجه می‌شود، درس‌خواندن، پیدا کردن شغل، همسر و سایر شئون زندگی با مشکل همراه است. متاسفانه بسیاری از معلولان درکشور به‌دلیل رویه غلط نظام سلامت، محکوم به حضور در منزل هستند و از اجتماع دور شده‌اند. درحالی‌که در بسیاری از کشورها به‌جز معلولان قطع نخاعی بالای گردن، سایر معلولان در اجتماع حضور دارند. بیمه‌های تکمیلی، وزارت بهداشت، وزارت‌تعاون و سازمان بهزیستی باید شرایطی را فراهم کنند که معلولان در جامعه حضور داشته باشند، نه این‌که محکوم به ماندن در خانه شوند. ارایه خدمات توانبخشی ٢٠ روزه دردی از آنها دوانمی‌کند، این افراد به مجموعه‌ای از خدمات فیزیوتراپی، گفتاردرمانی، کاردرمانی، آب‌درمانی، اندام‌های مصنوعی و مشاوره و روانشناسی نیاز دارند، درحالی‌که خیلی از معلولان در کشور ما حتی ویلچر هم ندارند. براساس آخرین آمار سازمان بهزیستی، یک‌میلیون و ٤٠٠‌هزار معلول در کشور داریم که از این تعداد تنها ٥٠٠‌هزار نفر معلولیت جسمی دارند که از این تعداد هم باز یک‌عده معدود به خدمات بلندمدت توانبخشی نیاز دارند که با یک برنامه‌ریزی بلند‌مدت می‌توان مشکلات این افراد را حل کرد.


اعلام تعرفه‌های خدمات‌درمانی در‌ سال ٩٥ باعث اعتراض گروه‌های مختلف پزشکی شد، به نظر شما تعرفه‌ها با واقعیت‌های جامعه همخوانی دارد؟
شکی نیست که تعرفه‌های درمانی در کشور ما واقعی نیست. ما نه با دریافت زیرمیزی معدودی از پزشکان موافقیم و نه با تعرفه‌های غیرواقعی که شورایعالی بیمه به گروه‌های مختلف پزشکی تحمیل می‌کند. به‌دلیل فقدان منابع کافی نباید ارزش خدمات را کاهش داد. اگر واقعا قرار است ارزش خدمات درمانی این‌گونه باشد، باید ارزش همه خدمات اجتماعی به این صورت تعیین شود.


برای کاهش مشکلات و کمبودهای خدمات توانبخشی در کشور چه راهکارهایی می‌تواند گره‌گشا باشد؟
به دلیل مشکلات اقتصادی، درآمد متکی به نفت، شرایط بد اجتماعی و اقتصادی که درگیر آن هستیم و دلایل متعدد دیگر، تنها راهکار برون‌رفت از مشکلات و کمبودهای حوزه توانبخشی همان‌طور که پیش‌تر اشاره کردم، تغییر نگاه درمان‌محور حاکم‌بر نظام سلامت کشور است. سازمان‌های بیمه‌گر خدمات توانبخشی معلولان را پوشش نمی‌دهند، ولی همین معلولان به‌واسطه دریافت‌نکردن خدمات توانبخشی دچار مشکلات جسمی می‌شوند که نیاز به جراحی دارد، آن موقع بیمه‌ها تمام هزینه‌های جراحی این بیمار را پرداخت می‌کنند! تا نگاه درمان‌محور و پزشک‌محور حاکم‌بر نظام سلامت کشور به نگاه پیشگیرانه تغییر نکند، مشکلات توانبخشی ادامه دارد و هزینه‌های درمانی هم روزبه‌روز بیشتر می‌شود. هزینه‌هایی که بار مالی زیادی به دولت تحمیل‌می‌کند.


سازمان بهزیستی در کاهش مشکلات و کمبودهای حوزه‌توانبخشی چه نقشی دارد؟
خوشبختانه تغییر نگاه و توجه به نقش پیشگیرانه توانبخشی در این سازمان شکل گرفته. این سازمان حتی برنامه‌های مفصلی برای پیشگیری از معلولیت‌ها و عوارض ناشی از آن را در دستورکار خود قرار داده است. اجباری‌شدن مشاوره‌های ژنتیک، یکی از همین اقدامات پیشگیرانه است که در برنامه ششم توسعه نیز گنجانده شده. چراکه بیش از ٥٠‌درصد معلولیت‌ها در کشور به‌دلیل اختلالات ژنتیکی است. شروع غربالگری شنوایی و بینایی، عضلانی و اسکلتی در مدارس و مهدهای‌کودک بخش دیگری از اقدامات بهزیستی در راستای پیشگیری از ابتلا به معلولیت‌هاست.


و حرف آخر؟
حرف آخر این‌که توانبخشی دیگر سطح‌سوم درمان نیست بلکه به‌عنوان یکی از روش‌های پیشگیری در خط مقدم و سطح یک درمان بیماری‌ها قرار گرفته است، الگوهای موفق سلامت به پیشگیری بیش از درمان اهمیت می‌دهند و برای آن سرمایه‌گذاری بلندمدتی انجام داده‌اند که نتیجه این سرمایه‌گذاری ١٠ تا ٢٠‌سال آینده هزینه‌های درمانی را به‌شدت کاهش می‌دهد.

---------------------

پایان

منبع : روزنامه شهروند تاریخ : ۱۳۹۵/۵/۴ تعداد بازدیدکنندگان : 2872

مطالب مرتبط

برچسب ها

ارسال نظر

عنوان
متن
 
آمار بازدیدها

بازدید امروز : 2249
بازدید دیروز : 2070
بازدید این ماه : 4319
بازدید امسال : 799802
بازدید کل : 37166875

نظرسنجی

سوالی برای نظر سنجی وجود ندارد
نظرات سایرین  |  آرشیو نظرسنجی

کلیه حقوق این سایت متعلق به گروه مهندس اردلانی می باشد.
طراحی سایت و بهینه سازی سایت هخامنش