امروز بازهم رييس بيمارستان بزرگ آموزشي ما عوض شد. در يکي دو سال اخير، تعداد روساي تعويض شده بيمارستان ما از حساب خارج است. رييس دانشکده ما هم عوض شد. اين سومين يا چهارمين رييس دانشکده در دوسال اخير است. راستي، رييس دانشگاه هم عوض شد. اين دومين تغيير درچند سال اخير است . . . . .
. . . . . . مشاغل و مقامات فوق، نه تنها نوعي مديريت کاري، بلکه يک موقعيت علمي و آکادميک محسوب ميشوند. براي انتخاب يک مقام علمي که در عين حال يک مسووليت اجرايي قابلتوجه هم دارد، بايد موازين و معيارهايي وجود داشته باشد که هم انتخاب و هم برکناري را از يک عزل و نسب ساده، تبديل به يک پروسه علمي ميکنند و در نتيجه هردو کار بسيار دشوار ميشود . . . .
ميزان تغيير و تحول در مسوولان دانشگاهها و بيمارستانهاي آموزشي، نکتهاي قابلتعمق است که با توجه به عواقب قابلتوجه آن نميتوان به سادگي از کنار آن گذشت . جهت رویت مابقی این مطلب که عینآ به نقل از پايگاه اطلاع رسانی سلامت ايرانيان ميباشد ٬ میتوانید بر روی کلمهء ادامه متن کلیک فرمائید :
متن کامل
مديريت لغزنده
امروز بازهم رييس بيمارستان بزرگ آموزشي ما عوض شد. در يکي دو سال اخير، تعداد روساي تعويض شده بيمارستان ما از حساب خارج است. رييس دانشکده ما هم عوض شد. اين سومين يا چهارمين رييس دانشکده در دوسال اخير است. راستي، رييس دانشگاه هم عوض شد. اين دومين تغيير درچند سال اخير است...
ميزان تغيير و تحول در مسوولان دانشگاهها و بيمارستانهاي آموزشي، نکتهاي قابل تعمق است که با توجه به عواقب قابلتوجه آن نميتوان به سادگي از کنار آن گذشت.
معيارهاي اصلي
مشاغل و مقامات فوق، نه تنها نوعي مديريت کاري، بلکه يک موقعيت علمي و آکادميک محسوب ميشوند. براي انتخاب يک مقام علمي که در عين حال يک مسووليت اجرايي قابلتوجه هم دارد، بايد موازين و معيارهايي وجود داشته باشد که هم انتخاب و هم برکناري را از يک عزل و نسب ساده، تبديل به يک پروسه علمي ميکنند و در نتيجه هردو کار بسيار دشوار ميشود.
بايد معيارهاي خاصي براي انتخاب رييس بيمارستان، رييس دانشکده و رييس يک دانشگاه وجود داشته باشد که انتخاب را به تعداد بسيار معدودي از افراد محدود ميکند. قابل تصور است اين معيارها بايد شامل يک حداقل سني، حداقلي از سوابق هيات علمي و حداقلي از مسووليتهاي قبلي باشد. بديهي است رييس يک بيمارستان، يک دانشکده يا يک دانشگاه نميتواند از سن خاصي جوانتر باشد. معمر بودن، شرط لازم چنين پستهايي است و باز هم ناگفته پيداست که چنين مديري براي مديريت بر چنين دوايري، بايد از نظر درجه و اعتبار علمي بالاتر از متوسط اعضاي هيات علمي باشد. در بسياري از موارد اين يک مديريت علمي است، بنابراين مدير بايد واجد يک اتوريته علمي قابلتوجه باشد و از همه مهمتر، پيشزمينه مديريتي فرد، شرط اساسي کافي براي چنين مديريتي به شمار ميرود. بهترين داوطلب براي رياست دانشگاه کسي است که قبلا رييس دانشکده بوده باشد و بهترين داوطلب براي رياست دانشکده، کسي است که معاون آموزشي يا رييس بيمارستان بوده باشد. با در نظر گرفتن اين شرايط، تعداد افرادي که از پيش و به شکل ذاتي داوطلب چنين پستهايي به شمار ميروند، بسيار محدود خواهد بود و مساله تا حدودي به تصميمگيري خود آنها (البته با نظر مقام بالاتر) برميگردد.
فقدان تداوم
راستي بايد پرسيد آيا چنين معيارهايي وجود دارد؟ اگر دارد، چرا اعمال نميشود؟ چرا در يکي از همين مديريتهاي مستعجل، کسي به فکر تدوين چنين ضوابط يا اطمينان از اجرا و استمرار چنين ضوابطي نيست؟ ضوابطي که تغيير مديران را از يک سو به حداقل رسانده، به نوعي انتخاب طبيعي (نه بر اساس راي) نزديک کند. فقدان تداوم در مديريت آکادميک (آن هم در شرايط فرهنگياي که بسياري از مديران آغاز مديريت خود را آغاز تاريخ به حساب آورده و همه چيز را از صفر شروع ميکنند)، آثار و عواقبي بسيار بديهي دارد که ظاهرا و متاسفانه بايد دوباره آنها را برشمرد: اول اينکه امکان تداوم در برنامههاي روزمره دچار اخلال ميشود. دوم، هيچ برنامه درازمدتي قابل انجام نيست. سوم، مديريت متزلزلي که در بسياري از موارد مجبور به اعمال نوعي قضاوت يا اعمال نوعي اتوريته آکادميک است، تضعيف خواهد شد. اگر قاضي را نميتوان به راحتي عوض کرد چون قضاوت ميکند، رييس دانشکده، هم قضاوت ميکند و هم هزار کار حساس ديگر! چهارم، شأن منزلت چنين مشاغلي که فيالواقع بايد جزو محترمترين مشاغل و داراي رفيعترين جايگاه باشد، در اذهان عمومي و بهخصوص پزشکان خدشهدار ميگردد و در نتيجه نوعي سردرگمي در تعريف خوب و بد جامعه پديد ميآيد. الگوييهايي که به سرعت شکسته ميشوند! پنجم، دربسياري از موارد ممکن است موجب تحقير «فردي» شود که همين چند ماه پيش با خواهش و تمنا پستي را پذيرفته است.
در ابتداي تاريخ قرار داريم
در اين رابطه، مسايل بسيار ديگري به ذهن ميآيد. آيا در سيستمهاي مديريت آکادميک ما نقش افراد اينقدر برجسته است؟ يعني آيا ضوابط و استانداردها يا نظارتهايي که چارچوب خاصي براي يک مدير تعريف کنند، وجود ندارد؟ آيا يک مدير ميتواند آنقدر مشکلساز بشود که جز تغيير راهي نماند؟ و چرا به جاي تغيير مديران با همه مخارج برشمردهاش در يکي از همين مديريتهاي مستعجل، فکري براي تدوين يا اجرايي کردن چنين ضوابطي نميکنيم؟ راستي در اين يک مورد خاص در ابتداي تاريخ نيستيم؟ آيا امکان تعامل با يک عضو هيات علمي، يک پزشک متخصص، کسي که براي مدتي يک مديريت آکادميک اعمال کرده، کسي که در اين زمينه تجاربي کسب کرده، وجود ندارد؟ آيا بين يک انسان، آن هم دانشمندي که کارش تفکر است و يکي از قطعات دستگاههاي تکنولوژيکي که تنها راهشان تعويض است، شباهتي وجود دارد؟ نميتوان با او نشست و راجع به مشکلات حرف زد و چارهاي انديشيد؟ آيا تعويض زود به زود مديران، به نوعي پاک کردن صورت مساله نيست؟ آيا بسياري از مشکلات و فقدان موفقيتها، ناشي از مشکلات عمومي سيستمهاي بهداشتي و درماني شامل کمبود بودجه، بدهکاري بيمارستانها و طلبکاري از بيمهها و در يک کلام، کاهش سرانه درمان نيست؟
وضعيت مديريت در سيستم بهداشتي درماني خصوصي، اگرچه به هيچ وجه ايدهآل نيست، اما به اين بدي هم نيست. در طب خصوصي به دلايل اقتصادي، نوعي ثبات به چشم ميخورد و مديريت بيمارستانهاي خصوصي را نميتوان به همين راحتي و بدون نظر مجمع عموميکه هر چندسال يک بار تشکيل ميدهد، تغيير داد. اين درحالي است که سيستم دولتي که آموزش و تحقيقات پزشکي را نيز در اختيار دارد، از نظر مديريتي نيز بايد الگوي طب خصوصي باشد؛ مگر نه اينکه مسووليت نظارت بر طب خصوصي را هم بر عهده دارد.
مديريت، پردردسر است!
در خاتمه نبايد يک نکته را ناگفته گذاشت که بسياري از مديران که پزشکان متخصص موفقي نيز هستند، چندان اهميتي براي اين مشاغل زودگذر قايل نيستند. به همين دليل است که اين تعويضهاي زودگذر، در عمل با مخالفت چنداني روبهرو نميشود. چنين مديريتهايي از ديد بسياري از پزشکان جز «دردسر» چيزي نيست و منصب مهمي نيست، چون يک شبه و بيدليل ناپديد ميشود. منافع اقتصادي چنداني ندارد که هيچ، انسان را از کار و زندگي خصوصي مياندازد، احترامي هم در بر ندارد، چرا که بسياري از دوستان از فردا بسياري از کمبودها را به پاي تو مينويسند. مقدمه مناصب بالاترهم که نيست.مناصب بالاتر هيچ ربطي به طي مناصب پايينتر ندارند!
به نظر ميرسد ترميم مديريت آکادميک در سيستمهاي بهداشتي درماني کشور ما راه درازي است که اميدوارم حداقل تا اواخر آن، همين مديران فعلي ديگر تغيير نکنند.
منبع : پايگاه اطلاع رسانی سلامت ايرانيان - مديريت لغزنده - دکتر بابک زماني
منبع : |
تاریخ : ۱۳۸۷/۸/۹ |
تعداد بازدیدکنندگان : 5355 |