بازخواني «عدالت در سلامت» در پيادهروهاي منتهي به بيمارستانهاي پايتخت
گزارش ايسنا از پديده «خيابانخوابي» از همراه بيماران شهرستاني
به گزارش خبرنگار «بهداشت و درمان» ايسنا، تامين عدالت همگاني در حوزه سلامت همواره از دغدغه مسئولان عالي نظام بوده است مروري بر فراز سخنان مقام معظم رهبري در ديدارهايي كه با متوليان نظام سلامت داشتند، مبين اين مهم است.
معظمله با ضروري خواندن تأمين امكانات درمانى براى عموم مردم ميفرمايند:«مسؤولان امور پزشكى و دارويى كشور بايد اطمينان خاطر پيدا كنند كه در سراسر كشور هيچ يك از مردم براثر نبود پزشك و دارو دچار درد و رنج نخواهند بود. درمان بايد در اختيار همه مردم باشد و اين كارى است كه دولت و وزارت بهداشت بايد آن را محقق كنند.»
وزير بهداشت نيز در شوراي اداري شهرستان ملاير به مقوله ضرورت افزايش دسترسي به مراكز درمان اشاره و تاكيد ميكند: بايد کاري کنيم که اگر مردم بيمار شدند، جز رنج بيماري هيچ رنج ديگري را متحمل نشوند.
هر چند كه عليرغم توسعه نظام سلامت در كشور مشاهده مشكلات و پديدههايي چون تاخير در ارايه خدمات اورژانسهاي پيشبيمارستاني، نوبتهاي طولاني در بيمارستانها و پديده خيابانخوابي بيماران و همراههاي آنها و ... اين پرسش را به ذهن متبادر ميسازد كه عدالت چه سهمي در توسعه نظام سلامت داشته است؟
آيا بنا نيست طرح پزشك خانواده و نظام ارجاع، ناجي مردماني باشد كه رنج عواقب و عوارض درمان بيماري امانشان را بريده است، چه برسد به رنج خود بيماري؟
آيا نبايد مراكز درماني كشور به قدري توانمند باشند و قوي عمل نمايند كه ديگر هيچ بيماري براي پيگيري امر درمانش به تهران مهاجرت نكند؟ و آيا نبايد براي اسكان موقت اين افراد در تهران، كاري كرد؟ آيا غم بيماري كم نيست كه غم دربه دري و غربت هم به آن اضافه ميشود؟
ساعت از 9 شب گذشته است. از جلوي بيمارستان امام خميني(ره) كه عبور ميكنم چند چادر مسافرتي كه در پياده روي مقابل بيمارستان برپا شده اند، توجهام را به خودشان جلب مي كنند. دو تا از چادرها بسته است. اين پا و آن پا مي كنم، بلكه يك نفر از آن چادرها بيرون بيايد. عرض خيابان را چند مرتبه بالا و پايين مي كنم. كمي پايينتر چادر ديگري نيمه باز است. جلو مي روم. مردي در چادر دراز كشيده و بيرون را تماشا مي كند. نزديك كه مي شوم انگار كمي ترسيده باشد، سريع مي نشيند روي دو پايش و با تعجب نگاهم مي كند. تا آخر گفت و گويمان هنوز هم حيرت و تعجب را در لحن صدا و چشمانش مي شود فهميد.
مي گويد شب اولي است كه مجبور شده اند اينجا چادر بزنند. پسر برادرش سرطان دارد. تا كنون به چند بيمارستان رفته اند تا موفق شده اند اينجا بستري اش كنند. البته برادر و همسر برادرش زودتر آمده اند.
او كه حالا راحت تر سخن مي گويد و سر درد و دل اش باز شده از مشكلات پذيرش بيمارشان در بيمارستانهاي تهران مي گويد و اينكه براي تامين هزينه عمل پسر برادرش با مشكل مواجه اند: همه اين خانواده هايي كه در اينجا مي بينيد مشكل دارند. يك شب مي بيني يك چادر اينجا برپا شده و يك شب 10 چادر.
پسر برادرش حتي بيمه هم نيست.
خيابان دكتر قريب شلوغ است. چادرهاي بي شماري كه در كنار مركز طبي كودكان با فاصله هاي بسيار اندك از يكديگر برپا شده اند، غافلگيرم مي كنند. از ماشين پياده مي شوم و از همان بالا زير نگاههاي جستجوگر افرادي كه در پياده رو، چند نفر، چند نفر دور هم جمع شده اند، چادرها را مي شمارم و به آدم ها نگاه مي كنم تا ببينم با كدامشان مي توانم صحبت كنم. آخرين چادر،26 امين چادر است.
پيرزني با لباس بلند محلي، تنها روي سكوي كنار پياده رو نشسته و نمي دانم به كجا نگاه مي كند. مي نشينم كنارش. فكر مي كند بيماري در بيمارستان دارم. اولين سوالي كه از او مي پرسم اين است كه اهل كجاست؟ مي گويد: بوكان. سوالهاي بعدي ام را ديگر نمي تواند كامل جواب بدهد. فارسي را خوب بلد نيست. مرد جواني كه داخل اتومبيل اش نشسته از آن دور توضيح مي دهد كه: خانم! فارسي بلد نيست. دارد به شما مي گويد كه نوه اش را آورده اند تهران براي مداوا.
از مرد جوان خواهش مي كنم كمي نزديكتر بيايد تا حرفهاي او را برايم ترجمه كند. پيرزن بوكاني ادامه مي دهد: با پسرها و همسرم به تهران آمده ايم. نوه ام ناراحتي كليه دارد. از زماني كه به دنيا آمده سه مرتبه در يكي از بيمارستانهاي نزديك خودمان، عمل شده، اما هنوز خوب نشده.
ادامه مي دهد به همين خاطر براي انجام عمل جراحي به تهران آمده اند.
مي پرسم چه زماني به تهران آمده اند و نوه اش كي بايد عمل شود كه توضيح مي دهد: چهار روز است به تهران آمده اند، اما هنوز هيچ چيز مشخص نيست. بايد جواب عكس ها و آزمايشها بيايد.
از او مي پرسم مي داند هزينه مداواي نوه اش چقدر است ؟ كه توضيح مي دهد فقط تا كنون مجبور شده اند سه ميليون تومان پول بهره اي بگيرند تا هزينه هاي بيمارستان را پرداخت كنند و از ادامه اش خدا خبر دارد و بس.
از برخورد كادر بيمارستان هم كه مي پرسم، مي گويد برخوردشان خوب است و كمك مي كنند.
پيرزن تنها آرزوي قلبي اش بهبود بيماري نوه سه ساله اش، احمد است. دست بلند مي كند سمت آسمان و مي گويد فقط خدا به نوه ام شفا بدهد. در تاريكي هوا كه چهره ها مشخص نيست، چشمان پيرزن كه به آسمان نگاه مي كند، خيس شده است...
رو مي كنم به سوي مرد جوان و از او سوال مي كنم براي چه آن جاست؟ كه مي گويد دختر يك سال و9 ماهه ام، تشنج مي كند، اما در شهر خودمان نتوانستند علت را تشخيص بدهند. امکانات درماني در آنجا ضعيف است ، براي همين آورديمش تهران.
مرد جوان زندگي و كارش را در پاوه رها كرده و به اميد درمان دخترش به تهران آمده، او هم از نبود امكانات درماني مناسب در شهرش ناراضي است . مي گويد: زماني كه فرزندم، هشت ماهه به دنيا آمد، يكي از بيمارستان هاي كردستان حتي دستگاه نداشتند كه فرزندم را در آن بگذارند!
از برخورد كادر بيمارستان كه مي پرسم مي گويد: از وقتي متوجه شدند ما از راه دور آمده ايم، هواي مان را دارند. حتي پيش آمد كه چند مرتبه خارج از وقت ملاقات كه لازم شده بود داخل بيمارستان و در كنار همسرم باشم به من اين اجازه را دادند. چون همسرم پيش دخترم مي ماند و من اينجا در ماشين ام مي خوابم. حتي وقتي متوجه شدند هزينه بستري و درمان را نداريم به ما تخفيف هم دادند.
خداحافظي مي كنم و بر مي گردم كمي بالاتر.
چند مرد در پياده رو و نزديك چادرها در كنار هم نشسته اند و صحبت مي كنند. جلو مي روم. يكي از آنها از برخورد مردم ناراحت است و مي گويد مردم كه از كنار ما رد مي شوند، تصور مي كنند ما بي خانمان هستيم و با الفاظ نامناسبي ما را خطاب مي كنند. برخي انگار رسم مهمان نوازي را از ياد برده باشند و فراموششان شده كه ما همان هايي هستيم كه وقتي به شهرهاي ما مي آيند ميزبانيشان را ميكنيم.
ادامه ميدهد البته مددكاري بيمارستان يك مهمانسرا را در يكي از ميدانهاي جنوبي شهر به ما معرفي كرد. اما وضع مهمانسرا به قدري از لحاظ بهداشتي و امكانات وخيم بود كه ترجيح داديم اينجا چادر بزنيم و همين جا بمانيم.
پيراهنش را كه بالا مي زند و پشتش را كه نشانمان مي دهد، مي فهمم. پر از جوشهاي قرمز رنگ است. مي گويد چند شبي را كه آنجا خوابيده، خودش هم مريض شده است.
زندگي در استانهاي مختلف عامل ايجاد مرگ ناشي از جغرافيا و فقر نيست
با مروري بر روند شكل گيري و سامان نظام بهداشت و درمان كشور، در مي يابيم كه در تمامي شاخصهاي كلان سلامت در جمهوري اسلامي ايران بر عدالت تاكيد و به نظر ميرسد در بخش سلامت بيشتر از ساير بخشهاي توسعه به عدالت اجتماعي توجه شده است .
دكتر اسماعيل اكبري، معاون اسبق وزارت بهداشت، در مقاله اي تحت عنوان «عدالت در نظام سلامت »، اين گونه مي نويسد: در كشور ما 40 دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشتي، درماني فعال هستند كه با جذب نيروي انساني متخصص و امكانات بهداشتي، درماني مورد توقع يك دانشگاه، خدمات پيشرفتهاي را به مردم استانها ارايه كردهاند و موجبات توزيع متناسب و عادلانه را حداقل در قالب مراكز دانشگاهي فراهم ميكنند.
اين دانشگاهها، با توجه به ادغام آموزش و پژوهش علوم پزشكي و خدمات بهداشتي- درماني، پاسخگوي نيازهاي مردم تحت پوشش خود، حتي در مناطق محروم نيز هستند و چنانچه مديريت اجرايي توان درك اين فلسفه و قدرت اجرايي آن را داشته باشد، توزيع و به كارگيري علوم در حوزه سلامت، به عادلانهترين روش فراهم شده است.
در مناطق محروم تحت پوشش اين دانشگاهها نيز نظام قدرتمند شبكههاي بهداشتي، درماني خدمات مورد نياز را در سطوح مختلف ارايه ميدهند.
همچنين دسترسي و دستيابي به امكانات، قابل ارايه به شاخصهاي بينالمللي است و تقريبا 90 درصد مردم ميتوانند از مراقبتهاي بهداشتي، درماني در سطوح مختلف بهره گيرند، اين وضعيت در قياس با كشورهاي پيشرفته نيز از سطح عادلانه مناسبي برخوردار است. اما نكته مهم و قابل اشاره اين است كه اين دسترسي و دستيابي با چه هزينهاي تامين ميشود و از جيب چه كسي پرداخت ميشود، آنچه در عدالت محوري سلامت مهم است ، اين است كه چه كسي با چه منبع درآمدي هزينه سلامت خود را تامين و پرداخت ميكند.
زندگي در استانهاي مختلف عامل ايجاد مرگ ناشي از جغرافيا و فقر نيست، اما مناطق مختلفي از هر استان ميتواند چنين باشد، يعني عدالت در زندگي در استانها به طور كلي رعايت شده ولي در مناطقي همچنان بي عدالتي وجود دارد.
رئيس مرکز طبي کودکان:
وظيفه ما ساماندهي داخل بيمارستان است
خارج از بيمارستان را نمي توانيم مديريت کنيم
دکتر رباني، رئيس مرکز طبي کودکان درباره پديده خيابان خوابي بيماران در انتظار نوبت و درمان نيز به ايسنا مي گويد: مرکز طبي کودکان به لحاظ امکانات، قدمت و اساتيدي که دارد، به بيماراني که امکان علاجشان به لحاظ وجود بيماري خاص و يا نياز به امکانات ويژه در شهرستان وجود ندارد، خدمات ارائه مي کند.
او ادامه مي دهد: مرکز طبي، قطب اطفال در کشور است. در همه جاي دنيا نيز مراکزي وجود دارند که پذيراي تعداد زيادي از بيماراني هستند که در همه جا امکان خدمت رساني برايشان مهيا نيست.
وي در پاسخ به اين پرسش که آيا پديده مهاجرپذيري تهران براي درمان، مي تواند به علت بي اعتمادي مردم به سيستم درماني شهر خودشان باشد و اين که تصور مي کنند بهترين بيمارستان ها و پزشکان متعلق به تهران هستند؟، اظهار مي کند: نمي شود همه امکانات را در همه شهرستان ها داشت و اقتصادي هم نيست که در همه جاي دنيا، همه امکانات را فراهم کرد. حتي اگر اين شرايط مهيا شود، اساتيد ما به اندازه همه اين مراکز نيستند. مرکز طبي داراي تيم قوي تري است به همين خاطر با حجم بالاي بيماران از شهرها و کشورهاي متفاوت رو به رو هستيم.
دکتر رباني، درباره حمايت از بيماران کم توان مالي که به مرکز طبي ارجاع مي شوند، مي گويد: به هرحال اين مرکز دولتي است. هميشه بيماراني را داريم که از نظر اقتصادي در سطح مطلوبي قرار ندارند. ارجاع به اين گونه مراکز اجتناب ناپذير است. بايد امکاناتي فراهم شود که روند خدمات دهي به اين افراد را تسهيل نمايد که آنهم در حيطه ما نيست و بايستي با همکاري ارگان هاي ديگر حل شود.
رئيس مرکز طبي کودکان در پاسخ به اين سوال که روند پذيرش و درمان افراد بي بضاعت در اين مرکز چگونه است پاسخ مي دهد: هزينه هايي که بيمار متحمل پرداخت آن مي شود در رديف نازل ترين هزينه هايي قرار مي گيرد که دولت پيش بيني کرده است. و همان هزينه اي را که شما در يکي از بيمارستانهاي يک شهرستان دور دست مي پردازيد، اينجا هم همان طور است و پول خيلي زيادي نيست. با اين حال سيستمي هم در بيمارستان وجود دارد که وضعيت بيمار را آناليز مي کند که اگر توان مالي ندارند تخفيفاتي هم به آنها بدهد. هدف ما کمک و مساعدت به مردم است. آنهم به گونه اي که در شان مردم باشد.
او در ادامه ادعاي برخورد نادرست پرسنل با بيمار و سختي پروسه پذيرش در اين مرکز را رد نمي کند و مي گويد: اين که صد درصد رضايتمندي مردم جلب شود آرزوي ما نيز هست. منکر وجود مشکل در مجموعه نيستيم گاهي مريض مي آيد و توقعاتي دارد که سيستم نمي تواند آن ها را برآورده کند. ولي در نهايت تلاش مي کنيم به مردم احترام بگذاريم.
رباني ادامه مي دهد: البته اکنون کمتر شاهد شکايت مردم هستيم. مدت زمان نوبت دهي به بيمار هم به بخش ها بستگي پيدا مي کند و معمولا نوبت دهي در برخي بخشها طولاني است.
چادرهاي بيماران شهرستاني تابلواند؛ مسئولين ببينند!
از رئيس مرکز طبي کودکان راه حل مشکل را مي خواهيم و کارهايي که تا کنون انجام داده که توضيح مي دهد: هميشه به اين فکر بوده ايم که مکاني را در نزديکي بيمارستان خريداري کنيم تا افرادي که از توان بالايي برخوردار نيستند را اسکان بدهيم. جلساتي هم با شهردار ناحيه داشته ايم. انتظارمان اين است که شهرداري همکاري بيشتري به خرج بدهد. ما تکليفمان داخل بيمارستان است و بيرون بيمارستان را نمي توانيم مديريت کنيم.
او ادامه مي دهد: چادرها به مثابه تابلويي هستند که مسئولان بايد آن رامشاهده کنند. البته حجم کارهاي در حال انجام به قدري بالاست که نمي توان انتظار داشت همه مشکلات يک روزه حل شوند . همين مرکز طبي با 5سال گذشته تفاوت بسياري کرده است.
از دکتر رباني مي خواهم درباره مهمانسراهايي که به اين افراد معرفي مي کنند هم توضيح بدهد که مي گويد: اين مهمانسراها يک مراکزي بوده اند که افراد نيازمند را به آن جا معرفي مي کردند. من از تعداد اين مهمانسراها اطلاع دقيقي ندارم، اما مددکاري بيمارستان چند مهماسرا را به اين افراد معرفي مي کند. قطعا درکشور ما بحث کمک خير و خدمات دهي به فردي که بيمارش را شب به بيمارستان مي آورد و جايي براي اسکان ندارد نيازمند فرهنگ سازي است.
او درباره وضعيت نامناسب بهداشتي برخي از اين مهمانسراها مي گويد: زماني که شخص نيازمند مراجعه مي کند، اگر مراکزي وجود داشته باشد، بيمارستان آنها را معرفي مي کند. اما ما از درون اين مراکز خبرنداريم. و رسيدگي به وضعيت بهداشتي اين مراکز بر عهده متوليان اين مکانها است.
هوا دارد سرد مي شود و نميدانم سررشته هاي مطالبات مردمي در موضوع عدالت محوري در سلامت که با عزيزترين و گرانبهاترين سرمايه انساني يعني جان و حيات آدمي گره مي خورد را چگونه بايد سامان داد تا چادرهايي کنار بيمارستانهاي تهران برپا نشوند و انسانهايي به مرارت پيمودن مسيرهاي طولاني و رنج بيمارداري آنهم از اين نوع گرفتار نشوند؟
آيا مرد جوان پاوه اي كه به خاطر تشنجهاي دختر 21 ماهه اش، مسافر تهران شده بود، به پاوه برگشت؟ يا اينکه نوه سه ساله آن پيرزن از زير تيغ جراحي چهارمش سالم بيرون آمد؟
هنوز هم هستند کودکان بيماري که خانوادههايشان شبها را در کنار بيمارستان به صبح ميرسانند. اي کاش اين بچه ها هرگز نفهمند پدرانشان اين شبها را با چه رنج هايي به صبح رساندهاند...
منبع : ایسنا