نظام سلامت با بيماران رواني قهر است
مطالعات جديد نشان ميدهد 21 درصد جمعيت هر كشوري به انواع بيماريهاي رواني مبتلا هستند و از اين تعداد حدود 3 درصد بيماري شديد و مزمن دارند و از طرفي هزينههاي درمان اين بيماران بسيار سرسامآور است.
در نظام سلامت، هزينههاي بالاي رواندرماني و روانپزشكي در بخشهاي خصوصي، تحت پوشش بيمه نبودن مشاورههاي درماني اين بيماران، نبود حمايت بيمهاي از سوي بيمه هاي تكميلي، پايين بودن سقف بيمه هتلينگ و بستري اين بيماران و از همه مهمتر كمبود 11 هزار نيروي متخصص روانپزشك در كشور و كمبود 43 هزار تخت براي بيماران رواني در بيمارستانهاي كشور، دلايل كافي هستند براي اين واقعيت كه بيماران رواني در نظام سلامت جايي ندارند.
به اعتقاد بسياري از كارشناسان، اين حوزه روانپزشكي در ايران نسبت به گذشته بهبود چشمگيري يافته است، به نحوي كه در حال حاضر هزار و 400 روانپزشك در كشور فعاليت ميكنند و سالانه 100 پزشك به اين جامعه اضافه ميشوند و در مجموع 9 هزار تخت روانپزشكي در كل كشور فعال است. اما به گفته دكتر فربد فدايي، مدير گروه روانپزشكي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي متأسفانه هنوز با ايدهآل فاصله زيادي داريم به طوري كه كشور ما براي نزديك شدن به استانداردهاي جهاني براساس جمعيت موجود، به 11 هزار نيروي متخصص روانپزشكی و 50 هزار نفر روانپزشك نياز دارد.
وي با اشاره به ضرورت حمايت بيمهاي خدمات روانپزشكي در كشور ميگويد: نيازهاي اين بيماران بسيار گسترده و متنوع است، از اينرو بايد متناسب با تقاضا براي اين افراد پوشش بيمهاي تعريف شود.به اعتقاد دكتر فدايي مشكلات داخلي و جراحي بيماران در هر بخش، ناشي از مشكلات و مسائل روانپزشكي است و عامل اصلي تصادفات رانندگي كه بيشترين آمار مرگ و مير، صدمات جسمي و جراحتهاي جبرانناپذير را در جوامع مختلف به خود اختصاص داده است، مشكلات روانشناختي و شخصيتي بيماران است. علاوه بر آن بسياري از آسيبهاي اجتماعي از قبيل اعتياد، طلاق، كودكان فراري، جرم و جنايت در صورتي كه امكانات روانپزشكي كافي براي درمان بيماران وجود داشته باشد ظاهر نخواهد شد.
بنابراين ضرورت دارد وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي در رفع موانع موجود بر سر راه پيشگيري و درمان بيماران رواني سريعتر عمل كند. امروزه ثابت شده است كه در صورت وجود تختهاي روانپزشكي به ميزان مورد نياز، تعداد زندانيان كاهش خواهد يافت، به دليل اين كه بسياري از بيماران رواني كه درمان نشده و جا و مكان براي گذران زندگي ندارند، ممكن است مرتكب جرم و جنايت و در نهايت استقرار در زندان شوند.براساس قانوني كه در سال 78 به تصويب رسيد، بيمارستانهاي دولتي بايد 10 درصد از تختهاي بيمارستاني را به بيماران رواني اختصاص دهند كه هدف از اين قانون انگزدايي از بيماران رواني است. اما اين قانون با وجود گذشت 14 سال هنوز اجرا نشده و بسياري از بيمارستانها از اجراي اين قانون سرباز ميزنند. اتفاقي كه مدير گروه روانپزشكي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي علت تحقق نيافتن آن را نبود آگاهي كامل مسئولان وزارت بهداشت در مورد اهميت بستري بيماران رواني دانسته و ميافزايد: 10 درصد تختهاي بيمارستاني بايد به بيماران رواني اختصاص مييافت، اما اين موضوع به هيچ عنوان تاكنون محقق نشده است و آثار زيانبار آن را در سرگرداني بيماران رواني در كوچه و خيابان و زيرزمينها شاهد هستيم كه بيترديد به دليل محروميت از درمان مناسب به اين روز افتادهاند.
كمبود تختهاي روانپزشكي در بيمارستانهاي دولتي موضوعي است كه دكتر احمد حاجبي رئيس مركز اداره سلامت روان و اعتياد وزارت بهداشت نهتنها آن را تأييد ميكند، بلكه با اشاره به سياستهاي وزارت بهداشت برای افزايش تختهاي رواني ميگويد: كمبود تخت رواني در بيمارستانها مشكلي از پايه و اساس است، بدين معنا كه به طور كلي ما با كمبود تختهاي بيمارستاني در كشور روبهرو هستيم، هر چند اين كمبود در سطح كشور يكسان نيست.
برآورد نياز به افزايش تختهاي روانپزشكي در دانشگاههاي علوم پزشكي در سال 93 و 94 موضوعي است كه دكتر حاجبي به آن پرداخته و درباره آن ميگويد: يكي از اولويتهاي معاونت درمان وزارت بهداشت در سال جاري اين است كه در زمينه ارتقاي كمي و افزايش تعداد تختهاي بيمارستاني كار شود. اگر بشود ميخواهيم اين موضوع را به عنوان فاكتوري قرار دهيم براي ارزش گذاري سيستم دانشگاهي پزشكي كشور، به طوري كه مانند اهرمي براي تمايل دانشگاههاي علوم پزشكي براي تأمين تختهاي رواني بيمارستاني مورد توجه قرار گيرد.
بيمعنايي سقف پوشش بيمهاي براي بيماران روان
متوسط بستري بيماران شديد رواني در هر نوبت حدود يك ماه و نيم است كه ممكن است در طول سال فوريت بستري براي بيمار رواني در چند نوبت اتفاق بيفتد در حالي كه كمبود تختهاي رواني در بيمارستانهاي كشور بيداد ميكند. مشكلي كه بسياري از بيماران با آن دست و پنجه نرم ميكنند سقف پوشش بيمهاي تعداد روزهاي بستري اين بيماران است. به طوري كه سازمانهاي بيمهگر فقط سالانه بستري 56 روز اين بيماران را حمايت ميكنند در صورتي كه اگر بيمار در سال نياز به نوبتهاي بيشتري براي بستري داشته باشد، هزينه آن را بايد به صورت آزاد و بدون هيچ حمايتي تقبل كند.
دكتر حاجبي در اين باره ميگويد: بيماران رواني كه وارد بخشهاي روانپزشكي ميشوند تا 90 درصد هزينههاي بستري تحت پوشش بيمه قرار ميگيرند اما موضوعي كه دست ما را بسته و بيماران اين بخش را با چالش جدي مواجه كرده است، سقف روزهاي بستري است كه تحت پوشش بيمه قرار ميگيرد. در حالي كه اين بيماران ممكن است در سال 2 تا 3 نوبت و يا بيشتر نياز به بستري داشته باشند و اين مشكل ايجاد كرده است. بنابراين نياز است با حمايت سازمانهاي بيمهگر سقف موجود برداشته شود و اين بيماران به طور كامل تحت حمايت بيمه قرار بگيرند.
وي در ادامه ميافزايد: در حال حاضر بيمهها، بيماران سرپايي روانپزشكي بيمارستانهاي علوم پزشكي را تحت پوشش قرار دادهاند. هر چند اين خدمات در بخش خصوصي بدون هيچ حمايتي ارائه ميشود. علاوه بر آن در بحث درمان بيمار بدون دارو نيز در بخش دولتي با مشكل مواجه هستيم و خدمات اين بخش به هيچ عنوان تحت پوشش بيمه نيست.
غفلت از درمان بيماران روان و تحمل هزينههاي جبرانناپذير
طبق آمار جهاني 21درصد جمعيت كشورهاي دنيا با نوعي از اختلالات روان دست و پنجه نرم ميكنند، كه 3 درصد اين جمعيت را بيماران رواني مزمن دربرميگيرد. براساس اين آمار ميتوان نتيجه گرفت تعداد مبتلايان به بيماريهاي رواني در كشور ما با جمعيت 70 ميليوني كم نيست. علاوه بر آن به گفته دكتر سیدمظفر روحاني متخصص اعصاب و روان و رئيس انجمن حمايت از بيماران اسكيزوفرني، ايران از آمار جهاني سبقت گرفته است، به طوري كه براساس ارزيابي وزارت بهداشت 6/21 درصد جمعيت ايران به نوعي دچار اختلالات روان، از افسردگي و بيماريهاي خلقي و دوقطبي گرفته، تا بيماريهاي رواني شديد مانند اسكيزوفرني هستند.
از آنجايي كه 3 درصد جمعيت ايران دچار بيماريهاي مزمن روانياند و سالانه نياز به بستري در چند نوبت دارند، و از سويي نبود پوشش بيمهاي اين افراد براي دريافت خدمات مورد نيازشان باعث شده، بار سنگين مالي بر دوش خانوادههاي آنها گذاشته شود. رئيس انجمن حمايت از بيماران اسكيزوفرني در اين باره ميگويد: به دليل اين كه بيماري اين افراد در عنفوان نوجواني آغاز ميشود، در بحث اشتغال دچار آسيب جدي ميشوند، به طوري كه هميشه به خانواده وابسته هستند. در اين ميان هزينههايي كه براي درمان متقبل مي شوند، آسيب زيادي به خانواده ميزند.
وي در پاسخ به اين سؤال كه آیا تاكنون برآوردي از ميزان هزينه اين افراد شده است، ادامه ميدهد: هزينه اين افراد در هر جامعه متفاوت است اما براساس آماري كه در نتيجه تحقيق و بررسي در كشورهاي پيشرفته ارائه شده هزينه يك بيمار رواني فقط در بخش بهداشت و درمان سالانه چيزي حدود 3 هزاردلار است كه اغلب از طريق بيمهها پرداخت ميشود اما به هر ترتيب اين هزينهها تاكنون در ايران برآورد نشده است.
اين متخصص اعصاب و روان با انتقاد از وضعيت حمايتي اين بيماران در كشور ميگويد: بيمههاي تكميلي امروزه در كشور ما توانستهاند بسياري از خدمات درماني را تحت پوشش قرار دهند، اعمال جراحي گسترده كه شايد در مدت زمان كوتاه اتفاق ميافتد و گاه تا سقف 20 ميليون تومان هزينه به بار ميآورد اما در ارتباط با بيماران رواني با اينكه اين مبالغ ممكن است هزينه 5 تا 6 سال باشد هيچ بيمهاي از آنها حمايت نميكند.
وي در ادامه ميافزايد: اين موضوع در حالي اتفاق ميافتد كه ممكن است يك بيمار روانپريش به دليل مزمن شدن بيماري خود، دست به خودكشي بزند، رخدادي كه شايد در خوشبينانهترين حالت به بستري شدن در بخش مراقبتهاي ويژه بينجامد. اما جالب اينجاست كه هزينه بستري اين فرد در بخش ويژه طي چند روز ممكن است به سقف 10 تا 12 ميليون برسد، كه بيمهها اين هزينه را تقبل ميكنند در حالي كه اگر اين هزينه صرف درمان بيماري رواني اين بيمار ميشد، نهتنها هزينههاي كمتري را در پي داشت، بلكه بيمار را براي فرار از بيماري خود به خودكشي وانميداشت.
رئيس انجمن حمايت از بيماران اسكيزوفرني در پاسخ به اين كه غفلت از درمان بيماران رواني تا چه حد عامل افزايش آمار اين بيماران خواهد شد، ميافزايد: اگر یک بيماري درمان نشود به سمت مزمن و كهنه شدن سوق پيدا ميكند، بنابراين ديگر نميتوان اميد داشت كه بهبودي كامل در اين افراد حاصل شود. از سويي قابل درمان نبودن بيماري، هزينههايي را بردوش خانواده و جامعه ميگذارد كه بسيار بيشتر از هزينههايي است كه بيمهها در صورت تحت پوشش قرار دادن درمان اين بيماري بايد صرف كنند.آيا وعدههايي همچون تشكيل كارگروه تخصصي رواني اجتماعي ذيل شوراي عالي سلامت و امنيت غذايي كشور، غربالگري، مراقبت و كاهش بار تظاهرات بيماريهاي رواني، ارتقاي بهرهمندي، تداوم و كيفيت مراقبت از بيماران روانپريش اورژانس و شديد در روستا و شهر و طراحي و استقرار نظام بومي ارائه خدمات سلامت روان در شهرها و حاشيه شهرها خواهد توانست به بهبود وضعيت بيماران روان در كشور كمك كند؟ آنچه مسلم است اين بيماران با شرايط ويژه خود به ارائه حداقل امكانات حمايتي چشم اميد بستهاند.
به هر روی آنچه از گزارش های مستند و نیز اظهار نظر کارشناسان این حوزه بر می آید ، سیاستگذاران نظام سلامت درکشور باید در پی سامان دادن به این شاخه از خدمات درمانی باشند. معضلاتی چون کمبود تخت های بیمارستانی ، عدم پوشش کامل بیمه ای ، کمبود نیروی متخصص و... از جمله مهم ترین ارکان این ساماندهی خواهند بود. بی تردید سرمایه گذاری در عرصه بهبود وضعیت بیماران روان،اتلاف منابع نیست بلکه تمهید زیرساخت های لازم برای بهبود آتی وضعیت اجتماعی کشور است.
-----------------------
پایان