ملاك ارزشيابي بیمارستانها نمره قبولي اورژانسها است
رييس مركز نظارت بر درمان و اعتبار بخشي مراكز درماني وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي گفت: از اين پس بیمارستانها براي ارزشيابي و كسب امتيازات لازم بايد از ارزشيابي اورژانسهاي خود نمره قبولي بگيرند.
سيدسجاد رضوي' افزود: گروه ارزشيابي اورژانس بیمارستانهاي كشور تمام بیمارستانها را بازديد و ارزشيابي ميكنند و اگر بیمارستاني از وضعيت اورژانس خود نمره قبولي نگرفت مورد ارزشيابي قرار نگرفته و اعتبارات لازم را كسب نخواهد كرد.
وي اظهار داشت: هيات پنج نفره بازرسي ويژه از اورژانسهاي بیمارستانها نيز اكثر بیمارستانهاي بزرگ تهران را مورد بازديد سرزده قرار دادهاند و اين بازرسيها همچنان ادامه خواهد داشت.
رضوي با اشاره به نتايج اين بازرسيها گفت: 10 تا 12 مورد از كاستيها و نكات تكميلي خدمات باليني در اورژانسها در نتيجه اين بازديدها بررسي شده و قرار است با امضاي وزير بهداشت به تمامي بیمارستانها ابلاغ شود
بيمار اورژانسي قدغن
بيمارستان امير اعلم يكي از بيمارستانهاي قديمي تهران است كه بيشتر خدمات گوش و حلق و بيني ارائه ميكند اما اگر خداي نكرده در يك روز تعطيل گذرت به اين بيمارستان افتاد...
به گزارش خبرنگار بهداشت و درمان باشگاه خبری فارس با توجه به چند روز تعطیلی به مناسبت عید سعید فطر، بر آن شدیم که وضعیت اورژانس یک بیمارستان را در دومین روز این تعطیلات بررسی کنیم. ساعت حدود 20 پنجشنبه 10 شهریور است و "اورژانس بیمارستان آموزشی و درمانی امیراعلم " را برای تهیه گزارش انتخاب میکنیم.
در مسیر رسیدن به اورژانس این بیمارستان به یاد بازدید سرزده وزیر بهداشت در پنجشنبه 15 اردیبهشت ماه سال جاری افتادیم که وی شبانه از بخش اورژانس بازدید کرده بود و با تمام بیماران بستری و چند نفر از همراهان بیمار به گفتوگو پرداخت و از نحوه خدمات ارائه شده به آنان جویا شده بود.
وزیر بهداشت در این بازدید گفته بود «به غیر از فضای فیزیکی که هنوز مشکل وجود دارد، از نظر رسیدگی، خدمات پرستاری، پرسنلی، تخصصی و فوق تخصصی انجام میشود میتوان به آن نمره 20 داد».
* آبسرد کن بدون لیوان
نمای بیمارستان بسیار شیک و چشمنواز است، بخش اورژانس بیمارستان به وسیله یک نرده از بيمارستان جدا شده و کسانی که به اورژانس مراجعه ميكنند مستقیم وارد درمانگاه اورژانس میشوند. سالن درمانگاه اورژانس به وسیله یک پارتیشن به دوبخش تقسیم شده است.
بخشی که برای انتظار و انجام اقدامات پذیرش در نظر گرفته شده مساحت کمی دارد. یک تلویزیون خاموش در گوشه سالن که از سقف آویزان است، یک آبسرد کن که در کنارش محلی برای لیوانهای یكبار مصرف تعبیه شده اما لیوانی داخلش نیست و چهار سرویس بهداشتی که دوتا برای استفاده خانمها و دو تای دیگر برای آقایان به صورت مجزا در نظر گرفته شده است؛ در این سرویسهای بهداشتی باز است و بوی نامناسب آنها در سالن انتظار به مشام میرسد.
بخش دیگر برای ارائه خدمات پزشکی در نظر گرفتهشده، ورود همراه و افراد غیر مرتبط به بخش پزشکی ممنوع است و فردی که لباس حراست بیمارستان را به تن دارد مسئول اجرای این مهم است.
پرسنل درمانگاه اورژانس چهار نوع لباس فرم به تن دارند؛ روپوش بلند سفید که ظاهراً مخصوص پزشکان است، روپوش بلند سرمهای که پرستاران به تن دارند، پیراهن و شلوار کرم رنگ که بر تن نیروهای خدمات است و نیروهای حراست که پیراهن پاگون دار آبی پوشیده اند با درجهای که هیچگاه از آن سر در نمیآوری و مشخص نیست که کدام یکی از پرسنل حراست ارشد است.
اسم و مشخصات کسی مشخص نیست، به غیر از چند پرستار که یک پلاک کوچک نام و نامخانوادگی بر روی آستین روپوش خود دارند، از دانستن نام و نشان دیگران بیبهره میمانی.
* داروخانه شبانه روزی بیمارستان تعطيل است
یک خانم باردار و مردی که همراه وی است، خیلی کلافه به نظر میآیند، چندین مرتبه از در درمانگاه اورژانس داخل و خارج میشوند. خانم به همسرش میگوید " نمیتوانم یکساعت اینجا منتظر بمانم، برویم داخل ماشین آنجا راحتترم".
وقتی از در اورژانس خارج میشوند، از آنها علت مراجعه و میزان رضایتشان را از خدماتی که دریافت کردهاند جویا شدیم.
این خانم خود را "سفیری" کارشناس رشته حقوق معرفی میکند و در ادامه مي گويد: به دلیل ماندن یک تکه خربزه در گلو و با سرفههای شدید به این مرکز درمانی مراجعه کردم؛ من از رفتار همراه با تکبّر کادر اورژانس، وقت نگذاشتن کافی براي گزارش وضعیت بیماریم، نبود پزشک متخصص و حاذق در این شب تعطیل، معاینه شدن توسط چندین نفر و تعطیل بودن داروخانه شبانهروزی بیمارستان که موجب سرگردانی مراجعین است، گله مندم.
* پزشک اورژانس خطاب به رزیدنتها: شما اول ببینید، تشخیص ندادید میآیم
این خانم در ادامه میافزاید: من بیماری آلرژی از نوع " آکنه روزاسه " به معنای "التهاب مزمن پوست صورت" دارم، در طول مدت معاینه و بررسی وضعیت من، پزشکان حتی به صورت من نگاه نکردند که اگر نگاه میکردند متوجه التهابات پوستی من میشدند؛ برایم مشخص نیست اینهایی که معاینه میکنند پزشک متخصص هستند یا رزیدنت، هر کدام که منرا معاینه کردند، شخص دیگری را صدا زدند و نفر بعدی میآمد و نفر قبلی گزارشی از وضعیتم به وی میداد، وی نیز مجدداً شروع به معاینه میکرد.
وی ادامه میدهد: در نهایت آخرین نفری که من را معاینه کرد، چون مشکل را درست تشخیص نمیداد، وضعیتم را برای خانم پزشکی که ظاهراً مسئول بخش است و تقریباً 40 سال سن دارد تشریح کرد و از وی خواست که من را معاینه کند، این خانم نیز در پاسخ گفت "حالا شما اول ببینید، اگر تشخیص ندادید من میآیم".
این خانم تصریح میکند: از خوش شانسی من آقای پزشکی که بعداً متوجه شدم نام ایشان "کسایی فرد" است، آمد مرا معاینه کرد و به همکاران خود گفت: چرا متوجه وضعیت حادش نشدهاید؛ به جز این آقای پزشک و یک خانم دیگر مابقی پرسنل اورژانس عکسالعمل بسیار تندی در قبال سؤالهای مطرح شده من داشتند.
وی رفتار پرسنل این اورژانس را مسبوق به سابقه دانسته و میگوید: دو سال پیش نیز که خواهر بیمارم را به اورژانس این بیمارستان آوردیم با همین رفتارهای تند و متکبرانه مواجه بودم.
این خانم ضمن گله از تعطیلی داروخانه شبانه روزی بیمارستان بیان میدارد: پزشک برای من نسخه نوشته اما داروخانه شبانه روزی بیمارستان تعطیل است؛ من باید با وضع بارداری و ابتلا به بیماری آسم همراه همسرم برای تهیه دارو به داروخانه شبانهروزی در سطح شهر مراجعه کنیم؛ در صورتیکه ادامه این وضعیت برای من خطرناک است.
* وظیفه مراکز درمانی انتقال آرامش به بیمار و همرانشان است
در این هنگام همسر وی که از این پیشامدها بسیار ناراحت بود آمد و گفت: مشکل بیمارستانهای آموزشی و درمانی علوم پزشکی این است که اگر پزشک استاد دانشگاه باشد در شأن خود نمیداند که به بیماریهای کوچک بپردازند و اگر رزیدنت باشد علم و تجربه کافی ندارد؛ به نظرم اینها برای رفع تکلیف اینجا هستند؛ اساتید برای پرکردن ساعات تحصیل و رزیدنتها برای گذراند دوره تحصیلی.
وی ادامه میدهد: معمولاً بیمار یا همراه بیمار وقتی به اورژانس مراجعه میکنند، از تعادل روحی مناسبی برخوردار نیستند و نگرانی بر آنها غالب شده، شاید بر اعصاب خود نیز آنچنان مسلط نباشد، این وظیفه مراکز درمانی است که آرامش را به بیمار و همراهشان منتقل کند؛ اینها فکر میکنند اینجا تعمیرگاه ماشین است که شخصی ماشینش را بیاورد و مانند یک مکانیک عیبیابی و رفع مشکل کنند و برود؛ انسان دارای کرامت است و این کرامت باید در هر وضعیتی حفظ شود.
*جا انداختن بینی شکسته بعد از تعطیلات
شخص دیگری که از بیمارستان بهرامی به این بیمارستان راهنمایی شده است، خود را عبادی نامید. وی پسر خردسالش را با مشکل شکستگی بینی به اورژانس این بیمارستان آورده است؛ وقتی از نتیجه درمان و نحوه برخورد پرسنل از وی پرسیدم گفت: برخورد بدی نداشتند، فعلاً اقدامات اولیه از جمله تجویز دارو و شستوشوی محل شکستگی را انجام دادند و اعلام کردند "برای جا انداختن بینی شکسته بعد از تعطیلات مراجعه کنیم."
*كجا برويم، پرستار: از 118 بپرسید
در سالن انتظار اورژانس زن مسنی که "شیئی" در گلویش مانده و چندین بار دچار "تهوع" شدید شده، نشسته است. آخرین باری که وی دچار "تهوع" شد، دختر کوچکی که همراهش بود سعی کرد از آب سرد کن به او آب دهد اما لیوان پیدا نکرد.
معاینه اولیه وی توسط کادر اورژانس انجام شد. به همراهانش گفتند که مشکل این بیمار اورژانسی نیست، بروید بعد از تعطیلات بیایید، در حال حاضر نمیتوانیم کاری برای ایشان انجام دهیم، اگر بخواهید صرفاً فقط میتوانیم وی را بستری کنیم تا تحت نظر باشد.
همراهان بيمار به شدت مستأصل شدهاند و سرگرم مشورت با یکدیگر هستند، نمیدانستند که باید بیمارشان را کجا ببرند، از یک پرستار پرسیدند آیا مرکز درمانی دیگری هست که بتوانند آن زن را به آنجا ببرند و پرستار در کمال خونسردی پاسخ داد " از 118 بپرسید".
راننده تاکسی کرایهای که آنها را به این بیمارستان آورده بود و دربست در خدمت آنها بود، توصیه کرد بیمار را بیمارستان دیگری منتقل نکنید، هرجا ببرید بازهم میگویند بیایید همین بیمارستان.
مرد مسن همراه این خانواده به هرکسی متوسل میشد و از کادر اورژانس استمداد میطلبد. در نهایت نیز به ما هم متوسل شد، شاید فکر میکرد ما از کادر پزشکی هستم، اما وقتي خبرنگار هستم، رفت.
* میرویم بیمارستان خصوصی
آقای کیان، که دخترش را با عارضه خونریزی گوش به اورژانس بیمارستان امیر علم آورده بود گفت: دخترم را به اورژانس این بیمارستان آوردهام و معاینهاش کردهاند، در نهایت میگویند "پزشک متخصص نداریم، بروید و بعد از تعطیلات بیایید" در صورتی که نگرانی من رفع نشده است و کادر اورژانس هم برای گزارش وضعیت دخترم به ما وقت کافی نگذاشتند.
از او پرسیدم حالا چه تصمیمیدارید و پاسخ میدهد: میرویم یک بیمارستان خصوصی، شاید آنجا مشکلمان حل شود.
*گرفتن 5 عکس رادیولوژی برای تشخیص
مردی را دیدیم که با دو نوجوان دختر و پسر در حال نقشه کشیدن برای ورود دزدکی به محوطه بیمارستان هستند، رفتارشان جالب است، راههای مختلف را بررسی میکنند.
به آنها نزدیک میشویم و گفتوگویی شکل میگیرد؛ مرد میگوید: پسرم در این بیمارستان بستری است و میخواهیم برایش وسائلی ببرم اما نگهبان مانع میشود.
به او میگوییم، «ما بدون ممانعت داخل بیمارستان شدیم، شما هم بروید داخل نگران چه هستید؟ جواب میدهد: صبح امروز در بیمارستان سر و صدا کردیم، آنها هم سفارش کردند ما را داخل بیمارستان راه ندهند.
وی، هسته بزرگ ميوه اي را نشان میدهد و میگوید: شب گذشته پسرخردسالم را به جهت اینکه هسته بزرگی در گلویش مانده بود به اورژانس این بیمارستان آوردیم، پسرم داشت خفه میشد، اینها خیلی بیتفاوت برخورد کردند، شب گذشته 6 نفر پسرم را ویزیت و معاینه کردند، 5 بار عکس رادیولوژی گرفتند؛ شما میدانید اشعه ایکس چقدر برای کودکان مضرر است.
پدر اين بيمار گفت: در بیمارستان به این بزرگی پزشک متخصص و جراح نبود، به ما گفتند "بعداز تعطیلات پزشک داریم و الان کاری نمیشود کرد"؛ من معترض شدم و سر و صدا راه انداختم، در پاسخ گفتند "پزشک در بیمارستان نیست، با وی تماس میگیریم اگر نیاز دید میآید والا بعداز تعطیلات میآید".
وی ادامه داد: در نهایت وقتی متوجه شدند که ما و چند خانواده دیگر که بیمار داشتند، دچار مشکل هستیم و جوّ اورژانس و بیمارستان علیه آنهاست به پزشک زنگ زدند و پزشک جراح ساعت یک بعداز ظهر امروز آمد، پسرم و چند بیمار دیگر را عمل جراحی کرد و بدون اینکه به ما راجع به وضعیت بیمار گزارش دهد، رفت.
این پدر گفت: برای پذیرش فرزندم در ابتدا اصرار داشتند 200 هزار تومان علیالحساب به حساب واریز کنیم، من نیز گفتم ندارم و واقعاً نداشتم، چند روز تعطیل بود، این اتفاق یکباره افتاد. نمیدانستم باید چه کنم؛ با سوپروایزر صحبت کردم و چند نفر از مراجعان نیز وساطت کردند، 60 هزار تومان به حساب واریز کردم و قرار شد بقیه را روز ترخیص تسویه کنم.
وی با اعتراض به بسته بودن داروخانه بیمارستان میگوید: شب گذشته یک آنژیوکت میخواستیم، داروخانه تعطیل بود، اینها دروغ میگویند که داروخانه باز است داروخانه را دل بخواهی اداره میکنند، هر وقت اراده کنند داروخانه را باز و هر وقت که بخواهند آن را میبندند.
*مستقر نبودن مأمور نیروی انتظامی در بیمارستان
شخصی از در اورژانس بیرون آمد و با حیرت به خیابان خلوت نگاه کرد. از ما پرسد" این نزدیکیها کلانتری کجاست؟" جواب دادیم میدان بهارستان.
از او میپرسیم حالا این وقت شب چرا دنبال کلانتری میگردی؟ میگوید: در نزاعی که برایم پیش آمده، به "بینیام" مشت زدهاند و بر اثر این ضربه بینیام متورم شده است، به بیمارستان آمدم و اقدامات اولیه درمانی را برایم انجام دادهاند.
به او گفتیم از مأمور داخل بیمارستان کمک بگیر؛ پاسخ داد " ظاهراً در این بیمارستان مأمور نیروی انتظامی مستقر نیست، به من گفتند باید به کلانتری مراجعه کنم".
*عمل جراحی انحراف بینی همراه با آسیب به رگ نخاع
پدر و پسری جلوی در بیمارستان حسابی کلافهاند و مدام با موبایل صحبت میکنند؛ از آنها میپرسیم چرا اینقدر نگران هستید؟ موضوع چیست؟، پدر با لحنی پر از گله اظهار میدارد: پسر جوانم را برای انجام عمل جراحی ساده " انحراف بینی " به این بیمارستان آوردیم، پس از عمل چند روز در بیمارستان بستری بود و سپس مرخصش کردند و گفتند سه هفته دیگر بیایید تا بخیههایش را بکشیم.
چند روز که در منزل بود دچار سردرد شدید و آبریزش بینی داشت. به بیمارستان که مراجعه کردیم متوجه شدیم هنگام عمل جراحی به "رگ نخاع " بالای بینی آسیب رسیده و پسرم را دوباره بستری کردند.
وی ادامه داد: دوباره بر روی وی عمل جراحی انجام دادهاند، "ران "پایش را شکافتهاند و به ما دقیق نمیگویند که براي چه اين كار را كردهاند از روند درمانی وی ما را آگاه نمیکنند، پزشک جراحش که یکی از پزشکهای معروف است، پیدایش نیست تا ما جواب سؤالاتمان را بگیریم.
وي گفت: من جانباز جنگ تحميلي هستيم و درصد بالایی جانبازی دارم، در آن شرایط بحرانی جنگ دکترها برای بیمار ارزش قائل میشدند و برای بیمار و همراهانشان وضعیت بیمار را تشریح میکردند؛ من درد زیاد کشیدهام اما نمیتوانم شاهد درد کشیدن پسرم باشم؛ هماکنون پسرم از لحاظ روحی به هم ریخته و میخواهد بیمارستان را ترک کند، چرا که پزشک معالجش وی را ویزیت نمیکند و حس میکند که در این تعطیلات بلاتکلیف است.
*پزشک جراحی که فقط در اتاق عمل دیده شد
برای دیدن این بیمار و بررسی دقیق تر موضوع به همراه برادرش داخل بیمارستان میرویم؛ ساعت 22:00 بود و هیچ ممانعتی از سوی حراست برای ورود ما به بیمارستان پیش نيامد.
نام بیمار بابک است، وی در حیاط بیمارستان روی یک نیمکت دراز کشیده و در حال مکالمه با موبایل است؛ دلش خیلی پر است، نگرانی در چشمانش موج میزند، جویای حالش شدیم، آب بینیاش را بالا کشید و سر صحبت را اینگونه باز كرد: نمیدانم دارند با من چه کار میکنند، هیچ کس به من توضیح نمیدهد.
و در ادامه گفت: پزشکی که مرا جراحی کرده از پزشکان معروف و مطرح است اما من فقط موقع عمل جراحی و در اتاق عمل ایشان را دیدم، در آنجا نیز به من گفت" ممکن است کور، کر و قطع نخاع شوی؛ من نمیدانم چرا این حرفها را به من میگفت، مگر نباید اینها را به همراهم بگویند.
این بیمار میافزاید: وضعیت بهداشتی اینجا مناسب نیست، زیر تختهای ما کثیف است و چند روز است که یک لکه خون کنار تخت روی زمین مانده، سرویسهای بهداشتی کثیف است، از حمام نیز به دلیل بهداشتی نبودن نمیتوانیم استفاده کنیم؛ شبها پرستاران زنگ خبر را قطع میکنند تا بیماران مزاحم استراحت آنها نشوند.
*بیمارانی که به مرخصی موقت رفتهاند
وی را دلداری میدهیم، با او به بخش میرویم تا شاهد گفتههایش باشیم؛ ظاهراً همه چیز مرتب است، برگ گزارش معاینه که جلوی تختش بود را بررسی کردم، از صبح تا حدود ساعت 22:30 فقط یکبار وضعیت این بیمار بررسی شده است.
در بخش تختهای خالی زیادی است که بالای آن نوشته شده " مرخصی موقت " و جلوی تخت نیز یک برگ گزارش آویخته شده که فقط سطر بالایش پر شده است.
با تعجب پرسیدیم " مرخصی موقت یعنی چه ؟ مگر اینجا پادگان یا زندان است"؛ بابک که همراه ما است در پاسخ به ما میگوید: روز قبل از تعطیلات این بیماران را پذیرش کردند، چون تعطیلات پیش آمد به آنها مرخصی دادند و گفتند بروند و بعد از تعطیلات بیایند، البته پول تخت را از بیمار میگیرند.
*داروخانه شبانه روزی بدون داروساز
هنگام خروج از بخش به داروخانه بیمارستان مراجعه میکنیم . از فردی که ظاهراً متصدی داروخانه بود پرسیدیم "دارو میدهید؟"پاسخ میدهد: داروخانه فقط شنبه تا چهارشنبه باز است، پنجشنبهها و تعطیلات فقط تجهیزات پزشکی ارائه میکنیم.
دلیلش را که جویا شدیم میگوید: دلیلش این است که داروساز نداريم ما هم اجازه ارائه دارو نداریم و صرفاً نخ بخیه، دستکش و از از این قبیل تجهیزات میدهیم.
* بوفهام آرزوست
ساعت حدود 24 است که از بیمارستان و اورژانس خارج شدیم، تشنه و گرسنهایم، دنبال بوفه بیمارستان میگردیم که تلاشهایمان بینتیجه میماند؛ آنجا بود که قدر بوفههای گران قیمت بیمارستانها را دانستیم و دریافتیم وجود بوفه در بیمارستان، هر چند که اجناسشان را گرانتر عرضه میکنند، چقدر لازم و ضروری است.
وضعيت اورژانسها افتضاح است
.
.
علی خلیلی و مادرش در جمع خبرنگاران فارس که به عیادت آمده بودند، درد دل کردند، مادر علی از وضعیت «افتضاح» اورژانسهای بیمارستانها اعم دولتی و خصوصی و اینکه جوانان به راحتی چاقو میکشند گله کرد و گفت: امنیت، بیمارستانهای مجهز، بیمههای پاسخگو و رفع مشکل بیکاری مهمترین خواست مردم است
به گزارش خبرنگار قضایی فارس، علی خلیلی، طلبه ناهی از منکر که یکشنبه 25 تیر همزمان با شب نیمه شعبان به دنبال اعتراض به آزار چند دختر جوان در منطقه تهرانپارس توسط چند جوان به وسیله ضربات چاقو مضروب شده بود اکنون بهبود پیدا کرده و خانه دوران نقاهت بعد از درمان را طی می کند.
خبرنگاران فارس برای عیادت از این جوان 19 ساله این بار به منزلش رفتند، آرام روی تخت دراز کشیده بود مشکل تکلمش هم رفع شده بود اما میگفت هیچ جیزی از شب حادثه، نحوه وقوع آن به یاد ندارد و فقط از زمانی که در بیمارستان عرفان تهران به هوش آمد را به خاطر دارد.
کنار تخت علی نشستیم، علی هم البته از تخت پایین آمد و کنارمان نشست، گفت، معذب هستم بالای تخت باشم.
از او میپرسیم چیزی از شب حادثه یاد دارد که گفت: هیچ یادم نمیآید فقط بعد از یک هفته که در بیمارستان به هوش آمدم به بعد را یادم می آید و ماجرا را از دوستانم شنیدم.
بعد از آن خانم مشتاق فر مادر علی به شرح ماجرا پرداخت و گفت: بعد از حادثه علی حدود 20 دقیقه غرق در خون روی زمین مانده بود و هر چه دوستانش تلاش کردند هیچ کس علی را سوار نکرد تا اینکه 2 نفری که بعداً فهمیدم مسافر و اهل شمال بودند علی را به بیمارستان تهرانپارس آوردند آنها را فقط در بیمارستان تهرانپارس دیدم و دیگر هیچ اطلاعی از آنها نداریم.
مادر علی ادامه داد: خیلی دوست داریم آنها را ببینیم و ازشان تشکر کنیم. از خیلیها تقاضا کردم اگر اطلاعی از آنها دارند، به ما بدهند، ولی هنوز نتیجهای نگرفتیم، دوست دارم آنها را ببینم و دستشان را ببوسم. آنها دو جوان حدوداً 21 ساله بودند که چهرهشان را تا حدودی به خاطر دارم.
مادر علی خلیلی درباره اولین بیمارستانی که علی را به آنجا منتقل کردند گفت: از مسئولان بیمارستان تهرانپارس تشکر میکنم زیرا با وجود اینکه امکانات زیادی در اختیار نداشتند اما اقدامات بسیار خوبی برای جلوگیری از خونریزی و نجات علی انجام دادند.
*علی خونی در بدن نداشت
وی افزود: در بیمارستان تهرانپارس به پدر علی گفته بودند دیگر تلاش فایدهای ندارد زیرا در بدن علی خونی وجود ندارد؛ اما فقط لطف خدا و امام زمان(عج) بود که علی را به ما برگرداند.
مادر علی خیلی ادامه داد: وضعیت علی الان خوب است، حرف می زند و قرار است هفته آینده یک عمل جراحی دیگر روی علی انجام شود. حدود 45 روز بود که نمیتوانست غذا بخورد و از طریق لولهای که به روده او وصل بود غذا به او میرساندیم.
وی اضافه کرد: هفته دیگر قرار است به بیمارستان حضرت رسول_(ص) برویم تا به احتمال زیاد عمل جراحی بعدی روی او انجام ش