بیماران روانی فراموش شدهاند
15 سال از زمانی که بیمارستانها موظف به اختصاص ۱۰درصد از تختهای بستری به بخش روانپزشکی شدند، میگذرد اما براساس آمار این اتفاق تنها در ۴۰درصد بیمارستانهای دولتی افتاده و در نتیجه امروز با کمبود ۳۰هزار تخت بیمارستانی در کشور مواجه هستیم.
كمبود تخت خالي اين بيماران را در صفهاي طولاني انتظار بستري شدن قرار داده و البته همان 10هزار تخت موجود نيز استانداردهاي لازم را ندارند.
سال 91مراجع رسمي اعلام كردند كه 21/1درصد مردم كشورمان به نوعي دچار اختلالات رواني هستند. اين در حالي است كه سازمانهاي بيمهگر اعتقاد چنداني به تحت پوشش قرار دادن بيماران رواني ندارند و بهدليل هزينههاي بالاي درمان بيماريهاي رواني خانوادهها ترجيح ميدهند به جاي بستريكردن بيماران در بيمارستان به مراقبت از آنها در خانه بپردازند. نبود پوشش دولتي كافي باعث شده بخشي از اين بار را خيريهها و انجمنهاي غيردولتي بر دوش بكشند. آخرينبار نيز اين وزير بهداشت بود كه درباره كمبود تخت براي بيماران رواني هشدار داد.
كمبود تختهاي بيمارستاني مختص بيماران رواني موضوعي است كه از سالهاي دور مطرح بوده و همچنان بر زمين مانده است. يكي از دلايل اصلي اين تأخير، موضوع خودگرداني بيمارستانهاست كه مسئولان و روساي بيمارستانها را به سمت درآمدزايي بيشتر سوق ميدهد. وقتي درآمدزايي و خودگرداني براي يك بيمارستان حاكم باشد، مسئولان بيمارستان ترجيح ميدهند به جاي خدمت به بيماران رواني و بيماران سوختگي كه بيشتر هزينه دارند تا سودآوري، دستگاههاي گران قيمت تشخيصي بياورند و مردم نيازمند را در بسياري از موارد و بدون دليلهاي علمي تحت انواع عكسبرداريهاي تشخيصي غيرمفيد و غيرضروري قرار بدهند. متأسفانه بيمهها هم در بسياري از موارد از اين اقدامات حمايت ميكنند. ولي براي خدمت رساني به بيماران نيازمند رواني و سوختگي كه در نهايت به سلامت عمومي جامعه آسيب ميزنند و به نفع بيمههاست كه از آنها حمايت كنند حمايت چنداني صورت نميگيرد.
دكتر محمدباقر صابري زفرقندي، روانپزشك و مديركل سابق دفتر سلامت رواني، اجتماعي وزارت بهداشت به همشهري ميگويد: متأسفانه 3مشكل ديرينه كه در تمام كشورهاي دنيا وجود دارد و در كشور ما مزمنتر از ديگر كشورهاست، باعث شده تا مبتلايان به اختلالات روانپزشكي از خدمات درماني محروم شوند. نكته اول انگ ناروايي است كه در جامعه به اين بيماران زده ميشودو به همين علت خانوادهها تمايلي براي بستري كردن بيمارانشان در مراكز درماني ندارند. نكته دوم اينكه عموما بيماران مبتلا به اختلالات روانپزشكي خودشان را بيمار نميدانند تا احساس نياز كنند كه درمان شوند. سومين و مهمترين موضوع هم بحث هزينههاي اختلالات روانپزشكي است كه متأسفانه سازمانهاي بيمهگر حمايت خوبي نميكنند.
دكتر عباسعلي ناصحي، روانپزشك و عضو هيأت علمي دانشگاه نيز درباره ديگر مشكلات اين افراد به همشهري ميگويد: در بيمارستانهاي دولتي سازمانهاي بيمهگر محدوديت سقف بستري 56روز را براي اين بيماران اعمال ميكنند درصورتي كه براي ساير بيماران، اين محدوديت را نداريم. اگر روزهاي بستري بيشتر باشد بيمهها متقبل هزينه اين بيماران نميشوند. داروهاي روانپزشكي كه در چند سال اخير توليد شده و مؤثرتر و كم عارضهتر از ديگر داروهاست هنوز تحت پوشش بيمهها نيستند. خدمات روان درماني و مشاوره نيز كه جزو خدمات ارائه شده به اين بيماران است تحت پوشش بيمه نيستند و به ناچار يا پزشك از انجام خدمات سر باز ميزند چون بيمار نميتواند هزينه را پرداخت كند و يا خود بيمار از درمان صرفنظر ميكند.
اميد به نظام جامع سلامت
دكتر صابري زفرقندي با تأكيد بر ضرورت رسيدگي به اين موضوع مغفول ميگويد:اميدوارم نظام جامع سلامت بتواند مشكل بيماران رواني را در جامعه حل كند. بايد بيمارستانهاي روانپزشكي و بيماران رواني را هم بهعنوان بخشي از بيماريهاي عمومي جامعه ديد.
خانوادههايي كه يكي از اعضاي آنها درگير بيماري رواني است، حتي اگر تمام امكانات درماني برايشان فراهم باشد باز هم با دردسرهاي زيادي مواجه هستند. خانوادههاي اين افراد مجبورند ضمن سازگاري با اين بيماران با استرس ناشي از علائم بيماري مقابله كنند. بسياري از خانوادهها هم در برابر رفتارهاي غريب و دشوار بيماران رواني ناتوان هستند. عدمهماهنگي و تفاهم در بين اعضاي خانواده در شيوه برخورد با بيمار رواني، بيكاري بيمار، عدمسازگاري در زندگي اجتماعي، درك نشدن از سوي جامعه و كمبود اطلاعات در مورد بيمار مشكلاتي هستند كه كمبود امكانات درماني را بايد قوزي بالاي قوز دانست.
--------------------------
پایان