50 مطلب آخر
مدیریت بیمارستانی : تعریف درست از سلامت چیست؟

. . . . ما چه کرده‌ایم تا این همه متخصص و بخش قلب نخواهیم؟ فکر می‌کنیم با راه‌اندازی بخش قلب در هر گوشه از کشور و به کار گرفتن تجهیزات و امکانات مدرن پزشکی و پول‌های هنگفتی که هزینه می‌کنیم سلامت جامعه را ارتقا داده‌ایم  . . . . ما اصلا تعریف سلامت را نمی‌دانیم. درمان کردن به معنای سلامت نیست. اینکه پیوند مغز و استخوان یا کبد با موفقیت انجام می‌شود، نشان‌دهنده رشد سلامت در کشور نیست. ما اصلا نباید این همه به عمل پیوند نیاز داشته باشیم. نباید این همه آمار عمل قلب و کلیه در کشور بالا باشد . . . . مطالعات جهانی نشان می‌دهد تکنولوژی پیشرفته پزشکی کمتر از 4 درصد در سلامت نقش دارد . . . . کارخانه‌های بزرگی در دنیا  وسایل مدرن پزشکی با تکنولوژی پیشرفته می‌سازند که باید اینها را به کشورهای دیگر تحمیل کنند. مقاله‌های زیادی در مجله‌های سرشناس آمریکا مثل Lancer یا در مجله‌های انگلیسی نوشته‌اند. تازه سرانه بهداشت و درمان در این کشورها برای هر نفر 7500 دلار است و با ما که سرانه بهداشت‌مان 300 دلار بیشتر نیست قابل مقایسه نیستند . . . . .

جهت رویت متن كامل اين مصاحبه مهم و خواندنی خبرآنلاین  با  دکتر مرندی  ، میتوانید بر روی کلمهء   ادامه متن در كادر زير کلیک فرمائید :

تحلیل ما

متن کامل

دولتمردان ما تعریف درستی از سلامت در ذهن ندارند

بی‌تردید مناسب‌ترین فردی که می‌تواند از مشکلات حوزه بهداشت و درمان، کارشناسانه سخن بگوید، دکتر علیرضا مرندی است که 8 سال بالاترین مقام و مسئولیت اجرایی را در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی جمهوری اسلامی عهده‌دار بوده است. کسی که در دوران وزارت نسبتا طولانی‌اش توانست تغییرات بزرگی در زمینه بهداشت و سلامت به خصوص در مناطق محروم ایجاد کند. او معتقد است بهبود وضعیت بهداشت و درمان ربطی به بودجه‌های کلان و خرید وسایل و تجهیزات مدرن پزشکی ندارد و ارتقای سلامت جز با بالا بردن شاخص‌های رفاه اجتماعی ممکن نمی‌شود.

 آقای دکتر، در حال حاضر از نظر وضعیت بهداشت و سلامت چه وضعیتی داریم؟
البته داشتن مقام 123 در جهان از نظر رتبه سلامتی و بهداشت آمار خوشایندی نیست. اینکه بعضی از کشور‌های آفریقایی و عقب‌مانده در وضعیت بهداشتی بهتری نسبت به ما به سر می‌برند، دردآور است. علت عمده آن هم این است که تعریف ما از خدمات سلامت، درمان است نه مفهوم واقعی سلامت. تا وقتی تمرکزمان بر روی درمان است، سلامت مردم ارتقا پیدا نمی‌کند. فرض کنید آنقدر سرانه داشته باشیم که بتوانیم بیماران را در بهترین حالت درمان کنیم یعنی وضعیت ایده‌آلی که هیچکس نمیرد و همه درمان شوند، آن‌وقت تازه به وضعیت موجود می‌رسیم. من سال 59  انفاکتوس کرده‌ام و یک قسمت از قلبم مرده. حالا ممکن است حالم بدتر شود و درمان کنم تا به وضعیت فعلی برسم، آن قسمت مرده قلبم که زنده نمی‌شود! کسی که دیابتی است بعضی وقت‌ها تعادل قندش به هم می‌خورد و به حالت اغما می‌رود، درمان می‌تواند این فرد را از اغما خارج کند اما باز هم می‌شود همان بیمار دیابتی اول که در زندگی‌اش با یک دسته از محدودیت‌ها مواجه است.

اتفاقا درباره این مساله که فرمودید، زیاد می‌شنویم؛ ولی مفهومش خیلی جا نیفتاده. یعنی چه که می‌گوییم سلامت همان نبود بیماری نیست. اگر این نیست، پس چیست؟
ببینید، کسی که سرطان دارد، درمان می‌شود تا برای مدتی مرگش به تعویق بیفتد؛ در حالی که یک سوم سرطان‌ها قابل پیشگیری است و یک سوم هم قابل درمان است. وظیفه مسئولان و تصمیم‌گیران سلامت و بهداشت یک جامعه این است که از  وقوع بیماری جلوگیری کنند، باید از وقوع این همه تصادف و سانحه رانندگی جلوگیری شود. وقتی افراد تصادف کردند و دست و پایشان شکست و ضربه مغزی شدند، نهایت تلاش ما برای درمان این افراد این است که به وضعیت بهتری برسند وگرنه اینها مثل قبل که نمی‌شوند. حالا آمار کشته‌ها و معلولین را جدا کنید. پس در درجه اول باید از وقوع چنین حوادثی جلوگیری شود. نکته اینجاست: چرا این همه بیمار قلبی داریم؟ باید برنامه‌ریزی شود تا این همه بیمار فشار خون و قلبی نداشته باشیم.

اینها که فرمودید، کلیات بود. می‌شود درباره راهکارهای عملی صحبت کنیم؟
ببینید، دولت فرانسه با یک برنامه‌ریزی ساده توانست کمی از نمک غذای افراد جامعه‌اش را کم کند. یعنی فقط یک فاکتور را کم کرد، آن هم با آموزش عامه مردم به حدی که خیلی هم محسوس نبود. با آموزش به خانواده و نظارت بر تهیه غذاهای آماده توانست آمار بیماران فشار خون را کاهش دهد و مشکلات قلبی را به نحو قابل ملاحظه‌ای کم کند. برای پیشگیری، راهکارهای ساده‌ای وجود دارد. کشورهای دیگر، از ده‌ها سال قبل روی این موارد کار کرده‌اند، برنامه‌ریزی کرده‌اند. ما چه کرده‌ایم تا این همه متخصص و بخش قلب نخواهیم؟ فکر می‌کنیم با راه‌اندازی بخش قلب در هر گوشه از کشور و به کار گرفتن تجهیزات و امکانات مدرن پزشکی و پول‌های هنگفتی که هزینه می‌کنیم سلامت جامعه را ارتقا داده‌ایم؛ در حالی که باید از ابتدا به فکر باشیم، یعنی کاری کنیم که رگ‌های قلب بسته نشود نه اینکه وقتی بسته شد، چطور آن را درمان کنیم.

پس می‌شود گفت اشکال اصلی این است که دولتمردان ما اصلا تعریف درستی از سلامت در ذهن ندارند.
بله! ما اصلا تعریف سلامت را نمی‌دانیم. درمان کردن به معنای سلامت نیست. اینکه پیوند مغز و استخوان یا کبد با موفقیت انجام می‌شود، نشان‌دهنده رشد سلامت در کشور نیست. ما اصلا نباید این همه به عمل پیوند نیاز داشته باشیم. نباید این همه آمار عمل قلب و کلیه در کشور بالا باشد. باید وضع اقتصاد بهتر و رفاه مردم بیشتر شود و در نتیجه نارضایتی از وضعیت درمان و بهداشت به حداقل برسد. پس سلامت، بیمار نبودن نیست بلکه برخورداری از حداکثر سلامت است. این تعریف سازمان بهداشت جهانی است که همه کشورها آن را پذیرفته‌اند، ما هم آن را پذیرفته‌ایم و باید به آن عمل کنیم. حداکثر سلامت هم یعنی سلامت جسم، روان، رفاه اجتماعی و بعد معنوی که در منطقه ما به این تعریف اضافه شده. یعنی کسی که بی‌سواد است، کسی که سر پناه بهداشتی ندارد، کسی که مورد تبعیض قرار می‌گیرد، مثلا تبعیضی که نسبت به یک زن روا می‌شود یا تبعیضی که در یک شرکت نسبت به کارمندان اعمال می‌شود یا تبعیضی که به یک فرد از طبقه پایین اجتماع در  لایه‌های مختلف جامعه روا می‌گردد، از نظر سازمان بهداشت جهانی،‌ این افراد سالم نیستند. در نتیجه باید تمام ابعاد اجتماعی سلامت را مورد بررسی قرار داد. چون کل نقشی را که وزارت درمان، بهداشت و آموزش پزشکی و دانشگاه‌های علوم پزشکی در سلامت دارند 25 درصد است، عوامل فیزیولوژیکی و ژنتیکی 15 درصد و عوامل فیزیکی و محیط زیست 10 درصد نقش دارند، 50 درصد دیگر مربوط به عوامل اجتماعی است.

ولی بهبود رفاه اجتماعی به عوامل زیادی وابسته است و طبیعتا به بودجه کلانی نیاز دارد.
اتفاقا بهبود رفاه اجتماعی بسیار کم‌هزینه‌تر از درمان است. مطالعات جهانی نشان می‌دهد تکنولوژی پیشرفته پزشکی کمتر از 4 درصد در سلامت نقش دارد. آنچه سل را در کشور انگلیس کاهش داد، بهبود شرایط زندگی مردم بود، یعنی خیلی قبل‌تر از این که واکسن ب، ث، ژ و داروهای سل اختراع شود. پس اگر به بهبود شرایط زندگی و تغذیه مردم بپردازیم، بسیاری از بیماری‌ها را کنترل کرده‌ایم و این خیلی آسان‌تر از این است که به وضعیت زندگی مردم کاری نداشته باشیم تا زمانی که بیمار شوند و آن‌وقت بخواهیم درمانشان کنیم. مثل این است که آب از سرچشمه گل‌آلود شود و ما در مسیر این آب صدها تصفیه‌خانه بسازیم تا آب را از آلودگی‌ها پاک کنیم. این روش اشتباه است. سرانه را باید اول صرف ارتقای سلامت و پیشگیری کنیم و هرچه باقی ماند، برای درمان بگذاریم. کشورهایی که ده‌ها سال قبل این کار را کرده‌اند، الان از نظر بهداشت و سلامت در رده‌های خوبی قرار دارند. کشورهای کوبا، کاستاریکا، سریلانکا یا مثلا ایالت کرالای هندوستان به شاخصه‌های بالایی دست پیدا کردند. چینی‌های چند ده سال قبل که مار و موش و ... می‌خوردند با کارکردن روی همین عوامل اجتماعی، سطح سلامت جامعه‌شان را بالا بردند. وقتی فاصله طبقاتی کمتر شد، به آمارهای بهتری در تمام زمینه‌ها دست پیدا کردند.

به تجربه دوران شما برگردیم. شما در دوران وزارت‌تان، از چه راهکارهای ساده‌ای برای بهبود وضعیت سلامت جامعه کمک گرفتید؟
احداث شبکه‌های بهداشتی درمان، راه‌اندازی خانه‌های بهداشت، انتقال شبکه آب آشامیدنی به روستاها، واکسیناسیون، تغذیه با شیر مادر، مبارزه با بیماری‌های اسهالی و همین کارهای ارزان شاخصه‌های سلامت ما را بعد از چند سال تکان داد. به جای اینکه به آنها سرم بزنیم، پودرORS دادیم. یاد دادیم دست‌هایشان را بشویند، آموزش دادیم تا نوزادان با شیر مادر تغذیه شوند، همین کارهای ساده آمار مرگ و میر را به شدت کاهش داد. اگر 36 هزار کودک زیر 5 سال، هر سال از اسهال می‌مردند، آمارشان به 300 رسید. این که تکنولوژی پیشرفته نمی‌خواهد. اما الان در کشور ما این مباحث مطرح نیست، چون درآمد و حیثیت ما پزشکان در استفاده از وسایل مدرن پزشکی با تکنولوژی پیشرفته است.

شما هم مثل برخی فکر می‌کنید که این تکنولوژی تحمیلی است؟
بله، کارخانه‌های بزرگی در دنیا  وسایل مدرن پزشکی با تکنولوژی پیشرفته می‌سازند که باید اینها را به کشورهای دیگر تحمیل کنند. این حرف من نیست. مقاله‌های زیادی در مجله‌های سرشناس آمریکا مثل Lancer یا در مجله‌های انگلیسی نوشته‌اند. تازه سرانه بهداشت و درمان در این کشورها برای هر نفر 7500 دلار است و با ما که سرانه بهداشت‌مان 300 دلار بیشتر نیست قابل مقایسه نیستند. در این مقاله‌ها نوشته‌اند که ما دیگر از پس این تکنولوژی پیشرفته پزشکی و داروهای گرانقیمت برنمی‌آییم و اعلام ورشکستگی کرده‌اند. همین الان در آمریکا، ده‌ها میلیون نفر بیمه ندارند و خدمات بهداشتی درمانی دریافت نمی‌کنند و می‌بینید که چقدر بین شاخصه‌های امید به زندگی و شاخصه‌های روز بهداشت جهانی در آمریکا اختلاف هست. پس اگر قرار بود پول مشکل را حل کند با آن سرانه بالای بهداشت و درمان در آمریکا، دیگر مشکلی برای سلامت و درمان وجود نداشت، حتی اگر ما سرانه بهداشت و درمانمان را 10 برابر کنیم هیچ چیز عایدمان نمی‌شود؛ مگر آن که از تجربه‌های کشورهایی مثل کوبا کمک بگیریم و با همین بودجه‌ای که داریم، مدیریت کنیم در آن صورت حتما وضعیت بهتری پیدا می‌کنیم.  

از نظر شما ضعف اصلی در عدم کاربرد درست بودجه‌های تخصیص‌یافته کجاست؟
ضعف اصلی در کشور ما مدیریت است. همیشه پشت این عنوان که «بودجه کافی نداریم» ضعف‌هایمان را پنهان می‌کنیم. در سال‌های اوج جنگ، یک میلیون بشکه نفت در روز آن هم با قیمت 7 دلار می‌فروختیم که بخش عمده‌ای از آن صرف هزینه‌های دفاع مقدس شد، ولی می‌بینید که در آن زمان خیلی کارها انجام شد. جاده‌های روستایی ساخته شد، برق کشیده شد، آب آشامیدنی تامین شد، شبکه‌های بهداشتی درمانی و دانشگاه‌های علوم پزشکی تاسیس شد، کنترل جمعیت صورت گرفت و تمام برنامه‌هایی که ارائه شد، انجام گرفت. در روزنامه‌های مختلف بارها گفته‌ام اگر در کشور ما، در زمان وزارت من خدمات بهداشتی درمانی بهتری ارائه نشد، مشکل من بوده، من مدیر بدی بوده‌ام و نمی‌توانم آن را به هیچ عامل دیگری نسبت بدهم.

به هرحال عده‌ای ‌هماهنگی و همراهی مجموعه دولت با طرح‌ها و برنامه‌های شما را هم مطرح می‌کنند. دلیل آن هماهنگی میان شما و هیات دولت چه بود؟
اتفاقا برعکس،‌ از نظر سیاسی در مجلس و حتی هیات دولت، من شخصا وضع مناسبی نداشتم و آدم مطلوبی نبودم. می‌شود گفت مورد بی‌مهری هم بودم. شاید هم حقم بوده! از نظر سیاسی هیچکس مرا قبول نداشت. اما همان موقع من بی‌اعتبار، هر برنامه‌ای را به مجلس بردم تصویب شد و پولش را گرفتم. برنامه شبکه بهداشت و درمان، برنامه تاسیس وزارت بهداشت، برنامه احداث دانشگاه‌های علوم پزشکی در هر استان و شاید هم بیشتر، برنامه شبکه واکسیناسیون و هر برنامه دیگری که داشتم به مجلس می‌بردم، از آن دفاع می‌کردم، مخالفان را توجیه می‌کردم و پولش را می‌گرفتم و خیلی طرح‌های دیگر مثل بیمه خدمات درمانی همگانی، برنامه تنظیم خانواده رایگان برای همه و ... یک وزیر باید طرح‌های همگانی ارائه بدهد، دیگران را توجیه کند و طرح را به اجرا برساند. این مهم‌ترین وظیفه یک وزیر است. در حالی که من شرایط خوبی هم نداشتم. دست تنها بودم و باید همه را توجیه می‌کردم. کشور ما آن موقع غنی‌تر نبود و فقیرتر از الان بود. نفت نه 140 دلار، نه 60 دلار که 7 دلار بود. توی سیلوها گندم نبود، هرچه گندم داشتیم جلوی نانوایی‌ها بود. در این شرایط بودیم. الان که وضع خیلی بهتر شده! پس با همین پول هم می‌شود به شرط مدیریت صحیح و برنامه‌ریزی دقیق سطح سلامت مردم را بالا برد. اما الان این پول صرف چه می‌شود؟ بیشترش صرف خرید وسایل پزشکی مدرن می‌شود که فقط در اختیار طبقه خاصی قرار می‌گیرد و عامه مردم حتی خوابشان را نمی‌بینند.

به اینجا برسیم که حالا چه باید کرد؟
باید درک درستی از سلامت داشته باشیم تا برای ارتقای سلامت و پیشگیری برنامه‌ریزی کنیم. در هرصورت وضع اقتصادی الان ما از وضعیت اقتصادی آن زمان چین، کوبا، کاستاریکا و سریلانکا قطعا بهتر است؛ پس باید ببینیم با این بودجه‌ای که در اختیار داریم چه کار می‌توانیم بکنیم که 70 میلیون نفر از آن بهره‌مند شوند.

منبع : خبر آنلاین - مریم نوابی‌نژاد

منبع : تاریخ : ۱۳۸۹/۲/۱۰ تعداد بازدیدکنندگان : 12336

مطالب مرتبط

برچسب ها

ارسال نظر

عنوان
متن
 
آمار بازدیدها

بازدید امروز : 3758
بازدید دیروز : 2070
بازدید این ماه : 5828
بازدید امسال : 801311
بازدید کل : 37168384

نظرسنجی

سوالی برای نظر سنجی وجود ندارد
نظرات سایرین  |  آرشیو نظرسنجی

کلیه حقوق این سایت متعلق به گروه مهندس اردلانی می باشد.
طراحی سایت و بهینه سازی سایت هخامنش