ماجرای غم انگیز بیماران در بیمارستان 5 آذرگرگان مرکز استان گلستان
آیا جنازه بیمارمان را باید از بیمارستان خارج کنیم؟
تخليه مخزن سوند بيمار، تعويض ملحفهها، آوردن لباس بيمارستان توسط بيمار از منزل، و...اينها از وظايف همراه بيمار است كه دربيمارستان دولتي 80 ساله 5 آذر گرگان بر آن تاكيد شده است.
زماني كه از همراه بيمار ميپرسم كه آيا نگران انتقال بيماري از طريق انجام وظايف بهياران نيستيد ميگويد: اگر اين كارها را انجام ندهيم بيمار در شرايط بدي از نظر بهداشتي به سرخواهد برد و اين منجر به بيماري بيشتر او مي شود. ما بيمارمان را اينجا آوردهايم كه خوب شود نه اين كه جنازهاش را از بيمارستان خارج كنيم.
يك پرستار بخش بيماران دياليزي ميگويد كه در بيمارستان 5 آذر پست بهياري كه ميان پست خدمات و پرستاري وجود دارد را در عمل حذف كردهاند از اين رو نگهداري بيمار به صورت كاملا غير بهداشتي در بيمارستان جريان دارد.
اين اوضاع اسفبار بيماران و همراهان آنان در بيمارستان دولتي 5 آذر در مركز استان گلستان يعني گرگان است. در اين بيمارستان به گفته پرستاران ملحفهها مربوط به 5 سال گذشته است و تا كنون تعويض نشدهاند.
تهويه هوا در بيمارستان بسيار نامطبوع است تا جايي كه عرق از سرو روي بيماران و همراهان بيمار ميريزد. در بخش زنان با 21 بيمار، زماني كه به سقف نگاه ميكنم مي بينم كه هيچ يك از پنكههاي سقفي كار نميكند. حتي يك عدد آب سرد كن در راهرو وجود ندارد. براي 21 بيمار تنها دو يخچال وجود دارد.
پشت در آسانسور كه قرار است يك بيمار دياليزي با همراهانش به اتاق عمل برده شوند ديده ميشوند. همراهان بيمار به من ميگويند مادرشان علاوه بر عمل دياليز، به دليل زخم بستر عمل شده و حمل او از محل حمل بيمار با ويلچر بسيار دردآور و سخت است.
با اين همه آسانسور خراب است و ناچار بيمار كه يك زن است بايد با برانكار به اتاق عمل حمل شود. هنوز چند لحظه نگذشته كه پرستار بخش اعلام مي كند كه ما يك نفر از خدمات براي حمل بيمار در اختيار شما قرار مي دهيم و درعوض يك مرد از همراهان بيمار بايد يك سر ديگر برانكار را بگيرند تا بيمار به اتاق عمل منتقل شود.
بلافاصله اعلام آمادگي مي كنم تا بيمار را به اتاق عمل برسانيم. هنگام حمل بيمار، برانكار او برروي محل ويلچر دائما بالا و پايين ميشد و بيمار در حال دردآوري قرار ميگرفت. بيماري كه از اتاق عمل بيرون آمد و از او چند قطرهاي خون بر روي راهرو ريخته بود نيز همين وضعيت را داشت. وقتي وارد اتاق عمل شدم براي آن كه پارچه زير بيمار را بگيرم تا با كمك خدمه او را به برانكار داخل اتاق عمل منتقل كنيم، ناگهان پرستار اتاق عمل گفت كه چرا بيمار در داخل بخش آماده نشده است؟
از پرستار پرسيدم كه براي آماده شدن بيمار چه كاري بايد در داخل بخش انجام ميدادند؟ او در پاسخم گفت كه از جمله بايد لباس مخصوص اتاق عمل را تن بيمار ميكردند ولي اين كار را نكردهاند. براي پايان عمل در پشت در اتاق همراهانش منتظر ايستاده بودند. دريغ از يك صندلي براي آن كه همراهان بيمار بتوانند بر روي آن بنشينند.
بيمار پس از خروج از اتاق عمل بايد به اتاق دياليز منتقل مي شد. اتاق مخصوص دياليز اتاق نيمدايرهاي بود كه در آن حدود 10 صندلی مخصوص براي بيماران دياليزي تعبيه كرده بودند. پشت در اتاق كفشهاي مخصوصي را به رنگ آبي براي كساني كه ميخواستند وارد اتاق بشوند گذاشته بودند. ولي همراهان بيمارتا آستانه اتاق مخصوص بيماري هاي دياليزي با كفش خود مي رفتند و معلوم نبود كه اين كفشها چگونه آلوده به غبار بر روي زمين ناشی ازكفشهاي آلوده همراهان بيمار، نخواهد شد.
براي رسيدن به اتاق دياليزيها بايد از حياط بيمارستان عبور ميكرديم. حياط بيمارستان ناهمواربود و بازهم اين درد بود كه بر روي تكانهاي گاه شديد برانكار به بيمار منتقل ميشد. در آستانه ورود به ساختمان دياليزيها يعني درست مكاني كه محل عبور برانكار بيمار بود اتومبيل كاركنان بيمارستان پارك شده است. با احتياط كامل و به سختي از ميان اتومبيلها برانكار را عبور داديم.
دكتر يك بيماري دياليزي بدون آن كه همراهان بيمار را در پنج شنبه گذشته از مرخصياش با خبر سازد، به مرخصي رفته و همراهان بيمار سرگردان بودند از اين كه حال با شرايط موجود با بيمارشان چه دستورات پزشكي را بايد به اجرا بگذارند؟
يك مادر ميگفت كه بچهام دست اش شكسته است و دكتر بدون كوچكترين راهنمايي فرزندم را مرخص كرده بدون آن كه از توصيههاي پزشكي براي ترخيص بيمار خبري باشد. او ميگفت كه نميدانم بايد چه كنم؟
آفتاب – فروزان آصف نخعی