قسمت دوم
پس از ارائه مقدمه و بيان مختصري از تاريخچه مديريت بيمارستان در ايران و جهان ، و باتوجه به سوال اساسي تحقيق ، قبل از هر چيز لازم است جهت روشن تر شدن بحث به تشريح و توضيح مختصري پيرامون مفاهيم " بوروكراسي " ( ديوان سالاري ) و " پروفشنالي " ( حرفه گرايي) بپردازيم :
ديوان سالاري :
بوروكراسي واژه اي است كه در قرن هجدهم رواج يافت . در زمينه ديوان سالاري از ابتداي رواج اين مفهوم تا زمان "ماكس وبر" اظهارنظرهاي گوناگوني ابراز شد كه هيچ يك از آنها به اهميت نظريه "وبر" نبود ، به همين دليل او را مهمترين بنيانگذار ديوانسالاري مي دانند.
ديوانسالاري ، نظام اداري با سازمان بزرگ و گسترده اي است كه با عده كثيري ارباب رجوع سروكاردارد ، غالبا آن را سازمان رسمي نيز مي نامند ، زيرا به جنبه غيررسمي سازمان بي توجه است . به عقيده "وبر" ديوانسالاري سازمان هايي هستند كه نه تنها منطقي بوده و كارايي دارند بلكه مبناي اساسي آنها قانون است.
وي بر پايه اين اعتقاد كه منطق و عقلانيت در رفتار انسان بسيار مطلوب است ، ديوانسالاري را وسيله اي براي نيل به عقلانيت در امور و فعاليت هاي سازمان يافته تلقي كرد و پس از تلاش هاي زياد و مطالعات گسترده ، خصوصيات مطلوب بهترين سازمانهاي ديوانسالاري را در سال 1909 ميلادي ارائه كرد .
به اعتقاد " وبر" هر يك از اين ويژگي هاي ديوانسالاري يعني : تقسيم كار و تخصص ، جهت گيري غير شخصي ، سلسله مراتب ، ارتقاء شغلي و قانون ومقررات ، عقلانيت و كارايي سازمان را تقويت مي كند .
مثلا تقسيم كار و تخصص ، افراد ماهر و خبره را بوجود مي آورد و خبرگان با جهت گيري غيرشخصي ، تصميمات فني صحيح و عقلاني را بر اساس واقعيت ها اتخاذ مي كنند . وقتي تصميمات عقلاني اتخاذ مي شوند ، قدرت مشروع سلسله مراتبي ، اطاعت و اجابت توام با انضباط و دستورات را با رعايت قواعد و مقررات تضمين مي كند و بالاخره ، مسيرشغلي ، براي كاركنان انگيزه اي بوجود مي آورد كه نسبت به سازمان و اداره وظيفه شناس و وفادار باشند و با تلاش بيشتر كار كنند . به عقيده وبر هريك از اين ويژگي ها كارايي سازمان را به حداكثر مي رساند .
به نظام بوروكراتيك انتقادات فراواني شده است كه در شرح مدل تحقيق به آنها مي پردازيم .
حرفه گرايي :
حرفه گرايي مانند بوروكراسي برگرفته از عقلانيت است . بسياري از شاخص هاي حرفه گرايي همان شاخص هاي بوروكراسي است (مثل قلمروهاي رسمي ، تخصص گرايي ، آموزش ، و التزام و تعهد تمام وقت ) . در واقع مي توان حرفه گرايي را نوع خاصي از بوروكراسي دانست كه از دل آن بيرون آمده و از اجزاء تشكيل دهنده آنست . " پيشرفتهاي تصاعدي علم و تكنولوژي ضمن آثار بسياري كه بر جوامع بشري گذاشته ، سبب تغييراتي در ساختار بوروكراسي شده ، و بوروكراسي حرفه اي را سبب شده است .
فلسفه وجودي چنين بوروكراسي اي در فرايند آموزشي تقسيم بندي حرفه اي جامعه شكل مي گيرد . اين نوع تقسيم بندي كارها را ساده مي كند . از يك طرف مشكلات اجتماع طبقه بندي مي شود و در مقابل ،آموزشها در تمام سطوح طوري طراحي مي گردد كه هر نوع آموزش در حل يكي از مشكلات كارساز باشد و هر فرد حرفه اي و متخصص ، توانايي ماهرانه اي در استفاده از ابزارهاي ذهني وعيني جهت حل يكي از دشواريها پيدا كند .
گرين وود (1957) ، در تعريف شاخص هاي حرفه گرايي موارد زير را يادآور شده است :
تخصص علمي – خودمختاري واستقلال راي – خودگرداني ( خود تنظيمي ) – دستورالعمل هاي اخلاقي – فرهنگ متمايز و مشخص حرفه اي
تعريف حرفه اي از ديد خود حرفه اي ها :
1 – حرفه اي به عنوان متخصص علم و فن :
در اين تعريف متخصص بودن از عناصر مركزي پروفشنال بودن مي باشد . مفهوم تخصص گرايي در پروفشنال ها نوعي انحصار در ارائه خدمات حرفه اي را به طور ضمني در خود دارد .
2 – حرفه اي به عنوان مقام و مرتبه :
در اين تعريف شاخص هاي " استقلال " و" خودگرداني" از ميان شاخص هاي حرفه گرايي ، علاوه بر " تخصص علمي " ، برجسته مي شود . يعني پروفشنالها اقتدار خاصي داشته و مقام ومرتبه ويژه اي در جامعه دارند . به زبان ساده ، حرفه اي بودن براي آنها مقام و اعتبار مي آورد .
3 – حرفه اي به عنوان ويژگي شخصيتي-اخلاقي خاص (Ethos ) :
در اين تعريف حرفه اي بودن يعني حمايت كردن ازيكسري ارزشها كه منفعت حرفه اي ها و مشتريانشان را ترقي دهد . در واقع فرهنگ خاصي كه برالتزام به هردوي مشتريان و همكاران حرفه اي دانشگاهي تاكيد مي كند . اين تعريف اولويت هاي خاصي را در اين التزام ، به حرفه اي ها تحميل مي كند : اول – حق تقدم با مشتري است . دوم – وابستگان مشتري . سوم – ديگر حرفه ايها و وابستگانشان .
اين تعريف نيز ، منعكس كننده فعاليت هاي انحصاري حرفه اي ها مي باشد . بدين معنا كه يك حرفه اي در ايفاي نقش انفرادي اش بتواند مستقيما با مشتريان بدون دخالت نفوذي ها عمل نمايد .
به هر حال برخي از اين عناصر با شاخص هاي بوروكراتيك منطبق اند و برخي مستقيما در تضاد با آن ها هستند . در هر صورت اغلب مشاهده مي شود كه حرفه گرايي مخالف بوروكراسي نشان داده شده است .از آنجا كه حرفه گرايي از دل بوروكراسي بيرون آمده ( تقسيم كار و تخصص )، لذا به نظر مي رسد نوعي تضاد دروني در مفهوم بوروكراسي وجود دارد . در هر حال تقابل ميان اين دو مفهوم ما را برآن مي دارد تا به مقايسه اين دو بپردازيم .
مقايسه حرفه گرايي و ديوانسالاري :
حرفه گرايي و ديوانسالاري را مي توان در سه بعد با هم مقايسه كرد :
1. مشروعيت : مشروعيت بوروكرات ها برگرفته از قوانين و الزامات سازماني بوده و به طور مستقيم يا ضمني به وسيله يك مقام مافوق تاييد و تصويب مي شود . اين مشروعيت درون سازماني است و از ساختار ديوان سالارانه شكل گرفته وبه وسيله سلسله مراتب منتقل ميشود .
مشروعيت پروفشنال ها بر داشتن بهترين پايه علمي فني مهارتي ، بنا شده است كه به وسيله استانداردهاي تخصصي در خارج از نظام ديوان سالارانه ودر مراكز آموزشي مانند دانشگاهها شكل مي گيرد .
2. پاسخگويي : در بوروكراسي مسووليت ها در ميان سلسله مراتب مديرانه در سازمان تجزيه مي شود . در حرفه گرايي ، پروفشنالها خود را در قبال سه گروه پاسخگو مي دانند : مشتري – حرفه اي – سازماني كه در آن مشغول به كار هستند .
3. انسجام : مكانيزم هاي منسجم كننده در بوروكراسي از قوانين و مقررات رسمي و سازماني ، از طريق استانداردكردن فرايند كار و محصول و به وسيله سلسله مراتب قدرت در سازمان فراهم مي شود .
در صورتي كه در حرفه گرايي ابزار اصلي هماهنگي ، استانداردهايي است كه متصديان حرفه اي در خارج از بوروكراسي و در مراكز آموزشي دانشگاهي ، جهت استاندارد كردن مهارت هاي پروفشنال ها ، ساخته و پرداخته اند . پروفشنال تنها از دستوراتي تبعيت مي كند كه از طرف سلسله مراتب حرفه اي و مراجع تخصصي صادر شده باشد و دستوراتي را مي دهد يا مي پذيرد كه ارزش فني داشته باشند .
تفاوت عمده ديگر پروفشنال ها و بوروكرات ها در سبك مسلط مديريت است :
سبك مسلط اداره كردن در سازمانهاي بوروكراتيك "سبك دستوري" است . اين سبك بر روي قانون حقوقي ناشي از ساختار مسلط و مقتدر بناشده و از ميان سلسله مراتب قدرت منتقل مي شود .
نقطه قوت سبك دستوري ، در كارايي ، اثربخشي ، كنترل و پاسخگويي بالا مي باشد .
نقطه ضعف آن در انعطاف ناپذيري و محافظه كاري عليرغم تغييرات محيطي مي باشد .
سبك مسلط مديريت در ميان پروفشنال ها ، "سبك مشاركتي" است . در اين سبك ارزشها ، عقايد و رفتارها به طور مشترك در ميان گروه ارزيابي مي شود .
نقطه قوت سبك مشاركتي ، انعطاف پذيري آن با شرايط محيطي مختلف است .
نقطه ضعف آن ، درماندگي جهت سازگاري با دستورالعمل هاي هنجاري سازمان مي باشد .
. . . . . . . . ادامه در قسمت سوم . . . . . . . .