50 مطلب آخر
مطالب میهمان : تفریح درمانی قربانی خرید درمانی

آیا شهروندان تهرانی در این آلودگی صوتی و هوا و ترافیک سرسام آور فقط به فروشگاههای بزرگ در نزدیک خانه نیاز دارند ؟! چرا نیازهای فضای سبز، فرهنگی، خدماتی، رفاهی، پرورشی و تفریحی این جمعیت عظیم با کودکانی که در آپارتمان های تنگ و تاریک محبوس شده اند به چشم مقامات مسئول شهری نمی آید؟...................

دلایل این همه آسیب های اجتماعی، اضطراب، عدم تمرکز، خشونت، بالا رفتن آمار اعتیاد و طلاق، بی قانونی، نرخ بالای افسردگی و هیجان ایرانیان در رانندگی که زبانزد جهانیان شده است چه وقت باید ریشه یابی و درمان شود؟....................

آیا مسئولان محترم شهری قصد دارند همه این گرفتاری های روانی را با اختصاص فضاهای شهری برای خرید درمانی حل کنند؟

تحلیل ما

متن کامل

 

تفریح درمانی قربانی خرید درمانی


 درست برخلاف آرمان های وعده داده شده مسئولان کشوری و مدعیات روزانه مدیران شهری نه تنها شهرهای ایران به ویژه تهران به سوی یک جامعه انسانی، اسلامی و پایدار پیش نمی روند که آشکارا پا جای پای تجربه های نامتناسب و ناموفق مصرف گرایانه غربی آن هم به صورت کاملا تک بعدی و تقلید مطالعه نشده می گذارند که عاقبت فاجعه بار آن از همین لحظه روشن است.

دو دختر کوچک در مقابل ردیف اسباب بازی های رنگارنگ اما بی کیفیت چینی در هایپر استار ایستاده بودند و در حالیکه در حسرت دست بردن به سوی عروسکها بودند سعی می کردند خودداری کنند.

دختر کوچکتر تقلا می کرد که به سمت عروسکها برود و دختر بزرگتر که شاید بیش از دو سال اختلاف سنی نداشت او را گرفته بود و بازمی داشت. همین حین پدر با چهره ای پیرتر از انتظار، لباس هایی مندرس و کفش هایی فرسوده از راه رسید و از شادی درونی که می تواند انتظار فرزندان را برآورده کند با افتخار گفت: " بردارید، بردارید هرچه می خواهید، من دیروز حقوق گرفته ام ". دستهای کودک بزرگتر از شانه های طفل کوچک رها شد و او مثل باد خود را به عروسک دلخواهش رساند، اما دختر 8 ساله همچنان که دستش را به سمت اسباب بازی ها می برد مدام برمی گشت و چهره پدر را می دید تا دریابد آیا بهای آن در حد توان پدر هست یا خیر... این تمامیت تصویری است که من از واژگان "مال" و "مارکت" در ذهن دارم؛ تصویری که حقایق بسیار از نهاد یک جامعه در خطر فاش می سازد.

در حالیکه مسئولان به منظور افزایش رشد جمعیت خانواده ها را تشویق به باروری می کنند و بدتر از آن با حذف امکانات پیشگیری "ناچار" به تولید مثل و افزایش فرزندان ناخواسته می کنند، کسی نمی پرسد "چه تمهیدات و امکانات آموزشی، بهداشتی، تفریحی و پرورشی برای نسل آتی اندیشیده شده است ؟".

در این شهر از شهرداری تا نهادهای نظامی تا وزارتخانه ها و بنیادهای فارغ از مالیات همه و همه در حال سوداندیشی و بهره کشی از گرده شهر و مردم هستند و از سر بی برنامگی و نامتخصص گرایی سالانه هزارها میلیارد تومان را بجای خدمات اعتلایی و ارتقایی صرف ندانم کاری ها و جبران ناهنجاری های اجتماعی از قبیل بدپوشی جوانان و اعتیاد و جرایمی می کنند که در واقع عرض عدم توجه به نیازهای طبیعی انسانی و حقوق حقه شهروندی است.

درست برخلاف آرمان های وعده داده شده مسئولان کشوری و مدعیات روزانه مدیران شهری نه تنها شهرهای ایران به ویژه تهران به سوی یک جامعه انسانی، اسلامی و پایدار پیش نمی روند که آشکارا پا جای پای تجربه های نامتناسب و ناموفق مصرف گرایانه غربی آن هم به صورت کاملا تک بعدی و تقلید مطالعه نشده می گذارند که عاقبت فاجعه بار آن از همین لحظه روشن است.

یکی از بارزترین این رویکردها پدیده مال سازی در شهرهای بزرگ ایران به ویژه تهران است. چند سالی است که شهرداری تهران به منظور درآمد زایی بدون در نظر گرفتن لزوم حفظ ذخایر ارضی برای نسل آتی، ضرورت های محلی، نیازهای شهروندان و مشکلات ترافیکی زمینه ظهور مال های تجاری را در مقیاس وسیع فراهم آورده است. سود نقدی بیش از صد در صد مال سازی تنها به جیب سرمایه داران نوظهور که در حال استثمار شهر هستند و شهرداری که این روزها نام شهرخواری باید بر آن نهاد می رود.

در حالیکه با رونمایی طرح تفصیلی تهران امید آن می رفت که بخش نامه های موضعی و تصمیم های سلیقه ای پایان پذیرد شاهد آن شدیم که یکسره شهر به غارت رفت. نه تنها دست اندازی بنیادها و نهادها و افراد "خاص" به فضاهای سبز و مدارس و زمین های عمومی شهر از قبیل زمین های وعده داده شده به مترو و تالار شهر و بوستان ها و حریم بزرگراه ها و ... به کمک طرح های توجیهی و سند سازی پایان نیافت که رسما تمامی پهنه های تعریف شده S صرف تجاری سازی شدند و حتی پهنه های دیگر بخصوص G با طرح توجیهی به زیر بار سودآوری تجاری رفتند تا کل سهم مردم از زمین پاک و آسمان آبی همان نوشته تمسخرآمیزی باشد که این روزها روی حصارهایی نوشته می شود که بدور زمین و آسمان به زیر ساخت رفته می کشند!

بدین ترتیب در حالیکه به سرعت آخرین تفرجگاه ها و تنفس گاه های شهر تهران از بین می رود کمترین نفعی عاید صاحبان اصلی شهر نمی شود. در حالیکه پهنه های S صرفا برای فعالیت تجاری تعریف نشده اند بلکه برای تأمین سرانه های خدماتی نیز درنظرگرفته شده اند شهرداری به سادگی مجوز مال های تجاری را که اکثرا خود نیز در آنها مشارکت دارد کاملا بی توجه به نیازها ، ظرفیت و ترافیک محلات به تاجران زمین و آسمان تهران می دهد.

بدین ترتیب فعالیت تجاری سهمی بسیار بالاتر از میزان مورد نیاز اشغال می کند که حاصل کسر از سرانه خدمات (خدمات فرهنگی، ورزشی ، پرورشی ، رفاهی و ....) است و دیده می شود چنانچه در این مال ها فضاهایی مانند "کیدز لند" هم برای بازی کودکان تعریف شود نه تنها از قیمتهای بسیار بالا و وضعیت بهداشتی پایین برخوردار است بلکه در واقع طعمه ای است برای کشاندن والدین به مال نه خدمتی به کودکان!

حتی نام این مجتمع های تجاری و زیربخش های آن نیز تأمل برانگیز است: مال، مارکت، هایپر استار، فود کورت، فست فود، کیدز لند، کیدز وورد، فروت سنتر، مگا مال، سام سنتر، پلازا، برند و ... کاملا مشخص است که اینها اموری کاملا بیگانه با بافت شهرها و محلات و فرهنگ ایرانیان هستند.

به راستی باید اندیشید این همه سرمایه گذاری برای خلق این مکان ها چه دست آوردی برای ایرانیان دارد؟ این همه مال که مبلغ برندهای خارجی هستند برای کدام بازار هدف و به منظور جذب سرمایه چه کسانی در این مرزهای بسته و اقتصاد غیر قابل پیش بینی ساخته می شود درحالیکه از سوی مسئولان بلندپایه نظام اقتصاد مقاومتی و حمایت از تولیدکننده داخلی توصیه شده است؟

آیا شهروندان تهرانی در این آلودگی صوتی و هوا و ترافیک سرسام آور فقط به مال نزدیک خانه نیاز دارند ؟! چرا نیازهای فضای سبز، فرهنگی، خدماتی، رفاهی، پرورشی و تفریحی این جمعیت عظیم با کودکانی که در آپارتمان های تنگ و تاریک محبوس شده اند به چشم مقامات مسئول شهری نمی آید ؟
دلایل این همه آسیب های اجتماعی، اضطراب، عدم تمرکز، خشونت، بالا رفتن آمار اعتیاد و طلاق، بی قانونی، نرخ بالای افسردگی و هیجان ایرانیان در رانندگی که زبانزد جهانیان شده است چه وقت باید ریشه یابی و درمان شود؟

آیا مسئولان محترم شهری قصد دارند همه این گرفتاری های روانی را با خرید درمانی حل کنند؟ یا در حقیقت با انباشت سرمایه در جیب اندکی باقی شهروندان را فقط نظاره گر ویترین های گران قیمت کنند؟

تا به کی مسئولان می خواهند به جای پذیرش و چاره جویی و ارائه پاسخ درخور برای شور و هیجان و غلیانات طبیعی جوانی راه سرکوب و مداخله در امور شخصی و منکوب کردن آنها را در پیش گیرند و از آنها افرادی سرخورده، بیزار و فراری از مملکت یا معتاد و بی آینده بسازند؟

آیا این حقیقت که ایران از نظر شاخص پیشرفت‌های اجتماعی در میان ١٣٢ کشور جهان در جایگاه ٩۴ ایستاده است و کشورهای پس از او در واقع مناطق فوق العاده محروم یا در آشفتگی هستند اخطار کافی برای مسئولین نیست؟

شادی، هیجان، خشم، ماجراجویی، میل به خودنمایی و وقت گذرانی خصوصیات ذاتی، طبیعی و حتی لازم هر انسان هستند که چنانچه به طریق درست ارضا نشوند در زمان و مکانی نابجا موجب بروز ناهنجاری هایی می شوند که جامعه انسانی را تحت تأثیر ناگوار قرار میدهد.

هر قدر که بی دلیل سرزنش ها، ممانعت ها، سرکوب ها و بازدارنده ها علیه این خصوصیات ذاتی بیشتر می شوند احتمال بروز این خصوصیات به صورت منحرف شده بیشتر می شود. جوانی که از بروز طبیعی رفتارهای مربوط به سن خود منع می شود و دایما جشن ها و شادی هایش با ریاضت و اندوه جایگزین می شود در واکنشی فعال خشم و بی قراری خود را به خانواده خود منتقل می نماید یا در حالتی منفعل به اعتیاد و مصرف الکل و نهایتا خودکشی روی می آورد؛ یا در آینده این مملکت را ترک خواهد کرد یا به جمع همان سرکوب کنندگان برای انتقام گیری از جوانان دیگر خواهد پیوست و این دور باطل نه تنها تکرار می شود که دایم به غلظت آن افزوده می گردد تا نهایتا در قالب داعش برای نابودی انسانیت قوام می یابد.

وقتی نیازهای پیش پا افتاده و بی ضررانسانی در میل به دیده شدن سرزنش و سرکوب شود این نیازها هرگز با جایگزینی چیزی دیگر مرتفع نمی گردند بلکه آهسته آهسته جمع می شوند و یک شهر را تحت شعاع خود قرار می دهند.

وقتی که مردم روش مسالمت آمیزی برای تخلیه هیجان و میل خودنمایی خود نیابند آن را به طرز آزاردهنده و خود ویرانگری در تنها جاهایی که احساس می کنند ملک طلقشان است بروز می دهند. بدین ترتیب زنان ایرانی از بزرگ ترین مصرف کنندگان لوازم آرایشی و تزریق ژل و بوتاکس و لیزر و جراحی صورت می شوند و نماهای بناهای ایرانی نیز با خروج از اصالت خود تبدیل به محل مانور آرایشگران و جراحان ساختمانی جویای شهرت می شوند تا از این طریق نیاز به دیده شدن و هیجان خود را فرونشانند.

اغتشاش بصری در سیمای شهری و نماهای بناهای مسکونی و اختلاط بی قانون انواع کاربری ها با بافت مسکونی در شهرهایی از ایران چون تهران و کرج در تمام دنیا بی سابقه است. یک نگاهی به چهره بهم ریخته شهر تهران و بناهای چرخان و رقصان آن یا برج های همچون مقبره هالیکارناسوس در قلب بافت های مسکونی بیاندازید و آن را مقایسه کنید با بافت مسکونی یکی از هیجان انگیزترین، پردر آمدترین و افسار گسیخته ترین شهرهای دنیا یعنی لاس وگاس!


در هیچ کجای دنیا حتی آمریکای تازه به دوران رسیده عرف و قانون اجازه نمی دهد که بافت مسکونی که به اقتضای نام و کاربردش محل سکونت و آرامش شهرندان است به اختیار و سلیقه و ماجراجویی صاحبان ثروت و معماران طالب شهرت مغشوش شود اما آگاهانه این نیاز غیر قابل انکار را در محل مناسب برآورده می سازند نه آنکه باز چون مسئولان شهری ما در اعتراض به اغتشاش بصری سیمای شهری راه سرکوب از طریق کمیته نمایی را در پیش گیرند که خود داوران آن هیچ مرجع قانونی برای قضاوت ندارند و سلیقه خود و سازگاری با نمای همسایگانی را دیکته می کنند که بر پایه عدم زیبایی شناسی و سلیقه فردی شکل گرفته اند!

حتی اگر شهرداری تهران تنها به دنبال درآمدزایی بود توجه می کرد که تنها شهر بازی اورلاندو ایالت فلوریدا سالانه پذیرای 50 میلیون توریست و درآمد سرشار پایدار از آن است نه آنکه بعد از فروکاستن مبارزات ضدامپریالیستی ملت ایران به چند شعار به مردم آمریکا بر در و دیوار شهر تهران پای خود را درست جای پای تجربه شکست خورده مال سازی همان کشور گذارد!

اما پیداست که شهرداری تهران و سرمایه داران فعلا در سایه تنها به دنبال منافع اقتصادی نیستند. زمانیکه یک مرکز تجاری بزرگ در یک محله ایجاد می شود همه کاسبی های خرد محلی از بین می روند و بافت اجتماعی محل نیز بطور غیرقابل پیش بینی در جهت گسترش اختلاف طبقاتی تغییر می کند. به جز استثنائاتی روند ظهور مال های تهران چنین است که سرمایه دارانی ابتدا با سرمایه و قدرتی فرادست زمین های بزرگی را تصاحب می کنند و بعضا به راحتی به هر تعداد طبقات که بخواهند می سازند و جمله فعالیتهای تجاری را در آن به شیوه ای مدرن تعریف می کنند. بدین ترتیب تمام فعالیتهای تجاری سنتی و محلی که سالهاست در آن محله مشغول به کارند از رونق می افتند.

سپس صاحبان مال ساده و ارزان املاک آنها را تصاحب می کنند و همین کسبه بیکار یا از روی ناچاری مجبور به خرید غرفه های ایشان یا خدمت در آن مکان می شوند. در این معامله هم می سازند، هم مشتری بالقوه ایجاد می کنند، هم می فروشند، هم زمین های بیشتر برای ادامه استثمار به دست می آورند و نهایتا در مدت کوتاهی می بینیم که کل تهران مال یک عده مشخص از اربابان می شود که بعدها علاوه بر هدایت اقتصاد کلان شهر به میل خود منویات سیاسی شان را به پشتوانه سرمایه بی حسابشان به شهروندان تحمیل خواهند نمود و ناگهان شهروندان تهرانی خود را در نظام فئودالیستی خواهند یافت که در قرن بیست و یکم با قلبی آکنده از خشم و حسرت تبدیل به رعیت آن شده اند! رعیتی که یا در درون شهر به بردگی کشیده شده است یا رانده شده از خانه و کاشانه خود در حلبی آبادهایی با نام جدید مسکن مهر دور تا دور شهر تماشاگر ویترین پر زرق و برق تهران مالدار و خالی از اهالی خود شده است.

بی تردید متخصصان شهری به این توصیه خرده خواهند گرفت که صحیح است؛ هر اقدامی باید بر پایه مطالعات پایه، اطلاعات آماری دقیق و برنامه ریزی باشد اما بهتر است با نگاهی به واقعیت ببینیم از زمانیکه شهرداری تهران مکلف به درآمد زایی شد رفته رفته متخصصان، شهرسازان، طراحان شهری، برنامه ریزان شهری، جامعه شناسان و کلیه تخصصهای مربوطه و هرگونه اقدام پژوهشی و مطالعات پایه را کنار گذاشته است یا در حاشیه نگه داشته است و امروز به صرف صرفه اقتصادی و چشم انداز سیاسی با سرمایه داران ریز و درشت وارد معامله شهر شده است.

امروز برای هر اقدام ریشه ای و تعیین چشم انداز آرمانی بسیار دیراست. منطقه 22 شهر تهران مشت نمونه خروار است که چطور شهرداری تهران در ظرف مدت کوتاه هفت سال محدوده ای را که می بایست مرکز تفرجگاهی و تنفس گاه تهران باشد بدون هیچ ممانعتی از جانب مسئولان فرادست یا متخصصان تحصیلکرده به آلوده ترین و مشوش ترین منطقه تهران و محل معامله با نهادهای نظامی تبدیل کرده است.

اکنون جز یک اقدام پیشگیرانه عاجل کار دیگری نمی توان کرد. عده ای فراتر از سود اقتصادی کوتاه مدت در حال امتداد شهر در راستای عمودی هستند و چنان برنامه ریزی کرده اند که در آینده با انحصار تمام پتانسیل های توسعه نظام ملوک الطوایفی را احیا کنند.

برای جلوگیری از جنگهای قدرت خانه برانداز همه متخصصان و مسئولان و کمیته های تخصصی در هر موقعیت مرتبط که هستند باید با تمام توان به نام "اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل" برای متوقف سازی مال سازی بایستند و سرمایه های مربوط به آن را برای ایجاد یک شهربازی واقعی با استانداردهای جهانی دور از بافت مسکونی هدایت کنند تا شاید این ملت را از افسردگی، خشم، اضطراب، اتلاف وقت و پول در کشورهای همسایه و این شهر را از یورش هیجان و خودنمایی کارفرمایان و معماران بر در و دیوار و مانور در کوچه و خیابان که آن را تبدیل به یک شهروحشت کرده است برهانند.

در این شرایط بحرانی که فرهنگ و هنر و معماری و موسیقی ما در اغتشاش است شهربازی تنها جایی است که فرای تبعیض های قومی، مذهبی، سنی، جنسیتی و طبقاتی امکان دموکراتیک و همگانی را برای همه مردم فراهم می آورد تا در محیطی شاد فراتر از کلام و جهت گیری یک تعامل اجتماعی سالم و بی خطر را در کنار یکدیگر تجربه کنند.

در شهربازی بر خلاف سینما، تئاتر، کنسرت، سمینار، آموزشگاه، گالری و ... مردم مخاطب سلیقه و زبان انحصاری یک فرد یا مجموعه قرار نمی گیرند بلکه آزادانه پتانسیل های درونی خود را فعال می کنند تا با دور کردن هیجان و خشم و افسردگی بتوانند با فکری آرام و ذهنی آماده تر و جسمی فعال به مقابله با سختی های معاش بپردازند.

یک شهربازی واقعی برخلاف کیدزلندهای مال های تجاری وسیله ای برای اغفال مردم نیست بلکه خود هدف است برای بارور ساختن ارزشمندترین و خلاق ترین بخش روان انسان یعنی کودک درون که در شهر وحشت تهران امروزی از هر سو مورد عتاب و خطاب و سرکوب است.

همین امروز که امکان حضور متخصصان خارجی نیز فراهم است به جای هر سوداندیشی و سیاسی بازی، به جای آن شهربازی تهران که شهرداری بیرحمانه نابود کرد و به جای این شهربازی فرسوده که جان مردم را به خطر می اندازد و دیدن حیوانات در عذاب آن قلب انسان را به درد می آورد یک شهربازی واقعی بسازید و تنها سرمایه های این مملکت یعنی کودکان واقعی و کودکان درون را نجات دهید! همین امروز قبل از سیطره فئودال ها!

--------------------

پایان

منبع : معماری نیوز - ساناز افتخارزاده تاریخ : ۱۳۹۵/۵/۱۶ تعداد بازدیدکنندگان : 2521

مطالب مرتبط

برچسب ها

ارسال نظر

عنوان
متن
 
آمار بازدیدها

بازدید امروز : 2156
بازدید دیروز : 3309
بازدید این ماه : 21418
بازدید امسال : 21418
بازدید کل : 36388491

نظرسنجی

سوالی برای نظر سنجی وجود ندارد
نظرات سایرین  |  آرشیو نظرسنجی

کلیه حقوق این سایت متعلق به گروه مهندس اردلانی می باشد.
طراحی سایت و بهینه سازی سایت هخامنش